دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
10
25
2020
08
22
تپه دارویِ چهر، یک محوطهی کارگاهی از دورهی پارینهسنگی میانی در منطقهی هرسین، استان کرمانشاه
7
28
FA
محمد اقبال
چهری
استادیار گروه باستانشناسی، دانشکدهی ادبیات و علومانسانی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی، تهران، ایران
eghbal1262@yahoo.com
حامد
وحدتی نسب
دانشیار گروه باستانشناسی، دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تربیتمدرس، تهران، ایران.
hamedvahdati@uahoo.com
10.22084/nbsh.2020.17083.1795
درهها و حاشیهی دشتهای میانکوهی بین هرسین و بیستون در زمرهی مناطق جغرافیایی کلیدی در پژوهشهای پارینهسنگی زاگرس هستند. پژوهشهای باستانشناسی اخیر نشانداده که برخی محوطههای پارینهسنگی زاگرس در مجاورت برونزدهای رادیولاریتی از سنگ چخماق واقعشدهاند. تپه داروی در حاشیهی روستای چهر واقع در جنوب کوه بیستون، با تعداد قابلملاحظهای دستافزار سنگی از زمره این محوطهها است. موقعیت جغرافیایی تپه داروی بهگونهای است که در حدفاصل بین محوطههای پارینهسنگی میانه در درههای میانکوهی هرسین و محوطههای پارینهسنگی دامنهی کوه بیستون قرار دارد. در این مقاله پرسشهای پژوهش شامل آن بود که قرار داشتن محوطهی باز داوری برروی بستری صخرهای از برونزدهای طبیعی رادیولاریتی، بیانگر چه نوع کاربری میباشد؟ با بررسی و گونهشناسی یافتههای سطحی، محوطهی داروی در چه بازهی زمانی قرار میگیرد؟ مطالعهی فنآوری ساخت و گونهشناسی قطعات جمعآوری شده از تپه داروی نشان میدهد که از این محوطه بهعنوان محلی باز کارگاهی برای تولید دستافزار سنگی استفاده شده است. یافتههای سطحی نشان میدهد که تپه داروی یک محوطهی تکدورهای در دورهی پارینهسنگی میانی است. پژوهش برروی یافتهها به روش کتابخانهای-بررسی میدانی است؛ همچنین حضور نسبتاً بالای تکنیک لوالوا و میزان قابلتوجه روتوش برروی برداشتههای سنگی این محوطه ازجمله نکات درخورتوجه است. حضور قطعات زیاد روتوشدار در یک محوطهی کارگاهی که برروی مواد خام مرغوب واقعشده، نشان میدهد که به الزام دسترسی اندک به منابع مادهی خام باعث روتوش اندازی نمیشود و دلیل اصلی روتوش بهوجود آمدن لبههای کارآمد است؛ ضمن اینکه فراوانی نسبی تکنیک لوالوا در تپه داروی در تأیید پژوهشهایِ مبتنیبر حضور لوالوا در زاگرس مرتفع است و این محوطه یکی دیگر از محوطههایی است که ادعای وجود لوالوا در زاگرس مرتفع را بیشتر اثبات میکند.
پارینهسنگی میانی,تکنیک لوالوا,تپه داروی,محوطهی کارگاهی,زاگرس
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3518.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3518_df41da5c7925b2d8d93030985ef479e0.pdf
دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
10
25
2020
08
22
مطالعه و گونه شناسی سفال های نوسنگی مکشوف از تپه ی پشت فرودگاه - دشت ملایر
29
52
FA
خلیل الله
بیک محمدی
0000-0003-3804-3930
دکترای باستان شناسی، کارشناس روابط عمومی حوزه ریاست دانشگاه بوعلی سینا همدان، ایران
khalil_bm@yahoo.com
اردشیر
جوانمردزاده
استادیار گروه باستان شناسی، دانشکدهی علوم اجتماعی، دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران
javanmardardeshir@gmail.com
10.22084/nbsh.2020.22546.2207
یکی از نتایج مطالعات باستانشناختی قابلتأمل دشت ملایر، کاوش «تپهی پشتفرودگاه» است؛ این محوطه بهعنوان محوطهای کوچنشین از دورهی نوسنگی جدید شناخته میشود، که مستقل از مراکز استقراری دائم، طیف گستردهای از انواع گونههای سفالی سنتهای منطقهای را ارائه میدهد که مطالعه و تحلیل آن، اطلاعات باستانشناختی درخوری از دورهی یادشده در حوزهی زاگرسمرکزی در اختیار قرار خواهد داد. «سفال» از مهمترین مواد فرهنگی -بهلحاظ کمیّت و کیفیت- در بین یافتههای کاوش باستانشناختی تپهی پشتفرودگاه ملایر قرار دارد؛ سفالهای این محوطه را میتوان در دو گروه اصلی نخودی و قرمز تقسیم کرد که هر گروه به دو زیرشاخهی منقوش و ساده، و از نظر کیفیت ساخت نیز در دو گروه متوسط و خشن، قابل تفکیک و گونهشناسی هستند. آمیزهی سفالها، عمدتاً گیاهی و در اندازهی دانهبندی متفاوت است؛ بهطوریکه در سطح و درونمایهی برخی از سفالها -بهخصوص نمونههای خشن- فرورفتگیهایی بهدلیل وجود آمیزهی کاه، بهچشم میخورد. هدف این پژوهش در وهلهی اول، گونهشناسی و مطالعهی سفالهای نوسنگی جدید تپهی پشتفرودگاه است؛ و در وهلهی دوم، شناسایی و چگونگی کُنشهای فرهنگی و قرابت گونههای رایج سفالی در فرهنگهای همجوار خواهد بود. روش پژوهش حاضر، مبتنیبر مطالعات تطبیقی و با رویکرد توصیفی-تحلیلی، در پی پاسخ به این پرسشهاست: سفالهای مکشوف تپهی پشتفرودگاه از چه گونههایی تشکیل شده است؟ گونههای رایج سفال تپهی پشتفرودگاه بومی-محلی بوده یا سنتی وارداتی از فرهنگهای همجوار است؟ و اینکه، گونههای سفالی تپهی پشتفرودگاه با کدامیک از محوطههای نوسنگی زاگرسمرکزی قرابت فرهنگی دارند؟ مفروض است، باتوجه نوع نیمهیکجانشین و کوچرو بودن جوامع تپهی پشتفرودگاه و با عنایت به تنوع سفالی در نوع مواد، کیفیت ساخت و فرم و گونههای ظاهری؛ ضمن محلی بودن برخی از سفالهای این محوطه، میتوان سنخیت آنرا در سایر محوطههای دوره نوسنگی جدید زاگرس ردیابی کرد؛ همچنین با توجه بهویژگی سفالهای تپهی پشتفرودگاه در افق تاریخگذاری اواخر هزارهی هفتم تا اوایل هزارهی ششم قبلازمیلاد قرار میگیرد. برآیند پژوهش، حاکی از ارتباط تنگاتنگ سنتهای سفالی فرهنگهای مختلف دشتهای میانکوهی زاگرسنشینان در دورهی نوسنگی جدید، مانند تپههای سراب، گوران و قلاگپ است.
زاگرس مرکزی,نوسنگی,تپه ی پشت فرودگاه,گونه شناسی,سفال
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3536.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3536_dce8442003ec59b7778b9818d8e0564c.pdf
دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
10
25
2020
08
22
مطالعه عاملهای محیطی مؤثر بر پراکنش محوطههای پیش از تاریخی سرفیروزآباد کرمانشاه با روش محاسباتی PCA
53
68
FA
کمالالدین
نیکنامی
استاد گروه باستان شناسی، دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، تهران، ایران.
kniknami@ut.ac.ir
وحید
عسکرپور
0000-0002-5027-0987
استادیار گروه باستانشناسی و باستانسنجی، دانشکدهی هنرهای کاربردی (حفاظت آثار فرهنگی)، دانشگاه هنر اسلامی تبریز، تبریز، ایران
v.askarpour@tabriziau.ac.ir
10.22084/nbsh.2020.3190.1095
این پژوهش به بررسی نسبتهای موجود میان انسان و محیط در ادوار پیشازتاریخی اختصاص دارد. با استفاده از ابزارهای محاسباتی چند متغیره، عاملهای اصلی برپایی سکونتگاههای انسانی در محدودهی جغرافیایی سرفیروزآباد کرمانشاه مورد سنجش قرار میگیرد. دهستان سرفیروزآباد کرمانشاه در جنوب شهرستان کرمانشاه و در امتداد جنوبشرقی ماهیدشت واقع است. این دهستان توسط یکی از نگارندگان مورد بررسیهای باستانشناختی قرار گرفته و این مقاله محصول انجام تحلیل بر محوطههای شناسایی شده از فصل نخست آن بررسی است. این پژوهش در چارچوب باستانشناسی محیطی و تحلیلی و در مورد شواهد حاصل از بررسیهای سطحالارضی باستانشناختی در آن ناحیه صورت گرفته است. رویکرد این پژوهش عبارتست از محاسبه و سنجش آماری عاملهای مؤثر بر پراکنش محوطههای پیشازتاریخی ناحیهی مورد بحث و کشف همبستگیهای طبیعی و فرهنگی میان آنها در طول زمان. هدف از این مطالعه درک نسبتهای همبستهی موجود میان انسان و محیط در ادوار مختلف پیشازتاریخی و شناخت فرآیندهای بلندمدت کاربری اراضی در محیط مورد مطالعه است. این پژوهش به این پرسش اصلی معطوف است که عناصر محیطی چه اثرات قابلتشخیصی بر توسعه و پیچیدگی سکونتگاههای پیشازتاریخی درهی سرفیروزآباد کرمانشاه گذاشته است؟ با توجه به نتایج بهدست آمده، هر یک از دورههای پیشازتاریخی، در شیوهی ترکیب عاملها و مؤلفههای مؤثر بر شیوهی پراکنش سکونتگاههای انسانی متمایز بودهاند. همچنین روشن شد که امکان سکونت بلندمدت انسانها در این ناحیه بسیار بهوجود منابع محیطی پایدار وابسته و بیشتر بخشهای این ناحیه، در ادوار گذشته نیز همچون امروز خالی از سکونتگاههای انسانی دائمی است. زیستبوم سرفیروزآباد محصول فرآیندهای بلندمدتی است که خود از برهمکنشهای پیوسته و همبستهی همهی عناصر جاندار و بیجان آن اثر پذیرفته و تصمیمهای انسانها برای سکونت در این منطقه نیز ازجمله عاملهای دگرگونی صورتهای محیطی آن در طول زمان بهحساب میآید. نتایج حاصل از ایندست مطالعات میتواند در راستای برنامهریزیهای بلندمدت منابع زیستی مورد بهرهبرداری قرار گیرند.
باستانشناسی محیطی,تحلیل مؤلفههای اصلی,ژئوماتیک,همبستگی,سرفیروزآباد
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3537.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3537_27f72053c7b89e0427e7aa59370dbdb6.pdf
دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
10
25
2020
08
22
تحلیل برهمکنش های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی میان سنت های فرهنگی اروک، کورا ارس و نینوا Vدر شمال غرب و نیمه شرقی زاگرس مرکزی
69
90
FA
سحر
بختیاری
0000-0002-4477-3684
دکتری باستان شناسی، گروه باستان شناسی دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه سیستان و بلوچستان، سیستان و بلوچستان، ایران.
bakhtiari_sahar@yahoo.com
بهروز
عمرانی
دانشیار گروه پیشازتاریخ، پژوهشکدهی باستانشناسی پژوهشگاه میراثفرهنگی و گردشگری، تهران، ایران
behruz.omrani@gmail.com
سپیده
بختیاری
دکتری باستانشناسی، گروه باستانشناسی دانشکدهی هنر و معماری دانشگاه مازندران، مازندران، ایران.
spd_bakhtiari@yahoo.com
حسین
ناصری صومعه
0000-0002-6345-7150
دکتری باستانشناسی، گروه باستانشناسی دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تربیتمدرس، تهران، ایران.
hoseinnaseri16@gmail.com
10.22084/nbsh.2020.19357.1963
در هزارهی چهارم و اوایل هزارهی سوم قبلازمیلاد با پیچیدهتر شدن روابط اقتصادی و اجتماعی میان جوامع، با شکل متفاوتی از تعاملات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در منطقهی بینالنهرین، آناتولی، حوزهی ماوراقفقاز و فلات ایران روبهرو میشویم. در این بازهی زمانی همزمان با شکلگیری فرهنگ اوروک و گسترش نفوذ جوامع بینالنهرینی در فراسوی مراکز اصلی خود، در ارتفاعات کوهستانی شمال و شرق رودخانههای دجله و فرات، فرهنگ ماوراقفقاز حضور دارد. در همین زمان، در حوضهی دریاچهی ارومیه یک وقفهی فرهنگی بین حسنلو VIII/ مسوسنگ جدید/ پیزدلی و حسنلو VII/ عصر مفرغ قدیم مشاهده میشود؛ لذا انتقال از حسنلو VIII به حسنلو VII بحث مهمی در دوران پیشازتاریخ منطقه است. از سویی با توجه به برهمکنش فرهنگهای اوروک، کورا-ارس و فرهنگ سفال نارنجی منقوش در برخی محوطهها، لذا مطالعهی پراکنش و برهمکنشهای میان فرهنگی در این دوران حائز اهمیت است. هدف از این پژوهش از یکسو مطالعهی برهمکنشهای فرهنگی مردمان این حوزهی فرهنگی در دوران پیشازتاریخ منطقه، و از سوی دیگر شناسایی جایگاه منطقه شمالغرب ایران در مبادلات فرهنگی اقتصادی مابین فلات ایران با قفقاز و بینالنهرین میباشد. چگونگی برهمکنشهای فرهنگی میان فرهنگهای اوروک، کورا-ارس و نینوا V و تغییرات ایجاد شده در روابط فرهنگی و اجتماعی زاگرسمرکزی و شمالغرب ایران بهدلیل حضور مردمان فرهنگ ماوراقفقاز قدیم، بنیادیترین پرسشهای پژوهش حاضر هستند. این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی بهعنوان نتیجهی نهایی پس از بررسی و مطالعهی برهمکنشهای سنتهای حسنلو VIII و VII به این نتیجه دستیافت که در طی این دوران درهی اشنو-سولدوز بهعنوان یک منطقهی مرزی فرهنگی موجب جداشدن محوطههای جنوب دریاچهی ارومیه و نیمهی شرقی زاگرسمرکزی با فرهنگ اوروک و نینوا V از محوطههای موجود در شمال و شمالشرق تحتتأثیر فرهنگ کورا-ارس گردید و بهتدریج پس از تسلط فرهنگ کورا-ارس محوطههای اوروکی متروک شده و مردمان کورا-ارس بهعنوان یک قدرت تازه در منطقه ظهور مییابند.
حسنلو VIII,حسنلو VII,جنوب دریاچهی ارومیه,اوروک,کورا-ارس
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3549.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3549_89d4171850ec247817ffc3f1c3e1e44e.pdf
دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
10
25
2020
08
22
بررسی و تحلیل سنگ نگارههای بروجرد، استان لرستان
91
112
FA
موسی
سبزی
استادیار گروه باستانشناسی، دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه لرستان، لرستان، ایران.
sabzi.m@lu.ac.ir
اسماعیل
همتی ازندریانی
استادیار گروه باستانشناسی، دانشکدهی هنر و معماری دانشگاه بوعلیسینا، همدان ایران
hemati30@yahoo.com
10.22084/nbsh.2019.17643.1844
نقوش صخرهای از نظر انجام مطالعات تاریخ هنر، باستانشناسی و مطالعات انسانشناسی از اهمیت ویژهای برخوردارند و از مشهودترین مدارک در نمایش مفاهیم باستانشناسی اجتماعی محسوب میگردند. اینگونه نقوش از کهنترین آثار تاریخی و هنری بهجای مانده از بشر هستند که نمونههای متعددی از آنها در نقاط مختلف پراکنده هستند. طی بررسیهای باستانشناسی در شهرستان بروجرد در بهار و تابستان 1395 چندین مجموعه از سنگنگارهها (کندهنگاره و فنجاننما) در فواصل مختلف به شعاع کمتر از 20 کیلومتری از شهر بروجرد شناسایی شد که این سنگنگارهها عمدتاً در مناطق کوهپایهای و کوهستانی واقعشدهاند. سنگنگارهها دارای نقشمایهها و موضوعات متعددی ازجمله: نقوش انسانی (کماندار، سواره و پیاده و غیره)، حیوانی (بزسانان، گوزن، سگ و غیره)، سنگنبشتهها، نقوش هندسی، نمادین و فنجاننماها هستند. کلیهی نقوش مورد مطالعه برروی صخرههای جدا افتاده از هم در فضای باز و در اندازههای مختلف بهصورت منفرد و موضوعی ایجاد شدهاند. روش پژوهش در این مقاله بهصورت میدانی و همچنین مطالعات کتابخانهای و استفاده از گزارشها، کتب و مقالات منتشر شده در این زمینه بوده است؛ همچنین در این مقاله سعی شده است به پرسشهایی از قبیل: شیوه و سبک ایجاد سنگنگارهها چگونه بوده است؟ سنگنگارههای بروجرد در چه دورهای ایجاد گردیدهاند؟ نقوش سنگنگارههای بروجرد با کدام مناطق قابل مقایسه هستند؟ پاسخ داده شود. با مطالعات انجام شده مشخص گردید عمده نقوش شناسایی شده در شهرستان بروجرد بهروش کوبشی، کندهکاری و یا خراش بر سطح تختهسنگها ایجاد شدهاند. نقوش این مجموعه بهدلیل میزان هوازدگی و نوع ایجاد آنها بهنظر میرسد که مربوط به دورههای مختلفی باشند و همچنین بهدلیل وجود نداشتن مطالعات آزمایشگاهی در ایران نمیتوان تاریخگذاری مشخصی را برای آنها درنظر گرفت. با توجه به بررسیهای انجام گرفته میتوان گفت که نقوش این مجموعه از نظر کمی و کیفی با نقوش صخرهای مناطق مختلف ایران بهویژه غرب ایران (ازندریان ملایر، ارگس ملایر، درهی دیوین و درهی دوستعلی همدان و مرکز ایران مانند: سنگنگارههای تیمره و خمین) و حتی خارج از مرزهای کنونی ایران قابل بررسی و تحلیل هستند که نگارندگان در این نوشتار ابتدا سنگنگارههای منطقهی مورد مطالعه را معرفی میکنند و سپس به تحلیل آنها میپردازند.
استان لرستان,بروجرد,سنگ نگاره,فنجان نما,نقوش انسانی,نمادین
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3520.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3520_4472c261da975ce1779850c945f1b16f.pdf
دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
10
25
2020
08
22
بررسی و تحلیل الگوی استقراری دورهی اشکانی حوضهی آبریز رودخانهی لعلوار استان مرکزی
113
136
FA
سیده لیلا
بنی جمالی
دانشجوی دکتری گروه باستانشناسی، دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تربیتمدرس، تهران، ایران
leylabanijamali@yahoo.com
علیرضا
هژبری نوبری
استاد گروه باستانشناسی، دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران.
hejebri@modares.ac.ir
سید مهدی
موسوی کوهپر
0000-0001-9532-3002
استاد گروه باستانشناسی، دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تربیتمدرس، تهران، ایران.
m_mousavi@modares.ac.ir
سید رسول
موسوی حاجی
0000-0002-3672-8541
استاد گروه باستانشناسی، دانشکدهی هنر و معماری، دانشگاه مازندران، ایران
seyyed_rasool@yahoo.com
جواد
علایی مقدم
0000-0002-2857-890X
استادیار گروه باستانشناسی، دانشکدهی هنر و معماری، دانشگاه زابل، ایران.
javadalaye@yahoo.com
10.22084/nbsh.2019.11504.1498
منطقهی لعلوار استان مرکزی بهعنوان بخشی از حوضهی آبریز رودخانهی قمرود بزرگ، به بخشی اطلاق میگردد که از نظر ساختار توپوگرافی محیط جغرافیایی با بستر اصلی قمرود متفاوت بوده و شامل دشت میانکوهی و ناهمواریهای بلند پیرامون آن میشود. این منطقه بهعلت شرایط مساعد محیطی همواره مورد استقبال بشر قرار داشته و از ادوار مختلف در آن شواهد استقراری قابل رؤیت است. با توجه به بررسیهای باستانشناختی صورتپذیرفته در منطقهی لعلوار استان مرکزی که طی دو دوره در سالهای 1387 و 1393 انجام شد، تعداد 185 محوطهی باستانی از هزارهی پنجم قبلاز میلاد تا دورهی قاجار شناسایی شد. از مهمترین دورههای استقراری این منطقه میتوان به دورهی اشکانیان اشاره نمود که وجود محوطههای شاخص و بزرگی چون: خورهه، شهریاری و جم، تأییدی بر آن است. با وجود اهمیت این دوره، مطالعات جامع و مستقلی درخصوص آن صورت نگرفته است و پرسشهایی چون: چگونگی ساختار الگوی استقراری دورهی اشکانی و عوامل تأثیرگذار بر مکانگزینی محوطههای اشکانی، همچنان در پردهای از ابهام باقیمانده بود. در این راستا، نگارندگان با انجام بررسیهای دقیق و روشمند باستانشناسی در منطقه و همچنین تهیهی نقشههای GIS به مطالعه و پژوهش در این زمینه اقدام نموده و درنهایت به تحلیل و بازسازی سیمای منطقهی لعلوار در دورهی اشکانی و الگوهای محیطی استقرارهای این دوره پرداختند. نتایج بیانگر این مهم است که در دورهی اشکانی از یکسو، منطقه شاهد نوعی افزایش شواهد استقراری و جمعیتی است؛ و از سوی دیگر، در این دوره محوطههای شاخص و مرکزی بزرگی همچون بنای خورهه و جم شکلمیگیرند. در این دوره برعکس دوران پیشین، بیشتر استقرارها در حاشیهی رودخانه و در زمینهای هموار با خاک حاصلخیز شکلگرفتهاند که خود حاکی از توجه بیشتر بهشرایط لازم برای شیوهی معیشت برمبنای کشاورزی است.
حوضهی آبریز لعلوار,محوطههای اشکانی,الگوی استقراری,عوامل محیطی,بررسی باستان شناختی
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3521.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3521_74c837937cfa48e47886bc1b0ccfdd0a.pdf
دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
10
25
2020
08
22
بررسی دستورات دینی مسیحی، مانوی و بودایی برپایه ی چند متن سُغدی در ایران باستان
137
154
FA
آذر
سرمدی جو
دانشجوی دوره ی دکتری فرهنگ و زبان های باستانی ایران، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
azarsarmadiy@gmail.com
زهره
زرشناس
استاد گروه فرهنگ و زبانهای باستانی ایران، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
zzarshenas@gmail.com
10.22084/nbsh.2019.18241.1885
زبان سُغدی، زبان مردمان سرزمین سُغد بوده است. مرکز سغد، سمرقند و مهمترین شهر آنها بخارا در جمهوری ازبکستان کنونی بوده است. زبان سغدی زبان اداری، تجاری و فرهنگی در دیگر نواحی مانند واحهی تورفان در ترکستان شرقی بوده است. زبان سغدی بهعنوان یکی از زبانهای ایرانی در آسیای مرکزی در بیان و بازتاب دستورات و سنتهای دینی برخی ادیان پیشازاسلام کاربرد وسیعی داشته است. زبان سغدی از نظر تنوع و حجم ادبیات مهمترین زبان ایرانی میانهی شرقی است و از دیدگاه جغرافیایی و زبانشناختی، آثار مکتوب این زبان، که از نواحی نزدیک سمرقند تا یکی از برجهای داخلی دیوار بزرگ چین و از مغولستان شمالی تا درهی علیای رود سند در شمال پاکستان کشف شده، گسترهی جغرافیایی آنرا در آسیای مرکزی و نفوذ فرهنگی این زبان را از قرن دوم تا سیزدهم میلادی نشان میدهد. بازرگانان هنردوست سغدی که بیشتر آنها پیرو ادیان بودایی، مانوی و مسیحی بودند، افزونبر انتقال کالا و فرهنگ و هنر در میان جهان شرق و غرب (چین، ایران، هند و رُم) به تبلیغ ادیان بودایی، مانوی و مسیحی در میان اقوام آسیای مرکزی و چین نیز پرداختند. پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که دستورات دینی مسیحی، مانوی و بودایی چگونه در متون سغدی انعکاس یافتهاند؛ و چگونه میتوان پنداشت زبان سغدی، زبان مناسبی برای حفظ و اشاعهی آموزههای دینی مسیحی، مانوی و بودایی بوده است؟ فرضیهی نوشتار حاضر این است که آموزههای دینی مسیحی، بودایی و مانوی بهلحاظ اشتراک زبانی پیروان آنها بهخوبی در زبان سغدی منعکس شدهاند. این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی براساس منابع، متون و مستندات کتابخانهای انجامگرفته و برآیند تحقیق نشانگر آن است که نماد اعتراف به گناهان و طلب آمرزش در سنت دینی پیروان بودا در زبان سغدی تقریباً بههمان شکل اولیه، ولی با ادبیاتی جدید به دینآوران عرضه شده است. متون مانوی بیانگر آن است که آموزههای دو بُنی مانویت بهخوبی ساختار اصلی خویش را در فرهنگ و زبان سغدی حفظ کرده است و متون سغدی مسیحی نشانگر آن است که آئین اعتراف در آغاز پیدایش مسیحیت بهصورت گروهی، ولی در ادوار بعد بهصورت شخصی و در خفا انجام گرفت و نماد عشاء ربانی یا آیین سپاسگزاری در تمامی فرقههای مسیحیت به سنت کتاب مقدس، شام آخر برگزار میشود.
آموزه های دینی,مسیحیت,آئین مانی,آئین بودا,زبان سغدی
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3522.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3522_d7a9fd8da37cf0181fb4a827d120d087.pdf
دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
10
25
2020
08
22
مطالعه باستانشناختی سفال های دوران اسلامیِ محوطه قلعه سنگ؛ شهر قدیم سیرجان
155
180
FA
سعید
امیرحاجلو
0000-0001-8636-8102
استادیار گروه باستانشناسی، دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تربیتمدرس، تهران، ایران.
saeed.hajloo@gmail.com
حسین
صدیقیان
0000-0003-0244-2673
استادیار گروه باستانشناسی، دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه لرستان، لرستان، ایران.
hossein.sedighian@gmail.com
10.22084/nbsh.2020.18449.1896
سیرجان یکی از پنج ولایت کرمان در دوران اسلامی بود و برپایهی بررسیهای باستانشناسی و منابع تاریخی، چندینبار جابهجایی داشته است. این شهر، از سدههای ششم تا نهم هجریقمری در محوطهی قلعهسنگ گسترش یافت. در فصل اول کاوش و بررسی باستانشناسی نگارندگان در قلعهسنگ علاوهبر شناسایی آثار معماری و دیگر یافتهها، گونههای مختلفی از سفال دوران اسلامی بهدست آمد که از نظر کمیّت و تنوع، از ارزشهای مطالعاتی بالایی برخوردارند. پرسشهایی که در این پژوهش قابل طرح است عبارتنداز: تنوع تزئینی سفالهای اسلامی قلعهسنگ چگونه است و این آثار به چه دورههایی تعلق دارند؟ فراز و فرود صنعت سفالگری و ویژگی تولیدات محلّی در قلعهسنگ چگونه است؟ روش گردآوری دادهها «اسنادی-میدانی» و روش پژوهش «توصیفی-تحلیلی» است. تحلیلها با هدف گاهنگاری نسبی، تبیین برهمکنشهای فرهنگی با نواحی دیگر، تبیین اوج و فرود حیات در قلعهسنگ براساس دادههای سفالی و تطبیق با منابع مکتوب و تبیین تولیدات محلّی در قلعهسنگ صورت گرفته است. برپایهی نتایج، گونههایی از سفال عیلام میانه تا دورهی قاجار در محوطهی قلعهسنگ توزیع شده، اما اغلب قطعات به سدههای ششم تا نهم هجریقمری تعلّق دارند. این نمونهها با جیرفت، غبیرا، کاشان، ری، فراهان، جرجان، نیشابور، بلقیس اسفراین، محوطههای شمال خلیجفارس، المتاف، کوش و الهولیلاه در رأسالخیمهی امارات قابلمقایسه هستند؛ برخی قطعات نیز احتمالاً از آذربایجان و افغانستان و نمونههای سلادن و برخی قطعات آبی و سفید احتمالاً از چین وارد شدهاند و اغلب به دورهی یُوان و شمار اندکی به دورهی مینگ تعلّق دارند. بهطور کلّی، مطالعهی سفال قلعهسنگ نشاندهندهی توسعهی تجارت با مراکز شهری حاشیهی خلیجفارس است؛ چنانکه ارتباط تجاری خلیجفارس-سیرجان بخشی از شبکهی اقتصادی جنوب تا فلاتمرکزی ایران بود و در توسعهی شهرهای جنوبی تأثیر داشت.
شهر قدیم سیرجان,قلعهسنگ,گونهشناسی سفال,دوران اسلامی,باستانشناسی
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3523.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3523_c84ee1181b704518724ab41f01170864.pdf
دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
10
25
2020
08
22
بررسی و تحلیل حیات تاریخی شهر درگزین در دوران اسلامی (براساس مستندات تاریخی و کاوشهای باستانشناسی)
181
206
FA
محمدابراهیم
زارعی
0000-0002-6165-1312
استاد گروه باستان شناسی، دانشکدهی هنر و معماری دانشگاه بوعلیسینا، همدان، ایران.
mohamadezarei@yahoo.com
10.22084/nbsh.2020.21961.2161
درگزین یا بهعبارتی «شهر درجزین»، یکی از محوطههای مهم استان همدان در شهرستان رزن، متعلق به دوران اسلامی (از دورهی سلجوقی تا پایان عصر صفوی) است. این منطقه بهدلیل قرارگیری در یکی از دروازههای ورودی استان همدان، در طول تاریخ از اهمیت ویژهای برخوردار بوده است. پژوهش حاضر براساس شیوهی تاریخی-تحلیلی و مبتنیبر دادههای میدانی باستانشناسی و اسناد و مدارک مکتوب کتابخانهای انجام شده است. با توجه به اهمیت درگزین، وجود برخی اطلاعات مستند از معماری و آثار فرهنگی این شهر، ضرورت مطالعهی هدفمند باستانشناسی را طلب مینمود؛ بنابراین کاوش باستانشناسی این محوطه در سال 1391 ه.ش. برای واکاوی تحولات دوران اسلامی این ناحیه و شناخت دستاوردهای فرهنگی، هنری و اجتماعی شهر درگزین با اهداف و پاسخ به پرسش اصلی پیشرو انجام پذیرفت: باتوجه به موقعیت جغرافیایی مناسب و شرایط استراتژیکی درجزین و قرارگیری این ناحیه در حدفاصل مراکز سکونتی و حکومتی دشتهای غربی و شرقی دوران مختلف اسلامی ایران، مانند: دشت زنجان، قزوین در ناحیهی شمالغربی، ساوه و ری در نواحی شمالشرقی، و کرمانشاه و همدان در نواحی غربی و نیز با توجه به دورههای فرهنگی اسلامی آن، ظهور و حیات تاریخی درجزین چه تأثیری بر حیات و بقاء تاریخی و سیاسی ادوار مختلف سلجوقی تا صفوی را برعهده داشته است؟ شهر درگزین در مقاطعی از تاریخ، نقش با اهمیتی داشته است؛ بهطوریکه گاهی عظمت و شرح قلعه و اوضاع شهر با مناطقی مانند دیاربکر (در عراق) قیاس شده است. در دورهی سلجوقی وزیرانی از این ناحیه بر منصب وزارت تکیهزده و توانستهاند در تاریخ ایران نقشآفرینی نمایند. بهنظر میرسد که حضور این افراد در دستگاه اداری بر توسعهی این منطقه از دورهی سلجوقی بهبعد براساس شواهد و متون تاریخی مؤثر واقع شده است. با استناد به متون تاریخی و جغرافیایی، این عوامل موجب شده تا درگزین در دورهی صفوی نقش مهمتری در درگیریهای عثمانی و صفوی (نیمگاه اول قرن 10 ه.ق.) ایفا نماید؛ چون تصرف منطقهی همدان با تصرف درگزین سادهتر مینموده است؛ برای نمونه، «شاه اسماعیل صفوی» در جنگ چالدران برای تجدید قوای خود به درگزین همدان عقبنشینی کرد. دلایل این مدعا، دستبهدست شدن قلعهی درگزین در هنگام یورش قوای عثمانی به غرب ایران با ترسیم سه نقاشی از این شهر بوده است. این نقاشیها و نمونههای آثار موجود و یافتههای کاوش میتواند برای ادامه شناخت دقیقتر ماهیت درجزین رهنمون نماید.
درگزین,منابع مکتوب,کاوش,یافته های باستان شناختی,معماری,سفال
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3524.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3524_efefde0e12429fba33ad83af8f4b0f91.pdf
دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
10
25
2020
08
22
نویافتههایی پیرامون باغ سلطنتی شاهاسماعیل صفوی و منارههای شمس تبریزی در خوی بر اساس منابع تاریخی، بقایای معماری و مطالعات استخوانشناسی
207
223
FA
رضا
بایرامزاده
دانشآموختهی کارشناسی ارشد تاریخ هنر ایران باستان، دانشگاه آزاد اسلامی واحد شبستر، تبریز، ایران.
rezabayramzadeh@yahoo.com
سیدحسین
حسن زاده
دکترای دامپزشکی، دانشگاه شیراز، شیراز، ایران.
hassanzadehmirhossein@gmil.com
10.22084/nbsh.2020.20537.2045
موقعیت جغرافیایی و سیاسی «خوی» بهعنوان یکی از کهنترین و پرحادثهترین شهرهای شمالغرب ایران موجب شده است که از دیرباز مورد توجه شاهان و حکمرانان محلی قرار گرفته و بهدلیل داشتن آب و هوای مناسب و خاک حاصلخیز، مستعد احداث باغهای مختلف حکومتی و مردمی باشد. از جملهی این باغها میتوان به «باغ سلطنتی شاهاسماعیل صفوی» اشاره کرد که مستنداتی از این باغ و اماکن پیرامون آن به منابع تاریخی راهیافته است. روش تحقیق برمبنای جمعآوری اسناد، نقشهها و منابع تاریخی و مطابقت آنها با یافتههای حاصل از مطالعات میدانی و کتابخانهای بوده است. در این مطالعه، نخست محل قرارگیری شهر خوی در ادوار تاریخی از صفویه تا عصر حاضر به استناد نقشههای موجود بازیابی شد؛ سپس ویژگیهای معماری و بازیابی بخشهای مختلف باغ سلطنتی و فضاهای مجاور آن، ازجمله میدان شاهی و «منارههای شمس تبریزی» مورد توجه قرار گرفت. تمرکز اصلی این مطالعات بر مطابقت مشخصات این فضاها با اسناد، نقشهها و منابع تاریخی ازجمله مینیاتور «نصوحی-السلاحی مطراقچی»، سفرنامهی فرانسیسکو رومانو و نقشهی ترسیمی «پاسکال کُست» و استخراج یافتههای جدید بوده است؛ همچنین تلاش شده است با بازسازی تصویری و تطبیق با نقشههای موجود، پلانها و موقعیت مجموعهی «باغ سلطنتی»، «میدان شاهی» و آرامگاه «شمس تبریزی» در شهرِ امروزی مشخص شود. درنهایت، با استناد به گزارش و نگارهی «جیمز موریه» و مطالعات میدانی و کتابخانهای، ویژگیهای معماری منارهی شمس تبریزی و استخوانشناسی جمجمههای بهکار رفته در آن مورد بررسی قرار گرفت و نحوهی کارگذاری جمجمهها و مشخصات بیومتریک آنها تعیین شد. یافتههای این پژوهش موجب اصلاح برخی گزارشهای تاریخی موجود در این زمینه شد. درمجموع یافتههای این مطالعه، تصویر واضحتری از جابهجایی شهر خوی در پانصد سال اخیر، موقعیت باغ سلطنتی، معماری «دولتخانهی صفوی» و مشخصات منارههای شمس تبریزی در شهر خوی در اوایل دورهی صفوی بهدست میدهد.
شاهاسماعیل,باغ سلطنتی,منارهی شمس تبریزی,مطراقچی,خوی
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3546.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3546_945f9233bab0e35924677baa18c9c375.pdf
دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
10
25
2020
08
22
بررسی و شناخت مواد معدنی آرایه های لایهچینی و طلاچسبان دورهی صفوی در عمارت چهلستون قزوین
225
240
FA
سیدمحسن
حاجی سید جوادی
دانشجوی دکترای پژوهش هنر، گروه پژوهش و تاریخ هنر، دانشکده ی هنر، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران.
hajisayyedjavadi@modares.ac.ir
اصغر
فهیمی فر
دانشیار گروه پژوهش و تاریخ هنر، دانشکدهی هنر، دانشگاه تربیتمدرس، تهران، ایران
asghar.fahimifar@yahoo.com
یاسر
حمزوی
استادیار، گروه مرمت و باستانسنجی، دانشکدهی حفاظت آثار فرهنگی، دانشگاه هنر اسلامی تبریز، تبریز، ایران.
y.hamzavi@tabriziau.ac.ir
10.22084/nbsh.2019.20259.2027
دیوارنگارههای تزئینی عمارت چهلستون قزوین که دو دورهی زمانی اوایل حکومت صفوی و یک دورهی زمانی حکومت قاجار را شامل میشود، در حوزهی مطالعات ساختاری و سبکشناسی کمتر مورد توجه قرار گرفته و بررسی آنها با توجه به تقدم زمانی تشکیل نسبت به دیگر دیوارنگارههای بناهای دورهی صفوی(بالأخص بناهای اصفهان)، بهمنظور شناخت سیر تحولات این هنر ضروری بهنظر میرسد. پرسش اصلی این پژوهش حول محور شناخت ساختار معدنی و بررسی افتراق و اشتراک فن آرایههای لایهچینی و طلاکاری دولایهی مربوط به دورهی صفوی بنای مذکور است؛ و فرضیه، برمبنای عدم تفاوت در مواد معدنی و فنون در دو دورهی زمانی کوتاه متوالی اتخاذ شده است. هدف پژوهش، شناخت تفاوتهای احتمالی ساختار مواد معدنی و فنون لایهچینی و طلاکاری در آن دو دورهی بناست. از آنرو، بخش غربی دالان جنوبی و نقوش گیاهی دو دوره که روی همدیگر قرار داشتند، انتخاب و به کمک ابزار دندانپزشکی تا عمق لایهی بستر گچی نمونهبرداری شدند. پس از بررسیهای ماکروسکوپی و کدگذاری نمونهها، دو نمونهی منتخب که بتوان لایههای دیوارنگارههای دو دوره را تا بستر کنار هم مطالعه نمود، برای شناخت عنصری و تصاویر میکروسکوپی توسط دستگاه میکروسکوپ الکترونی روبشی (SEM-EDX) مورد بررسی قرار گرفتند؛ و نیز بهمنظور دستیابی به ترکیب فازی مواد، لایههای مختلف آرایههای لایهچینی و طلاکاری بهصورت مجزا (لایهی طلا، لایهی گِل سرخ، بستر گچی) توسط دستگاه آنالیز پراش پرتو ایکس (XRD) بررسی شدند. درمجموع، 8 نمونه برای آزمایشهای مذکور مورد استفاده قرار گرفتند. نتایج این پژوهش نشان از اشتراک فنون اجرای لایهچینی و طلاکاری دو دوره با کمی تفاوت در خلوص ورق طلا و گچ بستر مورد استفاده دارد؛ ورق طلای دورهی اول دارای ناخالصیهای فلزی و بستر گچی آن حاوی فاز انیدریت است که در دورهی دوم دیده نمیشود. نتایج حاصله میتواند در زنجیرهی بررسیهای هنر دیوارنگاری مؤثر بوده و بهمنظور مطالعات آتی، شناخت مواد آلی (بست) مورد استفادهی آرایههای بنا پیشنهاد میگردد.
SEM-EDS,XRD,لایهچینی,طلاکاری,چهلستون قزوین
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3526.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3526_7b475d757cbc5636442ae9ef4ff54f0b.pdf
دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
10
25
2020
08
22
سیر تحولات منظر میانسرای ارگ کریمخان شیراز بر اساس عکسها و مستندات تاریخی
241
260
FA
علی
اسدپور
0000-0002-6837-0804
استادیار گروه معماری، دانشکده ی معماری و شهرسازی، دانشگاه هنر شیراز، شیراز، ایران.
asadpour@shirazartu.ac.ir
10.22084/nbsh.2020.19842.1995
ارگ کریمخانی، بزرگترین بنای آجری در مجموعهی زندیه است که با ایدههای کریمخان ساخته شده است. منظر میانسرای آن در طول تاریخ تحولات گوناگونی داشته که با وضعیت کنونی منطبق نیست. خوانش تحولات منظر آن میتواند راه را برای طرح مرمت صحیح، بگشاید و فهم کنونی از معماری ارگ و انتظام فضایی- بصری آنرا اصلاح نماید. هدف این پژوهش، خوانش تحولات منظر میانسرای ارگ در دو بخش است که شامل منظرسازی («طرح کاشت»، «نظم آب» و «هندسهی کرتبندیها») و عناصر معماری الحاقی از دورهی زندیان تا معاصر است؛ بنابراین پرسش اصلی این پژوهش این است که طرح کاشت و حضور آب در منظر میانسرای ارگ در پیوند با نظام هندسی-فضایی کرتبندیها چه تحولات تاریخی داشته است؟ روش پژوهش، «تفسیری-تاریخی» است. مستندات پژوهش شامل: سفرنامهها، اسناد و کتابهای تاریخی، عکسهای تاریخی روزگار قاجار، تصاویر هوایی و درنهایت مشاهدات میدانی هستند. خوانش عکسهای تاریخی با استفاده از اصول پرسپکتیو یکنقطهای و دونقطهای انجامشده و دادههای حاصل، بهواسطهی پشتیبانی و همپوشانی با یکدیگر به نتایج منتهی شدهاند. یافتهها نشان میدهند که تحولات منظر ارگ در چهار دوره بهنام: «شکلگیری (زندیان)»، «تحول و تغییر (قاجاریان)»، «تغییر کاربری و اضمحلال (پهلوی)» و «مرمت و احیاء (جمهوری اسلامی)» قابلطبقهبندی هستند. منظر میانسرا بهترتیب از: «باغسرای روزگار زند» به «باغ- حیاط در اواخر قاجار»، «حیاط-محبس» روزگار پهلوی و درنهایت به «نارنجستان» در عصر کنونی بدل شده است. طرح کاشت اصیل باغ، شامل: درختان بلندقامت (چنار و سرو) و کوتاهقامت (مرکبات و نارنج) و گلها در سه تراز دید تحتانی، میانی و فوقانی بوده است. نظم آبرسانی در میانسرا، شامل حوضها و آبنما، کمابیش ساختار خود را حفظ کردهاند؛ بااینحال، کرتبندیها تغییراتی ناشی از عناصر مداخلهای کالبدی و غیرکالبدی داشتهاند. زیباییشناسی زندیان در منظر میانسرا تا روزگار «مظفرالدینشاه» (حدود 140 سال) کماکان حفظشده و از آن پس، نظام بصری آن دگرگون و به تراز دید تحتانی و میانی محدود میگردد. در انتها، مجموعهی اقدامات اصلاحی در بخش کرتبندیها و طرح کاشت نیز پیشنهاد شده است.
ارگ,طرح کاشت,منظرسازی,باغ,زندیه
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3527.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3527_bdec0a66c58ae1a514f7f4e7bf4262cd.pdf