دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
4
7
2015
02
21
قلعه بزی، شواهدی جدید از استقرارهای اواخر دوره پارینه سنگی میانی در حوضه زاینده رود، استان اصفهان
7
26
FA
فریدون
بیگلری
دکترای باستان شناسی، مسئول بخش پارینه سنگی موزه ملی ایران
fbiglari@gmail.com
مرجان
مشکور
دکترای باستان شناسی، مرکز پژوهش های علمی فرانسه و موزه تاریخ طبیعی پاریس
mashkour@mnhn.fr
سونیا
شیدرنگ
لابراتوار پاسی، گروه پیش از تاریخ، دیرینه محیط و میراث، دانشگاه بوردو 1، تالنس، فرانسه
sshidrang@gmail.com
محسن
جاوری
استادیار، گروه باستان شناسی، دانشکده معماری و هنر، دانشگاه کاشان
مهدی
یزدی
گروه زمین شناسی، دانشکده علوم، دانشگاه اصفهان
yazdimehdi@yahoo.com
مارگارتا
تنگبرگ
باستان گیاه شناس، موزه تاریخ طبیعی پاریس
tengberg@mnhn.fr
فرانک
بحرالعلومی شاپورآبادی
مدیر و مؤسس بخش
ترمولومینسنس پژوهشکدة حفاظت و مرمت اشیاى
تاریخى فرهنگى، سازمان میراث فرهنگى، صنایع دستی و گردشگری
bfaranak@yahoo.com
جمشید
درویش
گروه جونده شناسی، دانشگاه فردوسی مشهد
darvish_j2001@yahoo.com
کمال
طاهری
کمیته تحقیقات، ﺷﺮﻛﺖ آب ﻣﻨﻄﻘﻪ ای ﻛﺮﻣﺎﻧﺸﺎه
taheri.kamal@gmail.com
مجموعه غار و پناهگاههای قلعهبزی در جنوبغربی اصفهان، در حوضه رودخانه زایندهرود واقعشده و دارای بقایای مهمی از استقرارهای اواخر دوره پارینهسنگی میانی است که از سال 1382 هـ.ش. تاکنون مورد بررسی و پژوهش بوده است. در سال 1384 هیأتی به سرپرستی فریدون بیگلری کاوشهایی در این مکانها انجام داد که شامل گمانهزنی در غار قلعهبزی 2 و پناهگاه قلعهبزی 3 و همچنین انجام بررسی محدودی در منطقه بود. طی این کاوشها مجموعههایی از بقایای جانوری، دستتراشهای سنگی، بقایای گیاهی، رسوب و نمونههای سالیابی برداشت شد. مجموعه دستتراشهای سنگی قلعهبزی دارای ویژگیهای فناوری و گونهشناسی صنعت موستری است که شباهت زیادی به موستری زاگرس دارد. ابزارها درصد بالایی از مجموعه دستتراشهای سنگی را در بر میگیرند که شامل انواع خراشندهجانبی، خصوصاً خراشنده یکجانبی و همچنین تیزه و کنگرهدار-دندانهدار هستند. ویژگی منحصربهفرد صنعت پارینهسنگی میانی قلعهبزی، خصوصاً در پناهگاه قلعهبزی 3، وجود ابزارهای دورویه، شامل تیزههای برگیشکل و دیگر فرمهای دارای تراش دورویه است که برای نخستینبار در صنایع پارینهسنگی میانی ایران گزارششده است. بررسی ریز ساییدگی در لبه برخی از ابزارها دورویه و یکرویه نشاندهنده دسته گذاری و برش گوشت (قصابی) توسط این ابزارها است. بقایای جانوری در قلعهبزی 2 بهخوبی حفظ شدهاند و شامل سه گروه سُمداران بزرگجثه (اسبسانان، گاو وحشی و کرگدن)، سُمداران میانجثه (گوزن و گراز) و سُمداران کوچکجثه (بز و میش وحشی، آهو) هستند. آثار شکستگی، سوختگی و اثر برش ابزار سنگی بر سطح این استخوانها مدارک مشخصی از نقش انسان در انباشت این بقایای جانوری در قلعهبزی است. سالیابی نمونههای زغال از قلعهبزی 2 حاکی از استقرارهایی با قدمت بین 40 تا 50 هزار سال پیش (سال رادیو کربنی) در این مکان است. در مجموع تنوع و شمار قابلتوجه بقایای جانوری شامل گونههای بزرگجثه و میانجثه مانند اسبسانان، آهو و گوسفندسانان، تعداد بسیار اندک بقایای درندگان، لنزهای ضخیم خاکستر (در یک مورد نزدیک به 40 سانتیمتر) و وجود بقایای تمامی مراحل تراش، تولید، استفاده و تعمیر ابزار سنگی در قلعهبزی 2، حاکی از استفاده از این غار بهعنوان اردوگاهی فصلی در دوره پارینهسنگی میانی است که احتمالاً طی یک تا چند ماه از سال مورد استفاده بوده است.
پارینه سنگی میانی,زاگرس,ابزار دورویه,موستری زاگرس,حوضه زاینده رود
https://nbsh.basu.ac.ir/article_985.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_985_ad61d7fb3448381a458f42c906432e7e.pdf
دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
4
7
2015
02
20
تحلیلی بر کارکرد و ماهیت نماد کالاها (توکن) و پیکرک های گلی در دوره مس وسنگی تپه قشلاق تالوار، کردستان
27
46
FA
عباس
مترجم
0000-0001-5521-0767
استادیار گروه باستان شناسی دانشگاه بوعلی سینا
amotarjem@gmail.com
مهناز
شریفی
دانشجوی دکترای گروه باستان شناسی دانشگاه بوعلی سینا
mahsharifi@yahoo.com
کاوش نجات بخشی در تپه "قشلاق چلامیران" منجر به شناسایی محوطهای از دوران مسوسنگ در منطقه مرتفع حدفاصل، بین شرق زاگرسمرکزی و حوضه جنوبی دریاچه ارومیه گردید؛ در حالیکه قبلاً ارتباط فرهنگی ساکنان این دو منطقه در مطالعات باستانشناسی مطرح شده بود، اما هنوز از وجود مکانهای واسطهای در این میان اطلاعاتی در دست نبود. تپه قشلاق محوطهای است، واقع در مرکز درهای به همین نام که بهصورت یک کریدور طبیعی این دو منطقه را بههم نزدیک میکند و دادههای باستانشناسی آن برهمکنش فرهنگی دوره مسوسنگ دو منطقه دیده میشود. در این محوطه که طی کاوشهای باستانشناسی بیش از 12 متر نهشت از فازهای مختلف دوره مسوسنگ شناسایی شد که شامل پنج دوره فرهنگی است که با شاخصههای فرهنگ دالما در تحتانیترین نهشت و آثار نوع گودین VI/VII در فوقانیترین نهشت تا اواخر دوره مسوسنگ جدید در منطقه زاگرسمرکزی یک تداوم بدون وقفه حداقل دو هزارساله را نشان میدهند. در تمام دوره مسوسنگ تعداد زیادی نماد کالاها در فرمهای کروی، مخروطی، دیسکی، بیضوی، هذلولی و فرمهای خاص هندسی دیگر بهدست آمد؛ در حالیکه عمدتاً بهدلیل حرارت ناشی از سوخته شدن در میان زبالهها به حالت سفال کمپخت تغییر یافتهاند و شاید این امر در باقی ماندن طولانی مدت آنها هم بیتاثیر نبوده است. دیگر دادههای باستانشناسی مکشوفه نشاندهنده اتکاء اقتصاد معیشتی ساکنان بر دامداری و شکار گونههای وحشی و صیادی آبزیان بیش از کشاورزی استوار بوده است. از دلایل این وضعیت شرایط خاص زیستبوم منطقه با اقلیم نسبتاً سرد و خشک استپی و همچنین کمبارور بودن خاک قابل تفسیر است؛ در حالیکه برخی از مایحتاج ساکنان از جمله غلات از طریق مبادلات از مناطق پیرامونی به زیستگاه وارد میشده است، چرا که حجم فراوان نماد کالاها که اشیایی در ارتباط با ثبت و ضبط و مبادله هستند، این فرضیه را تقویت میکند.
باستان شناسی کردستان,پیکرک های گلی,نمادکالا,دوره مس وسنگ,تپه قشلاق,تالوار
https://nbsh.basu.ac.ir/article_986.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_986_6860927ac900de89689056d0cbbe9870.pdf
دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
4
7
2015
02
20
بررسی فرهنگ یانیق در زاگرس مرکزی براساس کاوش لایه نگاری در تپه گوراب ملایر
47
66
FA
علی
خاکسار
کارشناس اداره میراث فرهنگی استان همدان
ali.khaksar@gmail.com
اسماعیل
همتی ازندریانی
دانشجوی دکترای باستان شناسی دانشگاه بوعلی سینا
hemati30@yahoo.com
آصف
نوروزی
دانش آموخته کارشناسی ارشد باستان شناسی دانشگاه تهران
asfnorozi@yahoo.com
تپه گوراب در روستای جوراب و در فاصله 12 کیلومتری شهر ملایر در جنوبشرق استان همدان قرار دارد؛ این تپه در مجاورت جاده ارتباطی ملایر به اراک واقع است. پژوهشهای باستانشناسی در تپه گوراب بهطور مجدد به سرپرستی علی خاکسار با هدف تعیین عرصه و پیشنهاد حریم و لایهنگاری انجام گرفت که در نهایت منجر به شناسایی مساحت واقعی تپه و همچنین ادوار فرهنگی مختلف موجود در این تپه گردید. در مجموع در تپه گوراب بر اساس لایهنگاری انجام شده 8 دوره فرهنگی از: مس و سنگ میانی و جدید، مفرغ قدیم، آهن و ... شناسایی شده است. کاوش لایهنگاری در تپه گوراب و ارائه جدول گاهنگاری آن منجر شد تا اطلاعات جدید از دورههای فرهنگی و بهویژه در مورد عصر مفرغ قدیم در این تپه آشکار گردد. همانطور که میدانیم عصر مفرغ قدیم در زاگرسمرکزی، تحت عنوان «فرهنگ یانیق» شناسایی شده است و نهشتههای این فرهنگ در تپه گوراب با ضخامت 8/5 متر، باعث شده تا بهعنوان یکی از محوطههای بسیار مهم و کلیدی در این منطقه محسوب شود. در این نوشتار به استناد به دادههای فرهنگی حاصل از کاوش (سفال و دادههای کربن 14) و همچنین استفاده از منابع کتابخانهای و گزارشها به بررسی و تحلیل فرهنگ یانیق در این تپه پرداخته میشود. نتایج این تحقیق نشان میدهد که یافتههای سفالی تپه گوراب قابل مقایسه با سایر محوطههای یانیقی موجود در ایران از جمله: تپه پیسا، گودینتپه، یانیقتپه، گویتپه و گلتپه و محوطههای یانیقی موجود در خارج از ایران از جمله در شرق ترکیه و منطقه قفقاز است. نتایج تاریخگذاری کربن 14 تپه گوراب که در دانشگاه آکسفورد انگلستان انجام گرفته نشان میدهد که تاریخگذاری این فرهنگ در زاگرسمرکزی بر اساس گاهنگاری موجود در گودین تپه نیاز به بازنگری و تأمل بیشتری است.
زاگرس مرکزی,ملایر,گوراب,مفرغ قدیم,یانیق
https://nbsh.basu.ac.ir/article_987.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_987_8d3a4e10702c7897334a06b978da3bee.pdf
دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
4
7
2015
02
20
معماری مناطق غربی مازندران و بخش های شرقی گیلان در عصر آهن
67
80
FA
رحمت
عباس نژاد سرستی
0000000313658904
استادیار دانشگاه مازندران
r.abbasnejad@umz.ac.ir
رقیه
مجتبایی ثبوتی
دانشجوی دکترای باستانشناسی گرایش پیش از تاریخ دانشگاه مازندران
r.mojtbaee@stu.umz.ac.ir
از مهمترین پرسشهای مطرح در باستانشناسی دو استان همجوار گیلان و مازندران، چگونگی استقرارهای دوران پیش از تاریخ و بهویژه عصر آهن در منطقه است. وجود یا عدم وجود معماری دائمی، نوع معماری و نیز مصالح بهکار رفته در آنها، با وجود اهمیتی که در بازسازی ساز و کارهای معیشتی دارند، در مطالعات باستانشناسی گیلان و مازندران بهطور روشمند مورد بررسی قرار نگرفتهاند. این در حالی است که عمده فعالیتهای باستانشناختی پیش از تاریخی در این دو استان بر روی گورستانهای عصر آهن (سدههای 8-15 ق. م.) متمرکز شده است. نبود پرسشهای بنیادی و بررسیهای روشمند در باستانشناسی منطقه باعث شده که تاکنون چگونگی استقرار و نوع معماری مورد استفاده مردمان این دوره بر ما پوشیده باقی بماند. این پرسشها مطرح است که پراکندگی محوطهها و الگوی استقرار در این دوره چه بوده است؟ چه عامل و یا عواملی باعث شده تا شواهد اندکی از سکونتگاههای این دوره مورد بررسی و شناسایی قرار بگیرد؟ در صورت وجود الگوی استقراری یکجانشینی، نقشهها و فضاهای معماری به چه صورت بوده است؟ و یا اینکه از چه مصالحی در ساخت سکونتگاههای موقت یا دائمی استفاده میشده است؟ در این مقاله تلاش شده تا با روشی کتابخانهای و با مراجعه به آثار منتشر شده از فعالیتهای میدانی انجام شده در محدوده جغرافیایی جنوبشرقی گیلان و غرب مازندران، طرحی ابتدایی از ویژگیهای معماری عصر آهن در این دو استان ارائه شود. بر اساس شواهد و قرائن موجود، ساکنان پیش از تاریخ این نواحی دارای معماری نیمه یکجانشینی و در برخی موارد یکجانشینی کامل بودهاند. سازههای سنگی در زوایا در بخشهای شالوده و دیوارهای بناها با روش چفت و بست کامل ساخته میشدند. تنورها و اجاقهایی در درون فضاهای زیستی تعبیه میشده است. این شواهد، در برخی محوطهها بافت متراکمی از سازههای معماری مربوط به استقرار یکجانشینی را در دامنههای شمالی رشته کوههای البرز در بازهی زمانی 1500 تا 750 ق.م. نشان میدهند.
عصر آهن,معماری,گیلان,مازندران
https://nbsh.basu.ac.ir/article_988.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_988_71ec47476a15520a0d55a70c2ce8405e.pdf
دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
4
7
2015
02
20
شواهدی از وجود دژی مربوط به ایالت الیپی در لایه های زیرین قلعه فلک الافلاک خرم آباد، لرستان
81
94
FA
سیدرسول
موسوی حاجی
0000-0002-3672-8541
عضو هیأت علمی دانشگاه مازندران
seyyed_rasool@yahoo.com
محمد
بهرامی
دانشجوی دکترای باستان شناسی دانشگاه مازندران
m_bahrami79@yahoo.com
علی
سجادی
عضو هیأت علمی پژوهشکده باستان شناسی
sajadi@gmail.com
دره خرمآباد در منطقه زاگرسمرکزی دارای خصوصیات منحصر بهفرد و ویژهای است. در میانه دره و درست در جایی که رودخانه خرمآباد به سمت شمالغرب میچرخد و زاویهای ایجاد میکند، صخرهای طبیعی وجود دارد که چشمهای پرآب در زیر آن میجوشد و از جهات شرق، جنوب و جنوبغرب رودخانه خرمآباد آن را فرا گرفته است. در تابستان سال 1386 ش. کاوش لایهنگاری با ایجاد گمانهای با ابعاد 3×3 متر در گوشه جنوبغربی حیاط دوم قلعه فلکالافلاک آغاز شد که در عمق پایانی 30/13متری بهدلیل ایجاد پله به 2×1متر رسید. در پایان فصل دوم کاوش در سال 1387 ش.، 5 دوره فرهنگی، که به ترتیب از قدیم به جدید مربوط به سدههای نهم و هشتم ق.م. (آهن II پایانی)، دورههای فراهخامنشی، اشکانی، ساسانی و قرون متأخر اسلامی بود، مورد شناسایی قرار گرفت. طی فصل دوم کاوش لایهنگاری محوطه قلعهی فلکالافلاک خرمآباد در سال 1387ش.، به نشانههایی از وجود یک دیوار سترگ خشتی برخورد شد؛ این دیوار از عمق 30/6 متری کف حیاط دوم قلعهی فلکالافلاک شروع شده و تا سطح صخرهی طبیعی تپه در عمق حدود30/13 متری از کف آجرفرش حیاط قلعه ادامه یافت. این نوشتار بر آن است که بنا به شواهد لایهنگاری و وجود مواد فرهنگی قابل اعتنایی چون: سفال "گونه لرستان" و معماری بهکار رفته در آن بیان دارد که احتمالاًَ این سازهی خشتی به دژی از حکمرانان ایالت الیپی مربوط به قرون نهم وهشتم ق.م.تعلق دارد که در جریان حملات ویرانگر یکی از پادشاهان آشور در اواخر قرن هشتم یا اوایل قرن هفتم ق.م. مورد هجوم واقع گردید و به آتش کشیده شد.
خرم آباد,قلعه ی فلک الافلاک,لایه نگاری,دژ دفاعی
https://nbsh.basu.ac.ir/article_989.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_989_4bc838eb16347cc3043d82c00c1703a5.pdf
دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
4
7
2015
02
20
نویافته هایی از تدفین های سنگی در مکران ایران (شهرستان های نیک شهر و چابهار)
95
112
FA
حسن
هاشمی زرج آباد
0000-0002-7115-2859
استادیار گروه آموزشی باستان شناسی دانشگاه بیرجند
h.hashemi@umz.ac.ir
روح الله
شیرازی
عضو هیئت علمی دانشگاه سیستان و بلوچستان
rshirazii@yahoo.fr
سامان
فرزین
دانشجوی دکتری باستان شناسی دانشگاه مازندران
saman_farzin2006@yahoo.com
مریم
ظهوریان
دانشجوی دکتری باستان شناسی دانشگاه تربیت مدرس
ma_zoor@yahoo.com
یکی از منابع مهم در جهت شناخت مذاهب و فرهنگ پیشینیان، مطالعه تدفینهای باستانی است. تدفین بخشی از فرهنگ معنوی و مادی یک قوم محسوب میشود و در هر منطقه از ویژگیهای خاصی برخوردار است، از آنجا که نحوه خاکسپاری برخاسته از تفکرات، عقاید و فرهنگ جامعه است، با مطالعه آنها میتوان به بازسازی روند تکامل فرهنگی جوامع باستان پرداخت؛ همچنین پژوهش بر روی سنتهای تدفین یکی از بهترین راههای مطالعه تأثیر و تأثر تمدنهای همجوار در طول تاریخ بشری است. بررسیهای جدید باستانشناختی منطقه بلوچستان نشانگر آن است که در منطقه جنوب و جنوبشرق ایران نوعی از تدفین با نام "گور سنگی"(Cairn Burial) در دوران حکومت پارتیان رواج داشته است که نمونههای مشابه با آن در مناطقی همچون کرمان، هرمزگان، فارس و بوشهر دیده شده است. این نوع از تدفین گودالهای نه چندان عمیقی میباشند که روی آن را با انبوهی از سنگهای لاشهای پوشاندهاند. مشابه این شیوه تدفین در سرزمینهای شرقی و جنوبی همجوار ایران از قبیل: بلوچستان پاکستان و حاشیه جنوبی خلیج فارس نیز مشاهده شده است. هدف پژوهش حاضر شناسایی و طبقهبندی انواع تدفین در بلوچستان ایران در دوره اشکانی و همچنین بررسی چگونگی تدوام شیوههای تدفین از دوران پیش از آن است. این تحقیق با انجام بررسی میدانی و پیمایش در منطقه، قبور مورد نظر را شناسایی و تجزیه و تحلیل کرده و با ارائه مستندات باستانشناسی از قبیل: طبقهبندی ساختار قبور و مقایسه گونهشناختی نمونههای سفالین به معرفی، دستهبندی و ارائه گاهنگاری نسبی این سنت تدفین میپردازد. نتایج مقایسه گونهشناختی سفال موید تاریخگذاری پارتی این سنت تدفین میباشد.
تدفین های سنگی,مکران,بلوچستان,دوره پارتی
https://nbsh.basu.ac.ir/article_990.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_990_fdd6afc7c5c8de423c4c147a2095be85.pdf
دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
4
7
2015
02
20
توصیف، طبقه بندی و تحلیل گونه شناختی سفال های دوره ی اشکانی گورستان سنگ شیر همدان
113
132
FA
لیلا
افشاری
0000-0002-7673-6132
دانش آموخته کارشناسی ارشد باستان شناسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر
le.afshari@gmail.com
امیر صادق
نقشینه
استادیار/ هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر
amir.naghshineh2@gmail.com
دوره اشکانی یکی از ناشناختهترین دورههای تاریخی ایران است و تا سالهای اخیر آن را «دوره میانه تاریک تمدن ایران باستان» میدانستند. سالیان متمادی شناسایی و بررسی فرهنگ و هنر اشکانی تنها بر پایه کاوشهای انجام شده در بینالنهرین و سوریه، بهویژه در پالمیر و دورااروپوس قرار داشت. در ایران تنها محوطههای مهم: شوش، کوهخواجه، خورهه، قلعهیزدگرد، تپه نوشیجان، قلعهضحاک، گورستان طاقبستان کرمانشاه، دامنه پارتی بیستون و معبد لائویسه نهاوند کاوش شدهاند. یکی از با ارزشترین مواد فرهنگی دورهی اشکانی سفال آن است که موضوعی بسیار مهم، دشوار و ناشناخته است و پژوهش و بررسی آن ضروری است. در دورهی اشکانی نکته مهم این است که در تمام قلمرو اشکانی سفالها یکسان نبوده است. در این دوره در هر منطقه ایران سفالهایی وجود داشته که مشخصه آن منطقه بوده و با سفالهای مناطق همجوار متفاوت بوده است. محوطهی سنگشیر در شرق شهر همدان قرار دارد، در شمالشرق این محوطه بر روی تپهای طبیعی یک گورستان وسیع وجود دارد که مجسمه شیرسنگی در بلندترین نقطه جنوبغربی آن قرار دارد. این گورستان در سال 1345 ش. توسط "علی اکبر" سرفراز مورد بازدید قرار گرفت و پس از آن در سالهای 54-1353 ش. توسط "مسعود آذرنوش" کاوش شد که در نتیجهی آن گورهای دورهی: هخامنشی؟، سلوکی؟، اشکانی و اسلامی بهدست آمد. در این نوشتار یافتههای -سفالی اشکانی- بهدست آمده از این گورستان مورد: مطالعه، گونهشناسی، مقایسه و تحلیل قرار گرفتهاند که در نتیجهی آن سه نوع: سفال معمولی، جلینگی و لعابدار شناسایی شد. مطالعه و مقایسه تطبیقی سفالها نشان داد که سفالهای این گورستان مشابه با سفالهای محوطههای حوزههای فرهنگی: غرب، جنوبغرب، شمالغرب ایران و مرکز بینالنهرین است. بر اساس مطالعات انجام شده، میتوان بیان نمود که مجموعه سفالی گورستان سنگشیر همدان مربوط به اوایل و اواسط دورهی اشکانی است.
همدان,سنگ شیر,گورستان,دوره ی اشکانی,گونه شناسی سفال
https://nbsh.basu.ac.ir/article_991.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_991_01e04d88c9d3792d932c716fec9f1f5b.pdf
دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
4
7
2015
02
20
طبقه بندی سفال ساسانی دره سیمره،مطالعه موردی: قلعه سیرم شاه
133
152
FA
یعقوب
محمدی فر
دانشیارگروه باستان شناسی دانشگاه بوعلی سینا
yamohamadi@yahoo.com
الناز
طهماسبی
دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه بوعلی سینا
etahmasebi64@rocketmail.com
دره سیمره که منطقه حایل میان استانهای لرستان و ایلام است، از مناطق تقریباً ناشناخته در باستانشناسی ایران است. رودخانه سیمره از رودخانههای دائمی استان ایلام است که به حوضه آبریز کرخه میپیوندد و در حال حاضر مرز بین دو استان ایلام و لرستان را تشکیل میدهد. در محدوده استان ایلام، در بخشهایی که درهها عریض و بر میزان زمینهای هموار افزوده شده، وجود رودخانه سیمره شرایط را برای انجام فعالیتهای کشاورزی و نیز شکلگیری استقرارهای موقت و گاه دائم بهوجود آورده است، ولی بیشتر این استقرارها (دائم یا فصلی) بهدلیل وجود ارتفاعات و کوهها فاقد راههای ارتباطی و مسیرهای حرکتی مناسب هستند. در این منطقه تپههای متعددی از دوران مختلف و خصوصاً دوران ساسانی دیده میشود. "قلعهی سیرمشاه" در ساحل شرقی رودخانه سیمره و بر روی یک پشتهی طبیعی به ارتفاع تقریبی 40 متر از سطح زمینهای اطراف و 725 متر از سطح آبهای آزاد قرار گرفته است. این تپه که یک قلعه مربوط به دوران ساسانی است، مورد کاوش قرار گرفت. در جریان کاوش از این محوطه و بررسی سطح و دامنههای آن تعدادی سفال بهدست آمد که تعداد 361 قطعه مورد مطالعه و طبقهبندی قرار گرفت. اهمیت سفالهای این محوطه بهدلیل تک دوره ای بودن آن است. مبنای این مطالعه، طبقهبندی و گونهشناسی سفال ساسانی قلعه سیرمشاه و سپس مقایسهی آنها با نمونههای مشابه در زاگرسمرکزی و دیگر مناطق شناخته شده از دوره ساسانی است. سفالهای بهدست آمده از قلعه سیرمشاه در: 6 فرم ظرف، 13فرم لبه، 3فرم کف، 3فرم دسته و 7شیوه تزیینی طبقهبندی شدند که علاوهبر تاثیرات سبک محلی، تأثیر و نفوذ سفالگری ویژگیهای فنی سفال ساسانی حوزهی فرهنگی غرب و جنوبغرب ایران دیده میشود.
سفال,دوره ساسانی,دره سیمره,قلعه سیرم شاه
https://nbsh.basu.ac.ir/article_992.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_992_9fcad02e93ff4f8d2a6fe8bf1fad7ecb.pdf
دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
4
7
2015
02
20
از کاخ تا شهر(بررسی و شناسایی شیوه های انتقال آب اردشیرخوره (گور)در دوران ساسانی و اسلامی)
153
172
FA
ناصر
نوروز زاده چگینی
هیئت علمی پژوهشکده باستان شناسی
nnchegini@yahoo.com
احمد
صالحی کاخکی
0000-0002-1849-0701
دانشیار گروه باستان شناسی دانشگاه هنر اصفهان
salehi.k.a@aui.ac.ir
حسام الدین
احمدی
دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه هنر اصفهان
ahmadi.hesamalddin@yahoo.com
یکی از ویژگیهای عظیم ساسانیان، بهکارگیری شیوههای انتقال آب با پشتوانهی سیاسی، اداری و فنی قوی است که سرزمین خشک و نیمهخشک فلات ایران را، به مکانی امن برای زندگی مستمر و طولانی تبدیل کرد. دشت فیروزآباد (اردشیرخوره / گور) نمونهای از نظام منسجم و دقیق بهرهبرداری از منابع آب، از شکلگیری تا شکوفایی در مناطق نیمهخشک فلات ایران است که تا 18 قرن پس از اردشیر، بنیانگذار شاهنشاهی ساسانی، بهعنوان شاهرگی حیاتی، دشت فیروزآباد را برای سکونت اجتماعهای انسانی زنده نگهداشته است. دشت فیروزآباد سرشار است از بناهای بزرگ و یادمانی، از بنیانگذار شاهنشاهی ساسانی به همراه استقرارهای پیرامونی آنها، که تا کنون به مطالعه الگوی استقراری، شیوههای انتقال آب آنها در دشت فیروزآباد، در دورههای ساسانی و اسلامی پرداخته نشده است. اینکه چه تدابیری برای مدیریت منابع و انتقال آب به اردشیرخوره (گور) در دوران ساسانی و اسلامی در نظرگرفته شده بود؟ میزان انطباق مطالعات باستانشناختی با روایات تاریخی تا چه حدی است؟ مسائلی است که در این تحقیق در پی پاسخ به آنها هستیم. این پژوهش، با رویکردی تاریخی- تطبیقی و با استفاده از مطالعات میدانی و کتابخانهای و تطبیق آنها با یکدیگر به بررسی نقش آب در شکلگیری بناهای اوایل دورهی ساسانی و شیوههای انتقال آب، به شهر اردشیر خوره (گور) در طول 16 قرن حیات آن میپردازد. مطالعات باستانشناختی نگارندگان، روشن ساخت که آنچه در منابع دوران ساسانی و اسلامی در مورد شیوههای انتقال آب به شهر اردشیرخوره آمده است، قابل اثبات بوده و رودخانه فیروزآباد نقشی اساسی در شکلگیری بناهای اوایل دورهی ساسانی داشته است؛ بنابراین نوشتار حاضر در پی آن است که، به مدد یافتههای باستانشناختی، شیوههای انتقال آب اردشیرخوره را در دورههای استقراری آن مشخص کند.
اردشیرخوره,دشت فیروزآباد,تنگاب,آب راه,قنات
https://nbsh.basu.ac.ir/article_993.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_993_b8b39a9769c399c56199bff870add603.pdf
دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
4
7
2015
02
20
تبیین نقش متغیرهای بوم شناسی در حیات شهر اسلامی جیرفت
173
192
FA
سعید
امیرحاجلو
0000-0001-8636-8102
عضو هیأت علمی گروه باستان شناسی دانشگاه جیرفت. مدیرگروه باستان شناسی دانشگاه جیرفت. رییس دانشکده علوم انسانی دانشگاه جیرفت
saeed.hajloo@gmail.com
شهر اسلامی جیرفت<sup><sup>[1]</sup></sup> از سکونتگاههای راهبُردی در حوزه فرهنگی هلیلرود و جازموریان در فاصلهی سدهی نخست تا هشتم هـ.ق. بوده است. گسترهی پراکندگی مواد فرهنگی در این شهر نشان از آبادانی، رونق و اهمیت آن در ایالت کرمان دارد؛ چنانکه وسعت آن با شهرهای نامدار آن زمان مانند ری، نیشابور و اصفهان برابری میکرده است. پرسش اصلی این است که چه متغیرهای محیطی بر شکلگیری، گسترش و تخریب شهر کهن جیرفت در سدههای نخست تا هشتم هـ.ق. اثر گذاشته است؟ فرضیات این پژوهش، با استناد به یافتههای بررسیهای میدانی باستانشناسی و رهیافتهای تاریخی در مطالعه منابع مکتوب نقد و بررسی شدهاند. سپس تحلیل و استدلال بر پایه نظریه بومشناسی «کنت وات» صورت گرفته و نقش پنج متغیر: ماده، انرژی، تنوع، فضا و زمان در سه فاز شکلگیری، گسترش و تخریب شهر مطالعه شده است. بر اساس یافتههای باستانشناسی شهر جیرفت از آغاز اسلام تا سدهی چهارم هـ.ق.، شهری متوسط در ایالت کرمان بود و گسترش آن از سده چهارم هـ.ق. آغاز شد. بهنظر میرسد مهمترین علت گسترش جیرفت، تغییر مسیر ارتباطی میان سواحل خلیج فارس و شمال کشور بود؛ زیرا تا این زمان، جزایر قیس (کیش) و سیراف بندرگاههای مهم خلیجفارس بودند و راه اصلی بازرگانی از این دو جزیره به سیرجان و سپس نواحی شمالی میرفت؛ در حالیکه از سده چهارم هـ.ق. با تغییر کرسی ایالت کرمان از سیرجان به بردسیر و اهمیت یافتن بندر هرمز بهجای کیش و سیراف، راه ارتباطی هرمز - جیرفت - بردسیر به نواحی شمالی رونق بیشتری یافت و جیرفت به انبار کالاهای وارداتی و واسطه تجاری تبدیل شد. در پی آن توجه حکام سلجوقی کرمان به جیرفت معطوف و بهعنوان پایتخت زمستانی آنها برگزیده شد. همچنین وجود منابع و معادنی که مواد اولیه کالاهای صادراتی را تأمین میکرد، گسترش بیشتر آن را در پی داشت. پس از آن با درگیرهای حکام فارس، شبانکاره و غزها، جیرفت برای مدّتی نقش راهبُردی خود را از دست داد؛ اما در دوران قراختائیان رونق گذشته را بازیافت. پس از آن در دوران تیموریان با کاهش اهمیت مسیر هرمز - جیرفت، بهتدریج این شهر متروک شد. <br /><br clear="all" /> <br /> <br /><sup><sup>[1]</sup></sup>. «شهر دقیانوس»؛ به دلیل نادرستی این انتساب به دقیانوس، در این مقاله از اصطلاح «شهر اسلامی جیرفت» استفاده شده است. <br />
توسعه و تخریب,شهرهای تاریخی,شهر اسلامی جیرفت,حوزه فرهنگی هلی لرود
https://nbsh.basu.ac.ir/article_994.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_994_ecc755924ef3368c2ac09ba2de3c5f43.pdf
دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
4
7
2015
02
20
واکاوی تحولات آرایه های داخلی گنبد در شیوه یزد و تاثیرات آن بر سایر بناها در ایران
193
211
FA
محمد حسن
خادمزاده
استادیار پردیس هنرهای زیبا دانشگاه تهران
khademzade@ut.ac.ir
فائزه
اصفهانی پور
کارشناس ارشد مرمت آثار
esfahani.faezah@yahoo.com
تزیینات داخلی گنبد یکی از بخشهای مهم در آرایههای معماری ایرانی است. در مقاله پیشِرو، ابتدا سیر تحول تزیینات معماری داخل گنبدها در ایران از اوایل دوره اسلامی تا آغاز قرن هشتم هـ.ق. بررسی شده، روش مرسوم در تزیین داخل گنبدها در نقاط مختلف کشور در تمامی موارد موجود که تحت بررسی قرار گرفتهاند، حاکی از آنست که از سه نوع مصالح استفاده شده است: آجر، کاشی و گچ در ترکیبهای ساده و یا مختلط؛ اما شیوه آبرنگ بر روی گچ در هیچیک از بناها بهکار نرفته است و در ادامه نتایج حاصل با ویژگی تزیینات معماری داخل گنبدها در منطقه یزد از اوایل قرن پنجم تا اواسط قرن نهم هـ.ق. مورد مقایسه قرار گرفته است. شیوه رایج آرایههای داخلی گنبد در یزد، استفاده از اندود گچ و اجرای نقوش و کتیبه با روش نقاشی آبرنگ و با غلبه رنگ لاجورد است. این نگارهها شامل: شمسهها و نقشهای هندسی، اسلیمی که در اکثر موارد تصاویر گیاهی را شامل شده و همچنین کتیبههای قرآنی و در پارهای موارد احادیث و روایات میباشد. این امر که اینگونه زینتبندی در گنبد ابنیه همدوره در سایر نقاط ایران وجود ندارد، وجود روشی ویژهای تحت عنوان شیوه یزد در تزیینات معماری در منطقه یزد را نشان میدهد. این شیوه که حداقل از قرن پنج هـ.ق. در منطقه یزد مرسوم بوده، در قرن هشت هـ.ق. به اوج شکوفایی رسیده و تا اواسط قرن نهم هـ.ق. ادامه مییابد و در ابتدای قرن هشت هـ.ق. در گنبد سلطانیه مورد تقلید و استفاده قرار میگیرد. اجرای بسیار با شکوه آن در گنبد سلطانیه و نیز اهمیت و جایگاه این بنا در دوره ایلخانی و همچنین وجود صنعتگران ماهر در این زمینه سبب رواج و الگوبرداری از این شیوه تزیینی در دوره تیموری در دیگر بناهای ایران شده و به مناطق دیگر ایران سرایت کرده است.
شیوه یزد,تزیینات معماری,گنبد,شمسه,رنگ لاجورد
https://nbsh.basu.ac.ir/article_995.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_995_758c65577fa58043ae25223cb7ac1d03.pdf