ORIGINAL_ARTICLE
شواهدی از نفوذ فرهنگی حسونا به شرق زاگرس مرکزی
فرهنگ حسونا یکی از فرهنگهای اولیهی دوران روستانشینی زاگرس است که بعد از کشف محوطهی حسونا بهعنوان یک شاخص برای این دوران مطرح گردید. این فرهنگ ابتدا در نواحی شمالی بینالنهرین و سپس در مناطق دیگری نظیر ترکیه و شمالغرب ایران یافت گردید. از شروع لایهی II حسونا سفال جدید آشپزخانهای بهنام سینیهای پوستکنی یافت شد که بهدلیل کاربردی بودن بهگونهای گسترده در مناطقی بیرون از مرزهای فرهنگ حسونا نیز دیده شد. این سفال بزرگ و مسطح دارای کف مقعر و لبههایی با شیب ملایم به خارج و سطح داخلی پوشیده از برجستگی یا شیارهای عمیق و یا سوراخدار است. پس از اینکه در دشتهای همدان نیز با چنین نمونههایی برخورد شد که شباهتهای زیادی با اینگونه سفالها داشت، با روش پژوهش کتابخانهای و میدانی با رویکرد توصیفی-تحلیل و با طرح پرسشهایی دربارهی شیوه ارتباط شرق زاگرسمرکزی با بینالنهرین و اینکه اساساً از لحاظ زیستمحیطی این دشتها میتواند منجر به ایجاد الگوی خاص فرهنگی متأثر از فرهنگ حسونا شود؟ این پژوهش شکلگرفت و با رویکردی بومشناختی، با فرض اینکه تشابهات فرهنگی ایران و بینالنهرین، حداقل در نشانههای عمومی، از مشابهتهای زیستمحیطی تأثیر پذیرفته و اینکه تغییرات فرهنگی در واکنش به تغییرات روابط بومشناختی خود را نشان میدهد، ادامه یافت. وجود این نمونههای مشابه در دشتهای همدان، میتواند شواهدی از نفوذ فرهنگی آن در حدود هشت سدهی بعد در منطقهی شرق زاگرسمرکزی باشد و این درحالیست که شواهد این نفوذ در مناطق مرکزی و غربیتر زاگرسمرکزی کمتر دیده شده و با یافتشدن نمونههای دیگری در مناطق شرقیتر و شمالیتر استان همدان این بحث شکلگرفت که میتوان یک مسیر منحنی بزرگ از شمال غرب ایران بهسمت نواحی مرکزیتر و سپس غرب ایران برای جابهجایی این تکنیک ساخت سفال پیشنهاد داد.
https://nbsh.basu.ac.ir/article_2725_a650e38925d6cdd5382696489a818d61.pdf
2019-05-22
7
20
10.22084/nbsh.2019.18672.1915
حسونا
سفال سینی پوست کنی
دشت همدان
دوره ی مس و سنگ
شرق زاگرس مرکزی
بهزاد
بلمکی
behzad.balmaki@gmail.com
1
استادیار گروه باستانشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدان
LEAD_AUTHOR
- Bader, N. O., 1993, “Tell Maghzaliyah: An early neolithic site in Northern Iraq”. In: Yoffee and Dark, pp 41-54.
1
- Balmaki, B. & Niknami, K. A., 2012, “Survey of New Discovered Chalcolithic Sites in Northern Hillside of Alvand Mountains (Eastern Central Zagros Mountains)”. Researcher, 4 (10), pp 23-8.
2
- Kirkbride, D., 1972, “Umm Dabaghiyah 1971: A Preliminary Report. An Early Ceramic Farming Settlement in Marginal North Central Jazira”, Iraq, Vol. 34, No. 1 (Spring, 1972), pp. 3-15.
3
- Henrickson. E. F., 1985, “An updated chronology of the Central Zagros chalcolithic”, Iran XXIII, pp 63-108.
4
- Levine, L., & Young, T. C., 1986, A sumary of the ceramic assemblages of the central western zagros from the middle Neolithic to the late third millenium B.C. Colloques Internationaux CNRS, Paris.
5
- Roaf, M., 1990, Cultural atlas of mesopotamia and the ancient near east, Equinox (Oxford), p 43.
6
- Stein, G., 1998, “Southeast Anatolia before the Uruk expansion: preliminary report on the 1997 excavations at Hacinebi, Turkey”, Anatolica (24): 143-193.
7
- Lloyd, S. & Safar, F., 1945, “Robert J. Braidwood, Tell Hassuna Excavations by the Iraq Government Directorate General of Antiquities in 1943 and 1944”, Journal of Near Eastern Studies, 4, (4): 255-289.
8
- Matthews, R., 2000, The early prehistory of Mesopotamia 500,000 to 4,500 B.C., Subartu V, Turnhout.
9
- Swiny, S., 1975, “Survey in Northwest Iran 1971”, East and West: 25, pp77-96 .
10
- Tekin, H., 2005, “Hakemi Use: a new discovery regarding the northern distribution of Hassunan/Samarran pottery in the Near East”. Antiquity 79 (303). Article No. 79008
11
- Voigt, M. M., 1983, Hajji Firuz Tepe, Iran: The Neolithic settlement. The University Museum. University of Pennsylvania.
12
- Young.T. C., 1969, Excavation at Godin Tepe, first progress report, Royal Ontario Museum.
13
- Young.T. C., & Levine, L., 1974, Excavation at Godin project. Second Progress Report, Royal Ontario Museum.
14
ORIGINAL_ARTICLE
تحلیل پیچیدگیهای اجتماعی-اقتصادی جوامع فلات مرکزی ایران در هزاره پنجم ق.م بر پایه فناوری سفال
افزایش کیفیت فنی و زیباییشناختی سفالها، بهرهبرداری از کورههای پیشرفته و تبادل فناوری سفال، برخی از رویدادهای نوین در فلاتمرکزی ایران در هزارهی پنجم قبلازمیلاد بودند. پژوهش حاضر مبتنیبر تجزیه و تحلیل دادههای سفالگری و برخی شواهد پشتیبان است که از بررسیهای میدانی در دشتهای قزوین و تهران، کاوش در محوطههای نویافته، نظیرِ چهاربنه و ابراهیمآباد، کاوشهای بازنگری در مراکزی چون زاغه، قبرستان و سیلک، و پژوهشهای آزمایشگاهی و گاهنگاری در این منطقه بهدست آمدهاند. تولید سفال که در نیمهی هزارهی ششم قبلازمیلاد در محوطههای فلاتمرکزی در سطح خانگی جریان داشت، با بهبود تولید و تزئین سفال نخودی منقوش از نوع سیلک I1-3 به نوع سیلک I4-5، روندی تخصصی پیش گرفت. در اواخر هزارهی ششم تا نیمهی هزارهی پنجم قبلازمیلاد که فرهنگ دوران مسوسنگ انتقالی (سیلک II) حاکم بود، این روند تداوم یافت. فزونی شمار استقرارها در دشت تهران، استفاده از اشیاء شمارشی و نهادن هدایایی از مواد غیربومی در قبور زاغه، ظهور سفال ظریف و قرمز منقوش چشمهعلی در پهنهی فلاتمرکزی، و کشف شواهد مستقیم تولید و پخت سفال در تپه پردیس، گواهی بر رواج فعالیتهای تولید کارگاهی و روابط منطقهای و فرامنطقهای در این دوره هستند. از دورهی مسوسنگ قدیم (سیلک III1-3) تا دورهی مسوسنگ جدید (III6-7b)، تحولات دیگری در سفالگری، فلزکاری و معماری پدیدار شد؛ بهطور مثال، شواهد مهمی از استحالهی سنگ مس و ذوب و قالبگیری فلز در کارگاههای تخصصی در تپه قبرستان و سیلک بهدست آمده است. شاخصههای تولید تخصصی سفال در این دوران عبارتند از: استفاده از چرخ سفالگری، بهرهبرداری از کورههای سفالپزی پیشرفته، تزئین سطوح درونی و بیرونی ظروف با نقوش: هندسی، گیاهی، جانوری، انسانی و روایی و با رعایت مختصاتی نظیر: تناسب، تقارن، ترکیببندی و کادربندی. این فعالیتها بدون وجود یک سازمان و برنامهریزی امکانپذیر نبود. این سازمان به احتمال توسط نخبگان اجتماعی پایهگذاری شد که هدایت، نظارت و پشتیبانی فعالیتهای مذکور را انجام میدادند.
https://nbsh.basu.ac.ir/article_2726_432f27faae80a2927e1ac10b9b4c06d8.pdf
2019-05-22
21
36
10.22084/nbsh.2019.16225.1739
پیچیدگی های اجتماعی-اقتصادی
فلات مرکزی ایران
هزاره ی پنجم قبل از میلاد
فناوری سفال
سید کمال
اسدی اجایی
seyyed.kamal.asadi@gmail.com
1
دانش آموخته ی کارشناسی ارشد باستان شناسی دانشگاه مازندران
AUTHOR
رحمت
عباس نژاد
r.abbasnejad@umz.ac.ir
2
استادیار گروه باستان شناسی دانشگاه مازندران
LEAD_AUTHOR
حسن
فاضلی نشلی
hassanfazelinashli@gmail.com
3
استاد گروه باستان شناسی دانشگاه تهران
AUTHOR
حمید رضا
ولی پور
h_valipour@sbu.ac.ir
4
استادیار گروه باستان شناسی دانشگاه شهید بهشتی
AUTHOR
- Biglari, F., 2013, “A Reconsideration of the Purported Epipaleolithic Assemblage of Qaleh Asgar, Alborz Mountains”. Iranian Archaeology 3: 46.
1
- Braidwood, R. J., 1946, A Synoptic Description of the Earliest Village-Culture Materials from the Aegean to the Indus. In Human Origins: An Introductory Course in Anthropology. Selected Readings II, 2nd ed. Chicago: University of Chicago Bookstore.
2
- Courty, M. A., 1989, “Soil Micromorphology in Archaeology”, Proceedings of the British Academy 77: 39-59.
3
- Esmaeili Jelodar, M. E., 2018, “The first possible evidence of the Aceramic Neolithic in the Iranian Central Plateau”. Antiquity 92 (4): 1-8.
4
- Fazeli Nashly, H., 2001, “An Investigation of Craft Specialisation and Cultural Complexity of the Late Neolithic and Chalcolithic Periods in the Tehran Plain”. Ph.D. Thesis, Department of Archaeology, University of Bradford.
5
- Fazeli Nashli, H.; Coningham, R. A. E.; Marghussian, A.; Munuel, M.; Azizi kharanagi, H. & Pollard, M., 2013; “Mapping the Neolithic Occupation of the Kashan, Tehran and Qazvin Plain”, In: The Neolithisation of Iran: the Formatian of New Societies, (Matthews R. and H. Fazeli Nashli) eds., Oxbow Books: 124-146.
6
- Fazeli Nashli, H.; Coningham, R. A. E.; Young, R. L.; Gillmore, G. K.; Maghsoudi, M. &Valipour, H. R., 2007, “Socio-Economic Transformations in the Tehran Plain: Final Season of Settlement Survey and Excavations at Tepe Pardis, Iran”. IRAN 45: 267- 285.
7
ORIGINAL_ARTICLE
مطالعه ی تطبیقی- تحلیلی محوطه ی گچ سنگی گتوند بر اساس مدارک سفالی
سفال در جایگاه چونان مادهی فرهنگی، مدرک مهمی برای دستیابی به گاهنگاری و شناخت دورههای استقراری در هر محوطهی باستانی است. یکی از محوطههای مهم و شاخص از نظر دادههای فرهنگی، بهویژه یافتههای سفالی، محوطهی گچسنگی شهرستان گتوند است. این محوطه در شمال دشت شوشان و در کنار رودخانهی کارون است. در راستای کاوش آموزشی محوطه، مقادیری سفال در بررسی سطحی و محدودهی کارگاه I و گمانههای آن گردآوری و مبنای پژوهشی بر بنیاد چند پرسش گردید. پرسشهای اصلی مطرح در این پژوهش عبارتند از: 1-گونههای شاخص سفالی از چه نوع و منقش به چه طرحهایی است؛ 2- این گونهها به کدام فازها تعلق دارد؟ در ضمن، بررسی تحلیلی وضعیت و جایگاه محوطه در بین محوطههای دشت شوشان مسألهی دیگر این پژوهش است. برای رسیدن به پاسخهای مستدل 86 قطعه سفال شاخص انتخاب شد و با روش تطبیقی-تحلیلی مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج این مطالعه نشان داد که بیشترین سفالها از گونهی دهانهباز مانند کاسهها و لیوانها است. غیر از تعداد انگشتشمار که دارای نقوش حیوانی، مابقی منقش به طرحهای هندسی است و از منظر زمانی متعلق به فازهای شوشان میانی و متأخر است. بهعبارتی از منظر گاهنگاری سفالی میتوان گفت: این زیستگاه در اواخر هزارهی ششم و اوایل هزارهی پنجم قبلازمیلاد (شوشان میانی) شکل گرفته بود؛ مسألهای که در بررسیهای پیشین باستانشناسانی چون هنری رایت (1969) این فاز زمانی در محوطه شناسایی نشده بود. این محوطه بیوقفه از زمان شکلگیری در فاز مذکور تا واپسین دوران آغازشهرنشینی محل سکونت بوده است. همچنین مطالعه و مقایسهی سبکی و تکنیکی سفالهای شاخص نشان میدهد، صرفنظر از استمرار برخی گونهها، به تناسب تغییر و نفوذ سنت سفالی، بهویژه در شوشان جدید 1، این محوطه نیز بیتأثیر از این تحولات نبوده و روابط فرهنگی با سایر مناطق فرهنگی داشته است.
https://nbsh.basu.ac.ir/article_2727_b200685e47dc52571c749575ebc4af88.pdf
2019-05-22
37
54
10.22084/nbsh.2019.14130.1618
دشت شوشان
محوطه ی گچ سنگی
گونه شناسی
تطبیق سفالی
گاهنگاری نسبی
حسن
درخشی
derakhshi.hassan@gmail.com
1
استادیار گروه باستانشناسی، واحد شوشتر، دانشگاه آزاد اسلامی، شوشتر
LEAD_AUTHOR
- Alizadeh, A., 2003, Excavations At Prehistoric Mound Of Chogha Bounut Khuzestan, Iran. Oriental Institute Publications 120, Chicago: Oriental Institute.
1
- Dollfus, G., 1971, “Les fouilles a Djaffarabad de 1969 a 1971”. par. Caheiers de la De1agation archaeologique francaise en Iran (DAFI) 1: 17-162.
2
- Dollfus, G., 1978, “Djafarabad, Djowi, Bandebal: contribution a 1’etude de la Susiane au Ve millenaire et au debut du IVe millenaire”. Paleorient 4: 141-167.
3
- Dollfus, G., 1983a, “Tepe Djowi”. Caheiers de la De1agation archaeologique francaise en Iran (DAFI) 13: 17-131.
4
- Delougaz, P. & Kantor, H., 1996, Chogha Mish, Volume I, The First Five Seasons of Excavations 1961-1971, Part 2: Plates, edited by Abbas Alizadeh, The oriental institute of the university of Chicago.Illinois.
5
- Dittmann, R., 1984, Eine Randeben des Zagros in der Frijhzeit: ergebnisse des Behbahan-Zuhreh surveys. Berliner Beitrage zum Vorder Orient. Band 3. Dietrich Reimer. Berlin.
6
- Egami, N. & Sono, T., 1962, Marvdasht II: The Excavations at Tall-I Gap 1959, The Yamakawa publishing Co.LTD.: Tokyo
7
- Haerinck, E. & Overlaet, B., 1996, The Chalcolithic Period Parchinah and Hakalan, The Excavations in Lurestan, Pusht-ei Kuh(1965-1979). Brussels: Royal Museum of Art and History.
8
- Hole, F.; Flannery, K. & Neely, J., 1969, Prehistory and Human Ecology of the Deh Luran Plain, An Early Village Sequence from Khzistan, Iran, Memoirs of The Museum of Anthropology University of Michigan, Number 1, ANN ARBOR
9
- Langesdorff, A. & McCown, D. E., 1942, Tall-I Bakun A: Season of 1932. Oriental Institute Publications 54.The University of Chicago Press.Chicago.
10
- Le Brun, A., 1971, “Les Documents Epigraphiques de L’Acropole (1969-1971)”. Caheiers de la De1agation archaeologique francaise en Iran (DAFI) 1: 235-245 & Figs
11
- Moghaddam, A. & Miri, N., 2003, “Archaeological Research In The Mianab Plain of Lowland Susiana, Southwestern Iran”. IRAN, XL1, pp: 99-137
12
- Steve, M. J., & Gasche, H., 1971, L’Acropole De Suse, Memoires De La Delegation Archaeologique en Iran, Tome LXVI, paris
13
- Wiess, H., 1976, Ceramic for Chronology: Discriminant and Cluster Analysis of Fifth Millennium ceramic Assamblages from Qabr Sheykheyn, Khuzestan. Doctoral thesis published by University Microfilms International.Ann arbor.
14
ORIGINAL_ARTICLE
خوانِش توتمی نقوش جانوری تمدن حوزه هلیلرود جیرفت (هزاره سوم ق.م)
بر روی ظروف بهدست آمده از تمدن حوضهی هلیلرود، نقوش مختلف: انسانی، گیاهی، جانوری و هندسی نقش شده است. در میان آنها، نقوش جانوری از نظر فراوانی، خلاقیت انسانی، هنری و آیینی، ممتاز هستند. هدف اصلی پژوهش حاضر خوانش نقوش جانوری تمدن حوضهی هلیلرود جیرفت با تکیه بر اشیاء کشف شده و بهدست آمده از این تمدن در پرتو نظریهی توتمپرستی است؛ بنابراین پرسش اصلی پژوهش این است: نقوش جانوری تمدن حوضهی هلیلرود جیرفت چه معانی را بازتاب میدهند؟ با مطالعهی مقدماتی نقوش این فرضیه مطرح شد که خوانش توتمی نقوش جانوری حوزهی فرهنگی هلیلرود فهم تازهای برای مخاطب ایجاد میکند و احتمالاً کنشگران انسانی حوزهی فرهنگی هلیلرود برای نقش نمودن جانوران بر اشیاء نگاهی حاکی از احترام، تقدس، تابو و ترس داشتند. پژوهش پیشِرو مطالعهی میان رشتهای است و حوزهی تاریخ، باستانشناسی و روانشناسی را دربر میگیرد. دادههای پژوهش با مطالعهی میدانی و کتابخانهای نگارنده فراهم گردید و در چارچوب نظریهی توتمپرستی به موضوع پرداخته شده است. جامعهی آماری متشکل از 171 ظرف، 122 ظرف آن در کتاب جیرفت، کهنترین تمدن شرق، و 49 ظرف آن در گنجینهی آثار جیرفت، مورد بررسی قرار گرفت. در مجموع، 213 نقش شمارش شد و براساس آنها تقسیمبندی و خوانش نقوش انجام گرفت. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که نقوش جانوری با 88/47 درصد از کل نقوش، فراوانترین نقوش تمدن حوضهی هلیلرود هستند و در ردهی بعدی نقوش هندسی با 65/20 درصد و نقوش گیاهی با 67/12 درصد، قرار دارند. نقوش انسان-جانوران نیز که بر 15 ظرف نقشبسته است، 73/11 درصد نقوش را تشکیل میدهند. نقوش جانوری دارای جنبهی آیینی و دینی هستند و به احتمال زیاد انسان متمدن ساکن حوضهی هلیلرود در نقش این جانوران و نیز نقش انسان-جانوران بر ظروف، نگاهی حاکی از احترام و تقدس داشته است.
https://nbsh.basu.ac.ir/article_2728_38018fffa8e9bee83b0aaa02d76ec90f.pdf
2019-05-22
55
74
10.22084/nbsh.2019.15140.1671
جیرفت
تمدن
هلیل رود
توتم پرستی
نقوش جانوری
رضا
صحت منش
rsm.hist@gmail.com
1
استادیار گروه تاریخ دانشگاه جیرفت
LEAD_AUTHOR
- Abbasi, Ali (2013). Iconography of the motifs of the artistic vessels of Jiroft and their classification; in: proceedings of the second international conference on the archaeology of the Halil Rud basin. Edited by Yousef Majidzadeh and Mohammadreza Miri. Tehran: Matn Honar AC Publisher.
1
- Aghaabbasi, Zahra (2010). The new found motifs of Halil River’s domain Kerman: University of Shahid Bahonar.
2
- Ascalone, Enrico (2008). Jiroft civilization in Susa; in: proceedings of the second international conference on the archaeology of the Halilrood basin. Edited by Yousef Majidzadeh. Kerman: Cultural Heritage, Handicrafts and Tourism Organization of Kerman.
3
- Azadegan, Jamshid (1993). Elementary religions, Investigating Totemism. Tehran: Miras Malal.
4
- Basafa, Hassan, Mohammad Hossein Rezaei (2014). A Comparative Study of Chlorite Vessels Iconography, Discovered from Halilrood Basin. Sociology and Anthropology 2(5). 196-200.
5
- Bastide, Roger. (1991/1370SH). Dānesh-e Asātir (La Mythologie). Translated. By Jalāl Sattāri. 1st ed. Tehrān: Toos.
6
- Delachaux, M. Loefer (1985). Le symbolism des legends. Translated by Jalal Sattari. Tehran: Toos.
7
- Durant, Williams James (1993A). The Story of Civilization. Translated by Ahmad Aram, A. Pashaei, Amirhossein Aryanpoor. Vol 1. OUR ORIENTAL HERITAGE. Tehran: Elmi va Farhangi.
8
- Durant, Williams James (1993B). The Story of Civilization. Translated by Amirhossein Aryanpoor, Fathollah Mojtabaei, Hooshang Pirnazar. Vol 2 THE LIFE OF GREECE. Tehran: Elmi va Farhangi.
9
- Eliade, Mircea (1983). Aspects du mythe. Translated Jalal Sattari. Tehran: Toos.
10
- Durant, Williams James (2010). Traite dhistoire des religions. Translated Jalal Sattari. Tehran: Soroosh.
11
- Eslami, Hasan (2006). Sociology’s Attitude to Religion with Emphasis on Durkheim’s Theory. Pazhoohesh va Hoozeh. N 26. 78-116.
12
ORIGINAL_ARTICLE
حضور هخامنشیان در قفقاز جنوبی و حوزه فرهنگی دریای سیاه براساس یافته های معماری
کاوشهای جدید باستانشناسی صورتگرفته در حوزهی فرهنگی دریای سیاه و قفقاز جنوبی، بیانگر تجمع دادههایِ هنری هخامنشی و تأثیرات سبک پارسی در معماری است که شامل: کاخها، تالارهای ستوندار، دروازهها، نیایشگاهها و مقابر صخرهای میباشند. آثار معماری هخامنشی و آثاری که منتسب به سبک خانوادههای هنری جدید در حوزهی فرهنگی دریای سیاه و قفقاز جنوبی هستند در مناطق مختلفی چون: آناتولی، اکراین، روسیه، بلغارستان، گرجستان، ارمنستان و آذربایجان، بهدست آمدهاند. در ساتراپی تراکیه، شهرهای بوریسا و دوریسکوس بههمراه یک مقر سلطنتی احداث میشوند. در پونتوس و الوزهویوک آتشکده و کاخهای هخامنشی با پایهستون، از قرهشامیرلی و ساریتپه در آذربایجان کاخها و دروازه، از شرق و مرکز گرجستان کاخها، تالارهای ستوندار و نیایشگاهها، از ارمنستان بنای کاخ و همچنین در آناتولی مقابر صخرهای متأثر از معماری هخامنشی شناسایی شدهاند. در آثار بهدست آمده از این حوزهی فرهنگی شاهد نوعی وحدت در ساخت و تزئین میباشیم که با توجه به حجم قابلتوجه آثار معماری هخامنشی بهدست آمده ضرورت یک پژوهش جامع، علمی و هدفمند در اینباره مطرح میشود. پرسشهای مطرح شده در این پژوهش عبارتنداز: 1- چگونگی تأثیر هنر و معماری هخامنشی بر معماری حوزهی فرهنگی دریای سیاه و قفقاز جنوبی در عصر هخامنشی؟ 2- چگونگی شکلگیری سبک هنری «ایونی-هخامنشی» بر روی آثار معماری حوزهی فرهنگی دریای سیاه و قفقاز جنوبی در عصر هخامنشی؟ نتایج بهدست آمده از این پژوهش نشان میدهد پیروی از سبک درباری هخامنشی باعث همگونی معماری هخامنشی در حوزهی مطالعاتی شده است. همچنین در بخش غربی آناتولی پس از شکلگیری سبک هنری جدیدی بهنام «ایونی-هخامنشی»، تأثیر مستقیم برروی آثار معماری این دوره در حوزهی مطالعاتی گذاشته است. روش تحقیق در این پژوهش از نوع بنیادی بوده و با روش توصیفی-تحلیلی و مستندنگاری دادهها براساس روشهای کمی و تجزیهوتحلیل دادهها به تحلیل معماری هخامنشی در حوزهی مطالعاتی پرداخته خواهد شد.
https://nbsh.basu.ac.ir/article_2729_6031df4987d5e0f9d4198fecad16e72b.pdf
2019-05-22
75
94
10.22084/nbsh.2019.16713.1772
حوزه ی فرهنگی دریای سیاه
قفقاز جنوبی
معماری هخامنشی
سبا
بیک زاده
sababeakzadeh@gmail.com
1
کارشناس ارشد تاریخ هنر
AUTHOR
فرشید
ایروانی قدیم
iravanline@aui.ac.ir
2
دانشیار گروه باستانشناسی دانشگاه هنر اصفهان
LEAD_AUTHOR
- Babaev, I., Gagoshidze, I. & Florian S. K., 2007, “An Achaemenid «Palace» at Qarajamirli (Azerbaijan) Preliminary Report on the Excavations in 2006”. Ancient Civilizations from Scythia to Siberia 13, Issue 1, pp. 31-45.
1
- Babaev, I., Gagoshidze, I. & Florian S. K., 2009, “Excavations in the Achaemenid Palatial Complex near the Village Karacamirli in the Shamkir Region, Azerbaijan - Land between East and West. Transfer of knowledge and technology during the “First Globalization”of the VIIth - IVth millennium B.C.”. International Symposium Baku, April 1-3, pp.88-91.
2
- Beikzadeh, S. & Iravani Ghadim, F., 2017, “Achaemenid Architecture in South Caucasus and the Black Sea Cultural Basin”. TÜBA-AR 20: Türkish Academy of Sciences Journal of Archaeology. Volume: 20, Pp.129-146.
3
- Dönmez, Ş., 2007, “The Achaemenid Impact On the Central Black Sea Region”. The Achaemenid Impact on Local Populations and Cultures in Anatolia, pp. 107- 116.
4
- Dönmez, Ş., 2011, “Oluz Höyük kazısı Dördüncü Dönem (2010) Çalışmaları: Değerlendirmeler ve Sonuçlar”. Colloqium Anatolicu Anadolu Sohbetleri X pp. 103-128
5
- Dönmez, Ş, 2012a, “Oluz Höyük, Karadeniz Persler”. Aktüel Arkeolojisi 25, İstanbul pp.104-145
6
- Dönmez, Ş., 2012b, “Oluz Höyük kazısı 2011-2012 Dönemleri Çalışmaları”. Önasya Arkeolojisi Bülteni 4, sonbahar/kış 2012, Istanbul.
7
- Dönmez, Ş., 2018, “Oluz Höyük Ateşgedesi Ve Erken Zerdüşt Dini Kutsal Alanı”, TÜBA-AR 22, Ankara pp 145-160.
8
- Draycott, C. M., 2015, “Unicorn’s horn or guideline? On the meaning of an unusual diagonal line in an unfinished relief of a bovine on the Kalekapı tomb at Donalar, Paphlagonia”. The Art of Making in Antiquity. Stone working in the Roman World, King’s College, London, pp.1-20.
9
ORIGINAL_ARTICLE
گاهشماریهای محلی و چگونگی تطبیق آنها در اسناد اداری شاهنشاهی هخامنشی
آنچه ساختار اداری شاهنشاهی هخامنشی را از دیگر حکومتهای باستانی متمایز میسازد، تنوع بایگانیهای این دوره از نظر خط و زبان و گاهشماری است. در مرکز شاهنشاهی از تقویم فارسیباستان و عیلامی، در میانرودان، بخشهای یهودینشین و کلیهی اسناد آرامی، مانند: الفانتین، ایدومه، از تقویم بابلی، و در مصر تقویم مصری استفاده میشد. پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که، با توجه به این واقعیت که در مکاتبات میان بایگانیهای مختلف از یک شیوهی گاهشماری استاندارد استفاده نشده است، هخامنشیان براساس چه سازوکاری این گاهشماریها را با یکدیگر هماهنگ میکردند؟ در این مقاله برای پاسخ به این پرسش، با تکیه بر اسناد و مدارک مکتوب و منتشر شده و با روش تحقیق توصیفی-تحلیلی، ابتدا به معرفی شیوههای گاهشماری این دوره برپایهی کتیبههای شاهی و بایگانیهای بهدست آمده از تختجمشید، میانرودان و اسناد آرامی مصر و بلخ پرداخته و سپس چگونگی تطبیق آنها در اسناد اداری مورد بررسی قرار گرفته است. فرضیهی این پژوهش آن است که هخامنشیان بدون آنکه بخشهای مختلف شاهنشاهی را به استفاده از یک تقویم یکسان ملزم کنند، کوشیدند تا تقویمهای مختلف را با یکدیگر منطبق و هماهنگ سازند. از آنجاکه تقویم فارسی باستان، عیلامی و بابلی دارای ساختار گاهشماری مشابه، قمری-شمسی بودند که در آنها ماهها قمری و طول سال شمسی محاسبه میشد، برای آنکه سالنو در آغاز اعتدال بهاری واقع شود، لازم بود که در فواصلی از سال، ماه کبیسه به تقویم بیفزایند. در میانرودان و عیلام، افزودن ماه کبیسه تا حد زیادی متأثر از عوامل سیاسی بود؛ اما پژوهش پیشرو نشان میدهد که هخامنشیان برای کارآمدی نظام اداری قلمرو گستردهی خود، تقویمهای محلی پیشگفته را ازطریق محاسبات ریاضی و نجومی و افزودن ماه کبیسه، کاملاً با هم هماهنگ کردند. بهترین شاهد این ادعا اسناد اداری مصری در دورهی مورد بحث هستند که در آنها بهمنظور هماهنگی با دیوانسالاری شاهنشاهی، در کنار گاهشماری سنتی شمسی، تاریخگذاری قمری-شمسی نیز بهکار رفته است.
https://nbsh.basu.ac.ir/article_2730_7b31418b495c374121b4170f05667328.pdf
2019-05-22
95
114
10.22084/nbsh.2019.15562.1707
هخامنشیان
گاهشماری فارسی باستان
گاهشماری بابلی
گاهشماری مصری
تقویم قمری-شمسی
لیلا
مکوندی
makvandi.l@kashanu.ac.ir
1
استادیار گروه باستانشناسی دانشگاه کاشان
LEAD_AUTHOR
حمیدرضا
پیغمبری
peighambarih@pgu.ac.ir
2
استادیار گروه تاریخ دانشگاه خلیج فارس بوشهر
AUTHOR
- Basello, G. P., 2002 “Babylonia and Elam: the Evidence of the Calendars, Ideologies as Intercultural Phenomena”. Proceedings of the Third Annual Symposium of the Assyrian and Babylonian Intellectual Heritage Project held in Chicago, USA, October 27-31, 2000, Antonio C.D. Panaino & Giovanni Pettinato (eds.), Millano: 13-36.
1
- Basello, G. P., 2006, “Old Persian in Elamite: The Spellings of Month-names”, In: Proceedings of the 5th Conference of the Societas Iranologica Europæa held in Ravenna, 6-11 October 2003, 1, Antonio C.D. Panaino & Andrea Piras (eds.), Milano: 19-38.
2
- Bickerman, E. J., 1967, “The ‘Zoroastrian’ Calendar”. Archiv Orientální 35: 197-207.
3
- Blois, de, F., 2006, “Lunisolar Calendars of Ancient Iran”, In Proceedings of the 5th Conference of the Societas Iranologica Europæa held in Ravenna, 6-11 October 2003, 1, Antonio C.D. Panaino & Andrea Piras (eds.), Milano: 39-52.
4
- Britton, J. P., 2007 “Calendars, Intercalations and Year-Lengths in Mesopotamian Astronomy.” Calendars and Years: Astronomy and Time in the Ancient Near East, edited by John M. Steele, Oxbow Books: Oxford: 115–132.
5
- Britton, J. & Walker, Ch., 1996, “Astronomy and Astrology in Mesopotamia”, In: Astronomy before the Telescope, C. Walker (eds.), London: British Museum: 42-67.
6
- Cameron, G. G., 1973, “The Persian Satrapies and Related Matters,” Journal of Near Eastern Studies, 32: 47-56.
7
- Cohen, M. E., 1993, The Cultic Calendars of the Anciant Near East: Maryland.
8
- Cross, F. M., 1971, “Papyri of the Fourth Century B.C. from Dâliyeh,” New Directions in Biblical Archaeology, ed. by D. N. F. Freedman and J. C. Greenfield, New York: 45-69.
9
- Dandamaev, M. A. & Lukonin, V. G., 2004, The culture and social institutions of ancient Iran, 2nd edi. Cambridge.
10
- Depuydt, L., 1995a, “Evidence for Accession Dating under the Achaemenids.” Journal of the American Oriental Society, Vol. 115, No. 2: 193- 204.
11
- Depuydt, L., 1995b, “Regenal Years and Civil Calendar in Achaemenid Egypt”, The Journal of Egyption Archaeology, Vol. 81: 151- 173.
12
- Depuydt, L., 2007, “Calendars and Years in Ancient Egypt: The Soundness of Egyptian and West Asian Chronology in 1500–500 BC and the Consistency of the Egyptian 365-Day Wandering Year”, In: Calendars and Years: Astronomy and Time in the Ancient Near East. John M. Steele (eds.), Oxbow Books, Oxford: 35–82.
13
ORIGINAL_ARTICLE
اصالت سنجی مسکوکات نقره منسوب به عصر هخامنشی بر مبنای مطالعات فلزکاری کهن (آرکئومتالورژی)
آنچه امروزه بهعنوان یک وجه مخرب در تاریخ هنر و فرهنگ کشور محسوب میشود، جعل آثار باستانی به معنای معاصر آن است که سابقهای حدود 150-100 سال دارد. این آثار با توقیف از سارقان و جاعلان وارد موزهها شدهاند که تا زمانی که بهعنوان اثر جعلی شناسایی نشوند، اثر اصل محسوب میشوند که از اینرو، شناسایی دقیق و تشخیص اصل از غیراصل این آثار با استفاده از مطالعات علمی و آزمایشگاهی و قبل از ورود به موزهها، اهمیت بسیار دارد. در این پژوهش، تعداد 10 سکهی نقرهی منسوب به دورهی هخامنشی، از یک مجموعهی 57 عددی که در موزهی پارس شیراز نگهداری میشوند و از سارقان آثار فرهنگی در مرودشت فارس ضبط شدهاند، انتخاب و جهت تعیین اصالتسنجی مورد بررسی آزمایشگاهی قرار گرفتهاند. هدف از اجرای تحقیق، پاسخ به این دو پرسش عمده بود: 1- نمونهی سکههای نقرهی مورد مطالعه بر مبنای فناوری و ریزساختارشناسی با مسکوکات نقرهی عصر هخامنشی مطابقت دارند؟ 2- چگونه میتوان از میزان تشابه ساختاری سکهها به اصالت آنها پیبرد؟ جهت پاسخ به این پرسشها و پس از انجام مطالعات کتابخانهای، ابتدا سکههای مورد مطالعه توسط دستگاه PIXE مورد آنالیز عنصری قرار گرفته و میزان عناصر موجود در آنها اندازهگیری گردید؛ سپس، نتایج بهدست آمده با نتایج مطالعهی صورت گرفته بر روی 57 سکهی اصل هخامنشی متعلق به موزهی ملی ایران باستان، بهعنوان نمونههای شاهد، مقایسه شدند. نتایج این مقایسه نشان داد که عناصر فلزی، مانند: نقره، سرب، طلا و مس و نحوهی پراکنش آنها در نمونههای مورد مطالعه و در سکههای اصل هخامنشی، مقادیر مشابهی دارند که این موضوع میتواند اصالت نمونهها را تأیید نماید. درنهایت، مطالعات تطبیقی نقوش و وزن نمونهها، شباهت آنها را با سکههای اصل نقرهی هخامنشی تأیید کرد.
https://nbsh.basu.ac.ir/article_2731_96045b357a3e0b8772251ec8368a73e6.pdf
2019-05-22
115
128
10.22084/nbsh.2019.16295.1742
اصالت سنجی
پیکسی
سکه ی نقره
شِکِل
هخامنشی
مسعود
باقرزاده کثیری
m.kasiri@tabriziau.ac.ir
1
دانشیار گروه باستان سنجی، دانشکده هنرهای کاربردی، دانشگاه هنر اسلامی تبریز
LEAD_AUTHOR
زینب
محتشم
bahar.mohtasham@gmail.com
2
کارشناس ارشد باستان سنجی، دانشکده هنرهای کاربردی، دانشگاه هنر اسلامی تبریز
AUTHOR
رحیم
ولایتی
velayati@ut.ac.ir
3
استادیار گروه باستان شناسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران
AUTHOR
- Caley, E., 1955, “Chemical composition of Parthian coins, numismatic notes and monographs”. American Numismatic Society 129: 1-49, Cambridge.
1
- Kohler, B., 2010, The Seventh century Islamic Gold standard Economic viewpoints. Oxford, Blackwell.
2
- Masjedi, P.; Khazaiekouhpar, M.; Hajivaliei, M. & Khadmi Nadooshan, F., 2013, “Elemental analyisis of Ilkhanid period coins by PIXE, A case study on king Ghaxan silver coins”. Mediterranean Arrchaeology and Archaeometry 13(2): 88-83.
3
- Meyers, P., 2003, “Production of silver in antiquity: ore type identified based upon elemental composition of ancient siliver artifacts”. In: Patterns and process: a festschrift in honor of Dr. Edward V.Sayre. (Lamdertue vanzelset) Ed. 271-288. Smithsonian Center for Materials Research and Education, Washington, D.C.
4
- Nezafati, N. & Pernicka, E., 2012, “Early silver production in Iran”. Iranian Archaeology 3, 38-45.
5
- Sodaei, B.; Hajivaliei, M. & Khademi Nadooshan, F., 2013a, “Possible sources for extraction of silver by comparison of Parthian and Sasanian coins in Mede Satraps”. Mediterranean Archaeology and Archaeometry 13(1): 161-170.
6
- Sodaei, B.; Masjedi Khak, P. & Khazaie, M., 2013b, “A study of Sasanian silver coins employing the XRF technique”. Interdisciplinaria archaeological Natural Sciences in Archaeology 4(2): 211-215.
7
ORIGINAL_ARTICLE
بنای ساسانی روئه بر کرانههای سیمره
ویژگیهای طبیعی و زیستبومی رود سیمره بر روند شکلگیری و تطور استقرارهای انسانی در طول تاریخ تأثیری انکارناپذیر داشته است. در طول یک دههی گذشتهی پژوهشهای باستانشناسی در حوضهی آبگیر سیمره، یافتههای بسیار و مدارک ارزشمند برای بررسیهای تحلیلی در حوزههای گوناگون سفال، معماری و دستساختههای متنوع فرهنگی بهدست آمده است. در نتیجهی یکی از بررسیهای روشمند باستانشناختی در محدودهای موسوم به «تنگه کافری» در حاشیهی رود روئه، بخشهایی از عناصر ساختاری بنایی بر بستر صخرهای کوهملهروته بر تراسی از دوران سوم زمینشناسی و در شیب تند مشرف به رودخانهی روئه آشکار شد. مجموعهی شواهد موجود و ارزیابیهای مبتنیبر بررسی اولیه مدارک سفالی، مستندنگاری آثار ساختمانی و مشاهده و درک بارزههای محیطی ضرورت شناخت را در روند طرح مسائلی چون تاریخگذاری و اهمیت و نقش معماری شناخته شده در بستر و بافتار فرهنگی خاص آن و نسبتاش با اقلیم و جغرافیای منطقه که از اهداف این پژوهش بود؛ بنابراین بر این اساس در پی آنیم که گذشته از ارزیابی کارکرد و قدمت نویافتههای ساختمانی به پرسشهایی چون: چرایی جایگاه این بنا در چشمانداز محوطههای همدوره در حوزهی فرهنگی سیمره؛ چگونگی ماهیت بنا از نظر کاربری معماری آن در ارتباط با سایر بناهای همدوره در منطقه؟ چگونگی کیفیت بنا و ارتباط بالقوهی آن با سایر محوطههای هم زمان در منطقه؟ بپردازیم که کاوشی هدفمند را در پیآورد. نتایج اولیه مؤید انطباق ساختارهای معمارانه بر طرحی نظاممند، نقشهای دقیق و سبکی شناخته شده از دورهی ساسانی و دلالتهای برآمده از وارسی مدارک سفالی در تأیید این تاریخگذاری است. از طرفی، موقعیت جغرافیایی و موضع راهبردی محدوده و ناحیهی کندوکاوها، حاکی از رویارویی با یکی از مسیرهای مهم ارتباطی میانرودان و عیلام باستان و نقش حیاتی این تنگه در راهیابی از حاشیهی رود سیمره به درهشهر و سپس به لرستان است. از همینرو استنباط انگیزههای ارتباطی، مبادلاتی و جابهجاییهای اجتماعی برای برپایی این ساختارهای بین راهی دور از ذهن نیست؛ ضمن اینکه عواملی چون: پیچیدگی نقشه، تنوع فضا، کیفیت مصالح و گسترهی احتمالی ساختوسازها وجود حاکمنشینی محلی در لوای حکومت ساسانی را ممکن و بایستگیهای ناظر بر تداوم کاوشها را بیتردید میسازد.
https://nbsh.basu.ac.ir/article_2732_bd7c2db46fc3d73461c7470b60599c95.pdf
2019-05-22
129
148
10.22084/nbsh.2019.15870.1721
ایلام
سیمره
روئه
تنگه کافری
ساسانی
لیلی
نیاکان
lilyniakan@yahoo.com
1
استادیار پژوهشکده ی باستان شناسی، پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری
LEAD_AUTHOR
- Demorgan, j., 1892, Mission Scientifique en Perse, Recherches, Archaeologiques. Vol. IV, Paris.
1
- Fisher, W. B., 1968, Physical Geography. In The Cambridge History of Iran, I: The Land of Iran. Edited by W. Fisher, Cambridge.
2
- Hole, F. (ed), 1987, The Archaeology of Western Iran. Settlement and Society from Prehistory to the Islamic Conquest.Washington: Smithsonian Institution Press.
3
- Harrison, J. V & Falcon, N. L., 1938, “An Ancient Iandslide at Saidmarreh in Southwestern Iran”. Journ. Geol 46: 296-309.
4
- Reuther, O., 1938-1939, “Sasanian Architecture: A, History”, In: A. U. Pope (ed.) A Survey of Persian Art, 15 vils. (Tehran, Soroush Press, Third-ed.) 2, 504-506 and 539-543
5
- McBurney, C. B. M., 1969, “Report On Further Excavation in the Caves of the Kuh-I DashtArea, Durin August 1969”, Bastan Chenassi, N. 3: 8-12.
6
- McBurney, C. B. M., 1970, “Palolithic Excavation in the Zagros Area”. IRAN 8. PP185-186.
7
- Meldgard, J.; Mortensen, P. & Thrane, H., 1964, “Excavations at Tepe Guran, Lurestan”. Acta Archaeological, Vol. XXXV, PP 97-133
8
- Stein, S. A., 1969, Old Roudes of western Iran. London.
9
- Thrane, H. ,1965, “Archaeological Investigation in Western Lurestan”. Acta Archaeological, Vol XXXIV: 153-169.
10
- Oberlander, T. M., 1937, “The Zagros Streams, a new interpretation of transverse drainage in an orogenic zone, Syracuse Geographical Series 1”. The Geographical Journal, Vol. 89, No. 1 (Jan., 1937), PP. 42-47, The Saidmarrreh Landslip, south-west Iran, published by: Blackwell publishing on behalf of the Royal Geographical Society (with the institute of British Geographers.
11
ORIGINAL_ARTICLE
بررسی نمادهای اعتراف، تعمید و عشاء ربانی در کلیسای نسطوری بر اساس متون منتخب سغدی مسیحی مکشوفه در محوطه باستانی تورفان چین
زبان سُغدی، زبان مردمان سرزمین سغد بوده است. مرکز سغد سمرقند و مهمترین شهر آنها، بخارا در جمهوری ازبکستان کنونی بوده است. زبان سغدی بهعنوان یکی از زبانهای ایرانی در آسیای مرکزی در بیان و بازتاب دستورات و سنتهای دینی برخی ادیان پیش از اسلام کاربرد وسیعی داشته است. افزونبر این زبان سغدی، زبان اداری، تجاری و فرهنگی در نواحی دیگر، مانند واحههای تورفان در ترکستان شرقی بوده است. در فاصلهی سالهای 1904 تا 1907 م. یک هیأت اعزامی آلمانی موفق به کشف مجموعه متون سغدی در خرابههای صومعهی مسیحیان نسطوری در بولاییق واقع در واحهی تورفان در شمال چین شد، که این متون مشتملبر نمادهای اعتراف، تعمید و عشاء ربانی در مسیحیت شرقی است. پرسش اصلی در این پژوهش این است که زبان سغدی چه نقشی در گسترش و نشر مسیحیت در شاهراه ابریشم داشته است و نمادهای مسیحیت غربی (کاتولیک) تا چه اندازه در مسیحیت شرقی (ارتدوکس) حفظ شدهاند؟ و درنهایت، مسیحیت شرقی در مبانی و آموزههای مسیحیت نوآوری کرده است؟ فرضیهی نوشتار حاضر این است که نمادها در مسیحیت شرقی تقریباً با نمادهای مسیحیت در کلیسای رُم یکسان است و دیدگاه کلیسای نسطوری دربارهی ماهیت وجودی عیسی با کلیسای کاتولیک رُم مطابقت ندارد. این پژوهش با روش تاریخی-تحلیلی براساس منابع، متون و مستندات کتابخانهای انجام گرفته است و برآیند تحقیق نشانگر آنست که آیین اعتراف در آغاز پیدایش مسیحیت بهصورت گروهی برگزار میشد، اما در ادوار بعد، اعترافات بهصورت شخصی و در خفا انجام گرفت. نماد تعمید در هر دو مسیحیت شرقی و غربی متحول شده است و عشاء ربانی یا آیین سپاسگزاری در تمامی فرقههای مسیحیت با نامهای شام خداوند، شکستن نان، مجلس سپاسگزاری و شراکت در شب عید فصح یهودیان یا به سنت کتاب مقدس، شام آخر، برگزار میشود.
https://nbsh.basu.ac.ir/article_2733_66122590be85052038fd23768846b3c4.pdf
2019-05-22
149
164
10.22084/nbsh.2017.13315.1581
مسیحیت
زبان سُغدی
تورفان
جاده ی ابریشم
نمادهای اعتراف
آذر
سرمدی جو
azarsarmadi6213@gmail.com
1
دانشجوی دوره ی دکتری فرهنگ و زبان های باستانی ایران، واحد علوم تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
AUTHOR
زهره
زرشناس
zzarshenas@gmail.com
2
استاد گروه فرهنگ و زبان های باستانی ایران، واحد علوم تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
LEAD_AUTHOR
- Gerchevitch, I., A., 1954, Grammar of Manichean Sogdian. Oxford.
1
- Gillman, I. & Klimkeit, H., 1999, Christian in Asia Before 1500. Curzon press, Richmond surrey, Great Britian.
2
- Henning, W. B., 1937, Manichäisches Bet und Beichtbuch. APAW Berlin.
3
- Henning, W. B., 1984, The Date of the Sogdian Ancient Letters. Bulletin of the School of Oriental and African Studies.
4
- Hansen, O., 1954, Berliner, Sogdische Text ΙΙ. Berlin.
5
- Schwartz, M., 1967, Studies in the texts of the Sogdian Christians. Ph.D. Dissertation, University of California, Berkeley.
6
- Sims Williams, N., 1985, The Christian Sogdian Manuscript C2. Akademie – Verlag , Berlin.
7
- Sims Williams, N., 1988, “Christ in Manicheism”, Encyclopedia, Iranica, Vol 5, Routledge and kegon paul, London and New York. p.535.
8
- Sims Williams, N., 1990, “Bulayiq”, Encyclopedia, Iranica, Vol , ΙV C2 , Routledge and kegon paul, London and New York.
9
ORIGINAL_ARTICLE
حس مکان در مساجد براساس مطالعه تطبیقی شکل و مکان ساخت فخر و مدین در مساجد تاریخی
فخر و مدین از عناصر معماری بومی ایران بوده که جایگاه ویژهای در گونههای مختلف معماری ایرانی داشته است. این عنصر از گذشته تا به امروز در معماری کاربرد داشته و فن و روشی در چینش مصالح بهخصوص آجر است؛ معماران از این فن برای ایجاد سایه و روشن جهت زیبایی بصری و همچنین جلب نگاه به سمت نمای بنا بهره بردهاند؛ پژوهشهای معماری انجامیافته نیز به شکل و ظاهر این فن توجه کردهاند و سایر جنبههای این عنصر، مغفول واقع شدهاند؛ مسئلهی اصلی پژوهش حاضر این است که فخر و مدین در کنار تزئینی بودن، چه راهکاری برای ایجاد حس مکان در بناهای تاریخی ایرانی-اسلامی ایجاد کرده است؟ برای پاسخ، نیاز به شناخت تغییرات این عنصر در زمان و مکان استفاده آن بوده تا بتوان آنرا بهعنوان عنصری در جهت ایجاد حس مکان موردمطالعه قرارداد؛ برای تدقیق موضوع، مسجد بهعنوان نمونهی مطالعاتی انتخاب گردید و علت اصلی آن نیز وجود بناهایی از دورههای مختلف تاریخی است؛ همچنین این موضوع در سایر گونههای معماری کمتر موردتوجه بوده است. این تحقیق با روش تطبیقی و تعیین محورهای معین برای سنجیدن نمونههای موردمطالعه، صورت گرفته است. تحلیل تطبیقی به معنای توصیف و تبیین مشابهتها و تفاوتهای شرایط یا پیامدها پدیدهها براساس فرهنگ و سنتهای رایج میباشد. اطلاعات موردنیاز از طریق مطالعات کتابخانهای و پیمایشهای میدانی جمعآوری شده است. نتایج تحقیق نشان میدهد فخر و مدین بهعنوان یک عنصر معماری، ابتدا جنبهی کاربردی داشته است. از شاخصههای اصلی که براساس آنها فخر و مدین موردتوجه معماران بوده میتوان به: امنیت، محرمیت، آسایش حرارتی و تهویه و زیبایی، تعامل بصری، نوررسانی اشاره نمود. در دورههای مختلف تاریخی با بروز تحولات در مسائل سیاسی و همینطور اعتقادی، فخر و مدین نیز دستخوش تغییر شده است؛ اما این عنصر در فواصل مختلف تاریخی در بهوجود آمدن حس مکان در افراد و ایجاد تجربه حسی و عاطفی مؤثر بوده و باعث خاطرهسازی و ایجاد تصاویر ذهنی در افراد میشده است.
https://nbsh.basu.ac.ir/article_2734_aedb151fba94bc24753ccb621ea03a56.pdf
2019-05-22
165
182
10.22084/nbsh.2019.16867.1782
فخر و مدین
معماری مسجد
حس مکان مسجد
معماری ایرانی-اسلامی
احد
نژاد ابراهیمی
ahadebrahimi@tabriziau.ac.ir
1
دانشیار دانشکده ی معماری و شهرسازی دانشگاه هنر اسلامی تبریز
LEAD_AUTHOR
محیا
توران پور
em_tooranpoor@yahoo.com
2
دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی معماری اسلامی دانشکده ی معماری و شهرسازی دانشگاه هنر اسلامی تبریز
AUTHOR
- Montgomery, J., 1998, “Making a city: Urbanity, vitality and urban Design”. Urban Design, No. 1, 93-115.
1
- Relph, F. 1976, Place and Plucelessness. Pion, London
2
- Shamai, Sh. & Qazrin, I., 1991, “Sense of Place: an Empirical Measurement”. Geofmm, Vol. 22, No. 3, PP. 347-358.
3
- Cross, J., 2001, What is “sense of place”? Paper presented at The Twelfth Headwaters Conference, Western State College, November 2–4.
4
- Najafi, M. & Kamal Bin Mohd Shariff, M., 2011, “The Concept of Place and Sense of Place In Architectural Studies”, International Journal of Humanities and Social Sciences Vol:5, No: 8, Pp.1054-1060.
5
- Seamon, D. & Sowers, J., 2008, “Place and Placessness, Edward Relph”, Key Texts in Human Geography, Pp: 43-51.
6
ORIGINAL_ARTICLE
ارزیابی و تحلیل آسایش حرارتی در حیاط خانههای تاریخی شهر شیراز در دوره قاجاریه
فرآیند تغییرات اقلیمی در بلندمدت میتواند منجر به کاهش حضور افراد در فضاهای باز و پناه بردن به فضای بسته، خصوصاً در اقلیم گرموخشک، گردد. این مسئله موجب کاهش سلامتی افراد در اثر افزایش درجهی حرارت شده، و میزان مصرف انرژی را در ساختمانها بهدلیل استفادهی طولانیمدت از فضای بسته، بالا میبرد؛ بنابراین با توجه به نیاز ارائهی راهکارهای اقلیمی جهت بهبود کیفیت آبوهوایی فضاهای باز و مقایسهی آن با معماری بومی، این پژوهش بهدنبال سنجش سطح سازگاری حیاط مرکزی خانههای سنتی دورهی قاجاریه با شرایط اقلیمی در شهر شیراز است. بهبیانی این سوال مطرح است که، ویژگیهای فیزیکی و محیطی همچون درصد فضای باز، جهتگیری، زاویهی دید آسمان، پوشش گیاهی، آب و مصالح مشخص، چگونه میتواند در آسایش حرارتی و میزان استفادهی افراد از فضا تأثیرگذار باشد. از اینرو با هدف تعیین اولویت تأثیرگذاری مؤلفههای فوق تعداد 7 مورد از خانههای دورهی قاجار در سطح شیراز انتخاب شده و با استفاده از نرمافزار ENVI-met 4 basic که جهت شبیهسازی سهبُعدی و سنجش شرایط خُرداقلیم شهری مورد استفاده قرار میگیرد، به سنجش سطح آسایش حرارتی برمبنای شاخص PMV پرداخته شده است. نتایج تحقیق حاکی از آنست که در حیاط خانههایی که دارای کمترین ضریب دید آسمان و مساحت هستند، سایهاندازی بیشتری دیده میشود، که در نتیجهی شرایط آسایش حرارتی بیرونی بهتری را برای ساکنین ایجاد میکنند. همچنین جهت بهینهی چرخش حیاط حدود 27 درجه متمایل به جنوبغربی است؛ هرچند نباید از فاکتورهایی از قبیل سایهاندازی درختان و تأثیر رطوبتی حوضهای آب در تلطیف هوای خُرداقلیم حیاطهای مرکزی چشمپوشی کرد. ضرایب بهدست آمده از تحلیلها، نشان از همبستگی معناداری مابین «دمای متوسط تابشی» با «شاخص آسایش حرارتی PMV» در اقلیم گرموخشک شیراز دارد.
https://nbsh.basu.ac.ir/article_2735_2a1dbd3bd31f5293309775075d324fb2.pdf
2019-05-22
183
202
10.22084/nbsh.2019.17023.1792
خانه های شیراز
دوره ی قاجار
آسایش حرارتی بیرونی
حیاط مرکزی
ENVI-met
سینا
کرمی راد
sina.karamirad@gmail.com
1
کارشناس ارشد معماری، دانشکده هنر و معماری، دانشگاه شیراز
AUTHOR
بهاره
بنازاده
bbannazadeh@yahoo.com
2
دانشجوی دکترای، پردیس بین المللی کیش، دانشگاه تهران
AUTHOR
هانی
زارعی
hzarei@jsu.ac.ir
3
عضو هیأت علمی گروه مرمت بناهای تاریخی، دانشکده ی معماری و شهرسازی، دانشگاه صنعتی جندی شاپور
LEAD_AUTHOR
ابراهیم
قزلباش
e77400@yahoo.com
4
عضو هیأت علمی پژوهشکده باستان شناسی میراث فرهنگی و گردشگری کشور
AUTHOR
- Abdulkareem, H. A., 2016, “Thermal Comfort through the Microclimates of the Courtyard. A Critical Review of the Middle-eastern Courtyard House as a Climatic Response”. Procedia - Social and Behavioral Sciences, 216, 662–674. https://doi.org/10.1016/j.sbspro.2015.12.054
1
- Alcoforado, M.; Andrade, H.; Lopes, A. & Vasconcelos, J., 2009, “Landscape and Urban Planning Application of climatic guidelines to urban planning The example of Lisbon (Portugal)”, 90, 56–65. https://doi.org/10.1016/j.landurbplan.2008.10.006
2
- Ali-Toudert, F., 2005, “Dependence of Outdoor Thermal Comfort on Street Design in Hot and Dry Climate”. Berichte Des Meteorologischen Institutes Der Universität Freiburg, Nr. 15(15). https://doi.org/ISSN 1435-618X.
3
- Ali-Toudert, F., & Mayer, H., 2007, “Thermal comfort in an east–west oriented street canyon in Freiburg (Germany) under hot summer conditions”. Theoretical and Applied Climatology, 87(1–4), 223–237. https://doi.org/10.1007/s00704-005-0194-4
4
- Al-Kurdi, N. & Awadallah, T., 2015, “Role of Street-Level Outdoor Thermal Comfort in Minimizing Urban Heat Island Effect by Using Simulation Program”. Envi-Met: Case of Amman, Jordan. Research Journal of Environmental and Earth Sciences, 7(3), 42-49
5
- Battista, G.; Carnielo, E. & De Lieto Vollaro, R., 2016, “Thermal impact of a redeveloped area on localized urban microclimate: A case study in Rome’. Energy and Buildings, 133, 446–454. https://doi.org/10.1016/j.enbuild.2016.10.004
6
- Berardi, U., & Wang, Y., 2016, “The effect of a denser city over the urban microclimate: The case of Toronto”. Sustainability (Switzerland), 8(8), 1–11. https://doi.org/10.3390/su8080822
7
- Berkovic, S.; Yezioro, A. & Bitan, A., 2012, “Study of thermal comfort in courtyards in a hot arid climate”. Solar Energy, 86(5), 1173–1186. https://doi.org/10.1016/j.solener.2012.01.010
8
- Bottillo, S.; De Lieto Vollaro, A.; Galli, G. & Vallati, A., 2014, “Fluid dynamic and heat transfer parameters in an urban canyon”. Solar Energy, 99, 1–10. https://doi.org/10.1016/j.solener.2013.10.031
9
ORIGINAL_ARTICLE
بررسی نقوش نمادین در آینهکاری خانههای قاجاری بافت تاریخی شهر یزد
بافت تاریخی شهر یزد بناهای مختلف از دورههای گوناگون در دل خود جای داده است که در این بین، خانههایی که به دورهی قاجار تاریخگذاری میشوند از جایگاه ویژهای برخوردار هستند. از میان آنها، دوازده خانه دارای تزئینات آینهکاری هستند که نقوش مختلفی را در برگرفتهاند که از جملهی آنها میتوان به کتیبهنگاری، نقوش هندسی، گیاهی و حیوانی اشاره کرد که دستهی چهارم شامل نقوش پرندگان است. این پژوهش با استفاده از روش توصیفی، تاریخی-تحلیلی انجام شده که بدینمنظور منابع تحقیق که شامل منابع مکتوب هستند، با شیوهی کتابخانهای گردآوری شده و با استفاده از آنها به تحلیل مفهوم نمادین نقوش موردنظر پرداخته شده است. مهمترین پرسشهای مطرحشده در این پژوهش عبارتند از: 1. از کدام نقوش نمادین در آینهکاری خانههای شهر یزد استفاده شده است؟ 2. منشأ نمادین هر یک از این نقوش چیست؟ نتایج پژوهش نشان میدهد که نقوش تزئینی را در چهار دستهی کلی گیاهی، حیوانی، هندسی و کتیبهنگاری قرار میگیرند که هریک از آنها میتوانند دربرگیرندهی معانی نمادین باشند. بسیاری از این نقوش در فرهنگ پیش از اسلام دارای معنا و مفهوم مخصوص بهخود بوده و در فرهنگ اسلامی نیز یا با همان مفهوم و یا با اندکی تغییر بهعنوان نماد مورد استفاده قرار گرفتهاند. در اینبین، برخی از نقوش را میتوان مشاهده کرد که اگرچه در فرهنگ ایران پیشازاسلام حضور نداشته، ولی بهدلیل اهمیت و تأکید بر آنها در فرهنگ اسلامی، هم تأثیر خود را بر روی ادبیات فارسی گذاشته و هم در هنرهای کاربردی مورد استفاده قرار گرفتهاند. برخی از نقوش نیز در ادبیات فارسی دارای اهمیت بوده و بهعنوان نماد در نظر گرفته شدهاند؛ لذا میتوان سه منشأ فرهنگ ایران پیشازاسلام، فرهنگ ایرانی-اسلامی و ادبیات فارسی را بهعنوان منشأ نمادین بسیاری از نقوشی نامبرد که در آینهکاریهای شهر یزد مورد استفاده قرار گرفتهاند.
https://nbsh.basu.ac.ir/article_2736_c7d776e7b780c0929bd6fa15fb91c57d.pdf
2019-05-22
203
223
10.22084/nbsh.2019.18315.1888
شهر یزد
آینه کاری
نقوش نمادین
خانه های قاجاری
سید فضل اله
میردهقان
ashkezar1363@gmail.com
1
استادیار گروه ایران شناسی دانشگاه بوعلی سینا
LEAD_AUTHOR
حمید
عزیزی
hamidazizi@ut.ac.ir
2
دانش آموخته دکترای باستان شناسی دانشگاه تهران
AUTHOR
- Ansari, M.; Taghvaee, A. A. & Nejad, H. M., 2008, “Cultural Beliefs Regarding Persian Gardens with the Emphasis on Water and Trees”. African and Asian Studies, 7, 101-124.
1
- Blair, S. S., & Bloom, J. M., 2003, “The mirage of Islamic art: Reflections on the study of an unwieldy field”. The Art Bulletin, 85(1), 152-184.
2
- Burckhardt, T., 2009, Art of Islam: language and meaning. World Wisdom, Inc.
3
- Cammann, S., 1957, “Ancient symbols in modern Afghanistan”. Ars Orientalis, 5-34.
4
- Dehkordi, S. A., 2017, “Studying the Role and Symbolic Meanings of Cypress Tree (Sarv) in Miniatures of “Tahmasbi Shahnameh”. BAGH-E NAZAR, 13(45), 103-112.
5
- Ekhtiar, M. & Claire M., (ed), 2012, “A Resource for Educators.” In: Art of the Islamic World. New York: The Metropolitan Museum of Art.
6
- Ghasemzadeh, B.; Atefeh, F. & Tarvirdinassab, A., 2013,” Symbols and signs in Islamic architecture”. ERAS: European Review of Artistic Studies, 4(3), 62-78.
7
- Islami, S. G.; Dehghan, D. & Naeini, H. S., 2016. “Classification and Analyze Stucco Decorations in Qajar Houses, Tehran, Iran”, Architecture Research, 6(2), 45-50
8
- Krippendarff, K laus, 1997, “Semantic qualities in Design”, Farm Diskurs, No. 11, 45, 50.
9
- Mahmoudi Farahani, L.; Motamed, B. & Jamei, E., 2016, “Persian gardens: Meanings, symbolism, and design”. Landscape online, 46, 1-19.
10
- Mohammadian, M., 2016, “Reflecting the symbolic meanings of Islamic mysticism in design of Mosque in Hermeneutic and Semiotic as research methodology”, Urban management, No.45, 65-78.
11
- Mohammadi, H. A. F.; Fahimifar, A. A. & Pourmand, H., 2013, “Comparative Analysis of Baroque and Rococo in Interior Decoration of the Masudieh Complex & Qavam Al-Saltaneh Building”. Armanshahr, Architecture & Urban Development, 5(10), 77-92
12