دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
10
26
2020
11
21
چشمانداز باستانشناختی درۀ رازآور در دورۀ نوسنگی: بررسی استقرارهای هزارههای هشتم تا ششم پیش ازمیلاد شمال استان کرمانشاه
7
32
FA
شکوه
خسروی
استادیار دانشکدۀ هنر و معماری، دانشگاه کردستان، سنندج، ایران
shokouh.khosravi@gmail.com
پاتریک
پدرسن
دانشجوی دکتری باستان شناسی، دپارتمان مطالعات منطقه ای و بین فرهنگی دانشگاه کپنهاگ، کپنهاگ، دانمارک.
fnc.296@hum.ku.dk
سجاد
علی بیگی
0000-0002-8258-7436
استادیار گروه باستان شناسی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایران.
sadjadalibaigi@gmail.com
جو
رو
دانشجوی دکتری باستانشناسی کالج دانشگاه لندن، لندن، انگلستان
jwg983@h.um.ku.dk
محسن
حیدری دستنائی
استادیار گروه باستان شناسی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهید چمران، اهواز، ایران.
mohsen.heidary4@gmail.com
بهزاد
میلادی
دکتری ژئومورفولوژی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایران.
behzadmiladi.44@gmail.com
حجت
دارابی
0000-0003-1628-5090
استادیار گروه باستان شناسی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایران.
hojjatdarabi@gmail.com
توبیاس
ریشتر
دانشیار دپارتمان مطالعات منطقه ای و بین فرهنگی دانشگاه کپنهاگ، کپنهاگ، دانمارک.
richter@h.um.ku.dk
پدر
مورتنسن
استاد دپارتمان مطالعات منطقه ای و بین فرهنگی دانشگاه کپنهاگ، کپنهاگ، دانمارک.
p.mortensen@hum.ku.dk
10.22084/nbsh.2020.21133.2094
برای چند دهه است که اطلاعات باستانشناختی از محوطههای فراپارینهسنگی و نوسنگی زاگرسمرکزی محدود به نتایج پژوهشهای دهههای 60 و 70 م. است و نتایج اغلب بررسیهای جدید، بهویژه در منطقۀ کرمانشاه بهعنوان بخش مهمی از زاگرسمرکزی، تاکنون منتشر نشده است. بههمین دلیل وضعیت پراکندگی محوطههای این دوران، مواد فرهنگی، وضعیت بهرهبرداری از منابع زیستمحیطی و الگوی استقراری در این منطقه همچنان در هالهای از ابهام است؛ از اینرو، بررسیهای جدید و انتشار نتایج آنها میتواند برخی از این معضلات را تا حدودی حل کند. این نوشتار با رویکرد توصیفی-تحلیلی تلاش میکند به پرسشهای مختلفی ازجمله ماهیت استقرارها و محوطههای دورههای مورد مطالعه، ویژگیهای مواد فرهنگی آنها و میزان تأثیر یا ارتباط این مواد فرهنگی با مناطق پیرامون پاسخ داده شود. فرض این پژوهش بر این پایه استوار بود که همچون سایر محوطههای واقع در منطقۀ کرمانشاه محوطههای شناسایی شده باید روستاهای کوچک و بزرگی باشند که مواد فرهنگی آنها تحتتأثیر سنت سراب-سیاهبید بوده است. بررسی این فصل تنها محدود به تراسهای قدیمی جنوب رودخانۀ رازآور، برخی از اراضی بایر کوهپایهای، دامنههای صخرهای، ارتفاعات جنوب رودخانه و اراضی کشاورزی سطح تراسهای قدیمی بود، که در نتیجه 6 محوطۀ دورۀ نوسنگی شناسایی گردید که مهمترین آنها تپۀ سالارآباد است. چشمانداز طبیعی و زمینشناسی، میزان نهشتههای باستانشناختی، وسعت و توپوگرافی محوطه نشان میدهد که سالارآباد احتمالاً استقراری مهم مشابه تپۀ شیخیآباد در این دره بوده است. بهنظر میرسد در منطقۀ کرمانشاه معمولاً استقرارهای بزرگ و مهمی از دورۀ نوسنگی در بخشهای مستعد درهها و دشتهای میانکوهی وجود دارد؛ گنجدره، شیخیآباد، قزانچی، چیاجانی و اکنون سالارآباد. یافتههای دورۀ با سفال، حاکی از رواج سنتهای سفالی سراب و سیاهبید در این دره است و نشان میدهد در دورۀ نوسنگی جدید نیز یکپارچگی مشهودی در مواد فرهنگی این نواحی وجود دارد.
نوسنگی,زاگرس مرکزی,کرمانشاه,رازآور,سالارآباد
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3704.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3704_f8f4e8ff8b3fb2e252d7b0142549bee1.pdf
دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
10
26
2020
11
21
مطالعۀ محوطه های حاشیۀ بیابان در عصر مفرغ
33
54
FA
مجتبی
خوارزمی
دانشجوی دکترای باستان شناسی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه سیستان و بلوچستان، سیستان و بلوچستان ایران
mojtaba.kharazmi61@gmail.com
مهدی
مرتضوی
دانشیار گروه باستان شناسی، پژوهشکدۀ علوم باستان شناسی، دانشگاه سیستان و بلوچستان، سیستان و بلوچستان، ایران
mehdi.mortazavi@lihu.usb.ac.ir
فریبا
موسی پور نگاری
استادیار گروه باستان شناسی، پژوهشکدۀ علوم باستان شناسی، دانشگاه سیستان و بلوچستان، سیستان و بلوچستان، ایران.
fmosapour@lihu.usb.ac.ir
10.22084/nbsh.2020.20127.2015
محوطههای حاشیۀ بیابان بهعنوان یک گونه از استقرارهای عصر مفرغ، بهواسطۀ شرایط زیستی متفاوت و نامساعد، از سایر محوطهها ایجاد شدهاند. تاکنون یک مطالعۀ مقایسهای راجعبه چگونگی و علل تشکیل، رشد و افول این نوع از استقرارها انجام نشده است. باوجود این تفاوتهای محیطی، تحلیلها و تفاسیر راجعبه تشکیل، پیشرفت و سقوط همۀ محوطههای عصر مفرغ با یک معیار و سنجش یکسانی ارزیابی میشوند، اما محوطههای حاشیۀ بیابانی عمدتاً دارای شرایط سخت زیستمحیطی و فاقد بسیاری از فاکتورهای پایدار بومشناختی، برای یک اسکان پایدار هستند. حوزۀ بیابانی مورد مطالعه بین درۀ رود سند و ایران قرار گرفته است. اهداف اصلی پژوهش، شامل درک شیوۀ معیشت و گاهنگاری تطبیقی این مناطق بود که در طی آن درک مناسبی از روند شکلگیری، پیشرفت و فروپاشی محوطههای حاشیه بیابان و الگوهای معیشتی در موقعیت بیابانی میسر گشت. روش پژوهش برمبنای روش تحلیلی-توصیفی صورت گرفته است. پرسشهای پژوهش عبارتنداز: 1-گاهنگاری تطبیقی ظهور، پیشرفت و فروپاشی محوطههای عصر مفرغ حاشیۀ بیابان چگونه بوده است؟ 2- شیوههای معیشتی محوطههای عصر مفرغ حاشیۀ بیابان چگونه بوده است؟ و چه عواملی در شکلگیری و پیشرفت محوطههای عصر مفرغ حاشیه بیابان مؤثر بودهاند؟ شواهد بهدستآمده، نشان میدهد که ظهور محوطههای عصر مفرغ در این مناطق در اواخر هزارۀ چهارم پیشازمیلاد، توسعۀ آنها در اواسط هزارۀ سوم پیشازمیلاد و افول آنها در اواخر هزارۀ سوم و اوایل هزارۀ دوم پیشازمیلاد بوده است. علاوهبر آن، شیوۀ معیشتی این محوطهها در ابتدا مبتنیبر منابع کشاورزی و دامداری و سپس در مرحلۀ توسعه، عمدتاً برمبنای دسترسی به منابع معدنی، راههای تجاری و فعالیتهای صنعتی بوده است. نتایج گویای ساختار متفاوت معیشتی و اقتصادی جوامع حاشیۀ بیابان به نسبت سایر محوطههای عصر مفرغ است.
محوطۀ حاشیۀ بیابان,عصر مفرغ,محیط,تجارت,صنعت,معادن
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3705.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3705_e51c5b496f48325b6ca5a9249281b5d5.pdf
دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
10
26
2020
11
21
مطالعۀ نقش عوامل محیطی در توزیع استقرارهای ایلام قدیم و میانۀ شهرستان اردل، با تأکید بر چشم انداز کارست
55
74
FA
علیرضا
خسروزاده
0000-0002-2963-0896
دانشیار گروه باستان شناسی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهرکرد، شهرکرد، ایران.
akhosrowzadh@yahoo.com
علی
اعراب
دانشجوی دکتری باستان شناسی، گروه باستان شناسی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تهران، تهران، ایران
ali.aarab@ut.ac.ir
افشین
خسروثانی
دانش آموختۀ کارشناسی ارشد باستان شناسی، گروه باستان شناسی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تهران، تهران، ایران.
مینا
بهرامی نیا
دانش آموختۀ کارشناسی ارشد اقلیم شناسی در برنامه ریزی محیطی، گروه جغرافیا، پردیس علوم انسانی و اجتماعی، دانشگاه یزد، یزد، ایران.
bahraminia509@yahoo.com
10.22084/nbsh.2019.18086.1874
عوامل محیطی همواره در شکلگیری و چگونگی استقرارهای انسانی نقش تعیینکنندهای داشتهاند. یکی از این عوامل محیطی «کارست» نام دارد. مناطق کارستی شرایط جغرافیایی بسیار ویژهای دارند که در این پژوهش برروی تأثیر کارست بر شکلگیری و تداوم استقرارهای ایلامی شهرستان اردل مطالعه شده است. ویژگیهای چشمانداز کارست، مانند «خاک» نهچندان مناسب برای کشاورزی و دسترسی دشوار به آب سطحی، بهگونهای است که برای زندگی یکجانشینی چندان مناسب نیست؛ همچنین عوامل جغرافیایی دیگر مرتبط با کارست ازجمله شیب زمین، دوران زمینشناسی و ارتفاع از سطح دریا در مورد استقرارهای ایلامی شهرستان اردل بهگونهای هستند که تنها زندگی کوچنشینی را در بخشهایی از این چشمانداز میسر کرده است. این درحالیست که برخی از پژوهشگران زندگی کوچنشینی در فلات ایران در دوران تاریخی را چندان ممکن نمیدانند؛ از اینرو در پژوهش حاضر پرسشی که مطرح شده آن است که، نقش کارست در شکلگیری استقرارهای ایلام قدیم و میانه در شهرستان اردل به چه صورت بوده و این چشمانداز چه تأثیری در زندگی کوچنشینی در این منطقه طی دورۀ ایلام قدیم و میانه داشته است؟ روش مدنظر در اینجا، ترسیم نقشههای GIS با مشخص کردن گسترۀ کارست و پراکنش محوطههای ایلامی نسبت به آنها است. در کنار آن، توجه به منابعتاریخی نیز میتواند راهگشا باشد و شاید بتوان با مطالعهی جاینامهای ایلامی، برخی از جاینامهای آنرا در منطقۀ یادشده جایابی نمود؛ بهعنوان نمونه برخی از محققان جاینام «لو.سو» را برای حدود منطقۀ بختیاری پیشنهاد دادهاند. جاینامی که بخشی از منطقۀ «سیمشکی» بوده و احتمالاً مردمانی کوچنشین داشته است؛ در واقع شهرستان اردل بهعنوان بخشی از منطقۀ بختیاری با حداقل 65% استقرار کوچنشینی در دورۀ ایلام که در پژوهش حاضر مشخص گردید، میتواند نمونهای از معیشت کوچنشینی در دورۀ ایلام قدیم و میانه و در منطقۀ سیمشکی در هزارههای سوم و دوم پیشازمیلاد باشد که در چشمانداز کارست و با توجه به منابع محیطی آن شکل گرفته است.
کارست,شهرستان اردل,دوره های ایلام قدیم و میانه,لو.سو,معیشت کوچ نشینی
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3706.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3706_681b1c95ec17b63cc5aaf767233e52b5.pdf
دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
10
26
2020
11
21
تأملی در کاربری برخی عناصر داخلی نیایشگاههای دورهی ساسانی: منطبق سازی یافتههای نواحی شرقی فارس و غرب کرمان با شواهد باستانشناختی مناطق غرب ایران
75
96
FA
علیرضا
زبان آور
0000-0002-9290-3818
دانشجوی دکترای باستان شناسی، گروه باستان شناسی، دانشکدۀ ادبیات، علوم انسانی و اجتماعی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات، تهران، ایران.
alirezazabanavar@gmail.com
محمد
مرتضایی
دانشیار پژوهشکدۀ باستان شناسی پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری، تهران، ایران
m_mortezayi2008@yahoo.com
رضا
شعبانی صمغانی
استاد گروه تاریخ، دانشکدۀ ادبیات، علوم انسانی و اجتماعی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات، تهران، ایران.
rezashabani@gmail.com
10.22084/nbsh.2019.17943.1868
تاکنون و در رابطه با پیشنهادهای ارائهشده دربارۀ کارکرد برخی عناصر یافتشدۀ داخل نیایشگاههای ساسانی به یافتههای نواحی جنوب ایران توجه نشده و بیشتر براساس یافتههای غرب ایران نتیجهگیری شده است. تا به امروز در تعدادی از محوطههای ساسانی جنوب ایران، علاوهبر یافتشدن تعدادی پایۀ سنگی و گچی که معمولاً بهنام «پایۀ آتشدان» تفسیر شدهاند، تعدادی سکوهای سنگی-گچی نیز یافتشده که میتواند در کنار این پایهها تحلیلی نوین از فرهنگ مذهبی دورۀ ساسانی در جنوب ایران ارائه دهد. در این پژوهش سعی گردیده تا براساس شواهد باستانشناختی مناطق جنوبی ایران، بهویژه نواحی شرقی فارس و غرب کرمان و مقایسه و سنجش آنها با یافتههای سایر مناطق، منابع مکتوب و رسومات مرتبط با زرتشتیگری، به نحوۀ کارکرد این عناصر پیبرد. مهمترین پرسش پژوهش عبارتنداز: سکوهای مورد مطالعه چه کاربردی داشته اند؟ فرضیهای که میتوان برای این پرسش درنظر گرفت کاربری مذهبی عناصر یاد شده است. تحقیق پیشِرو از منظر ماهیت و روش از نوع تحقیقات تاریخی و توصیفی-تحلیلی بوده و روش گردآوری اطلاعات در آن، بدینترتیب است که در مرحلۀ نخست، بهصورت میدانی-کتابخانهای یافتههای مرتبط با موضوع پژوهش موردمطالعه و سنجش با سایر سازههای مشابه و همراستا قرارگرفته و سپس سعیشده تا بهصورت کتابخانهای نتایج بهدستآمده از نخستین مرحله با منابع مکتوب و رسومات آیین زرتشتی منطبقسازی شوند. برآیند حاصل از این پژوهش این نکته را مطرح میکند که احتمالاً کاربرد سکوهای سنگی-گچی بهدستآمده از برخی محوطههای مذهبی دورۀ ساسانی در جنوب ایران با سکوها و پایههای گچی موجود در برخی نیایشگاههای ساسانی بهویژه در غرب ایران که به «سکوی Tشکل» معروفند، یکسان بوده و میتوان کارکرد اینگونه عناصر را در رابطه با مراسمی همچون «یزشن» و فضاهای دربرگیرندۀ این عناصر را نیز بهعنوان «یزشنگاه» یا «اورویسگاه» تفسیر نمود. این نوشتار از این منظر میتواند موردتوجه و اهمیت باشد که سعی در ایجاد رابطه میان شواهد باستانشناختی و منابع مکتوب بهمنظور تعیین کارکرد برخی عناصر داخلی نیایشگاههای ساسانی دارد.
دورهی ساسانی,سازههای مذهبی,کرمان,فارس,سکو
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3707.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3707_40d1becbc5d23bd0d9f05dedf429c825.pdf
دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
10
26
2020
11
21
عوامل تأثیرگذار بر شکلگیری معماری پلهای تاریخی ایران در مناطق ناهموار
97
118
FA
احد
نژاد ابراهیمی
0000-0001-6025-1942
دانشیار دانشکدۀ معماری و شهرسازی، دانشگاه هنر اسلامی تبریز، تبریز، ایران
ahadebrahimi@tabriziau.ac.ir
ائلناز
نظرزاده عنصرودی
کارشناس ارشد معماری، دانشکدۀ معماری و شهرسازی، دانشگاه هنر اسلامی تبریز، تبریز، ایران.
e.nazarzadeh@tabriziau.ac.ir
فرناز
نظرزاده عنصرودی
کارشناس ارشد فناوری معماری، دانشکدۀ معماری و شهرسازی، دانشگاه هنر اسلامی تبریز، تبریز، ایران.
f.nazarzadeh@tabriziau.ac.ir
10.22084/nbsh.2020.20330.2030
«پل» از گذشته همچون یک گونۀ معماری، همواره بهعنوان عامل ارتباطی وجود داشته و کاربردی بودن آن موجب شده است تا پژوهشگران کمتر به جنبه محیطی و بستر طبیعی ساخت آن توجه کنند. این درحالیست که شکلگیری پلها در راستای پاسخگویی به شرایط زمینهای بوده و محیط و بستر در شکلگیری نوع و ساختار پل تأثیرگذار بوده است. پل در مناطق ناهموار، مصداق بارزی از معماری متأثر از بستر طبیعی است. پل در مناطق ناهموار معیارهای بنیادی متفاوتی دارد که نیازمند مطالعه و پژوهش برای شناسایی این تفاوتها است. هدف این پژوهش مطالعۀ چگونگی شکلگیری معماری پل ناهموار با درنظر گرفتن سه مؤلفۀ کارکرد، کالبد و سازه میباشد. روش پژوهش توصیفی-تحلیلی و تاریخی-تطبیقی مبتنیبر مطالعات اسنادی و کتابخانهای براساس منابع و اطلاعات تاریخی است. بدینصورت که در گام اول این پژوهش، شناسایی و بررسی آماری پلها از منظر بستر طبیعی، عوامل مختلف مؤثر در شکلگیری و تحول پلها مطالعه گردیده تا در گام دوم، در سامانۀ سهگانۀ کارکرد، کالبد و سازه آنها مورد تحلیل قرار گیرد و دستهبندی برای متغیرهای معماری پل ارائه شود. در اینراستا، مدل سهگانه برگرفته از سامانۀ بنیادی سهگانۀ ویترویوس اصل اساسی پژوهش قرار گرفت. در گام سوم، بر پایۀ مطالعات تطبیقی، اطلاعات جمعآوری شده در مبانی و ساختار تحقیق و عوامل مؤثر بر شکلگیری معماری پل ناهموارها مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج تحقیق نشان میدهد کارکرد پل در مناطق ناهموار به صورت عامل ارتباطی برروی دره است و در کالبد و ظاهر آن اثری از تزئینات و عنصر الحاقی نبوده و ساختار و بسترسازی مستحکم از اهمیت ویژهای در آن برخوردار بوده که شامل سنگ و آجر میباشد. درنتیجه، پل در مناطق ناهموار سبب پدید آمدن سامانۀ بنیادی مختص آن منطقه شده است که بهصورت پیشزمینۀ ذهنی برای طراحان درنظر گرفته شود.
پل سازی,معماری,بستر ناهموار,پل های تاریخی
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3708.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3708_c5b2beb01d1c9605134bafd0699a767e.pdf
دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
10
26
2020
11
21
پژوهشی در سفالینه های قالب زدۀ محوطۀ زلف آباد فراهان
119
140
FA
محمدرضا
نعمتی
استادیار پژوهشکدۀ باستان شناسی پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری، تهران، ایران
mohamadreza1973@gmail.com
اسماعیل
شراهی
کارشناس ارشد اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان مرکزی، اراک، ایران.
sharahi.esaiel@yahoo.com
علی
صدرائی
عضو هیأت علمی پژوهشکدۀ باستان شناسی پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری، تهران، ایران.
alisadraei@gmail.com
10.22084/nbsh.2020.14058.1612
از ویژگیهای منحصربهفرد سفالهای دورۀ ایلخانی تنوع در ساخت سفالها با تکنیکها و شیوههای مختلف سفالگری و تنوع در تزئین سفالهاست. سفال با تزئین قالبزده، یکی از گونههای سفالی رایج در دورۀ ایلخانی است که برخلاف سایر گونههای سفالی دیگر کمتر به آن توجه شده است. طی دو فصل کاوش در سالهای 1388و 1389 در محوطۀ تاریخی زلفآباد فراهان شواهدی از تولید سفال ازجمله جوشکوره، سفالهای تغییر شکل دادهشده، توپی کوره و سهپایههای سفالی بهدست آمد. در میان سفالینهها و قطعات سفالی، نمونههایی از قالب و سفالهای قالبزده دورۀ ایلخانی وجود دارد که با نقوش مختلف حیوانی، کتیبه و گیاهی تزئین شدهاند. اهمیت این دادۀ تاریخی سبب شد تا به بررسی و مطالعۀ سفالهای قالبزدۀ مکشوف از این محوطه بپردازیم. مطالعۀ تزئینات این گونۀ سفالی از حیث پیوند فرهنگ ایران دوران اسلامی با ایران پیش از اسلام و رهیافت نمادها و نشانههایی برگرفته از تفکر اسلامی برروی سفال بهعلاوه تلفیق فرهنگ ایرانی پیش از اسلام-مغولی در تزئین، حائز اهمیت است. پژوهش حاضر براساس مطالعۀ سفالهای قالبزدۀ بهدست آمده از کاوشهای محوطۀ تاریخی زلفآباد فراهان گذارده شده است تا از اینطریق بتوان عدم اطلاعات کافی درخصوص این نوع سفال را تاحدودی جبران کرد. این پژوهش بـه روش توصـیفی-تحلیلی و با تکیهبر کاوشهای میدانی و مطالعات کتابخانهای جهت پاسخ به پرسشهایی همچون، مهمترین دلایل اطلاق سفالهای قالبزدۀ زلفآباد به دورۀ ایلخانی و بومی بودن آنها چیست؟ و میزان تأثیرپذیری تزئینات این نوع سفالها از فرهنگهای مختلف تا چه اندازهای بوده است؟ انجام شده است. براساس کشف سکههای مربوط به دورۀ ایلخانی، سفالهای قلممشکی و سفال نوع سلطانآباد، این گونۀ سفالی متعلق به دورۀ ایلخانی است. وجود سهپایههای سفالی، توپیهای کوره، جوشکوره و قطعات سفالهای تغییر شکل داده شده، نشان از تولید سفال در محل و بومی بودن سفالها دارد؛ هرچند الگوهای کهن ایرانی برروی اینگونۀ سفالی رایج بوده، ولی در این دوره برخی از تزئینات همچون دُم شیر بهشکل اژدها متؤثر از فرهنگ چینی-مغولی است.
فراهان,محوطۀ زلف آباد,سفال اسلامی,تزئینات قالب زده,دورۀ ایلخانی
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3709.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3709_28a076d8647795400c51a782ddadfaeb.pdf
دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
10
26
2020
11
21
سیر تحول کتیبه نگاری در بناهای سلطنتی از اواخر دورۀ ایلخانی تا اوایل صفوی براساس نگاره های سه نسخۀ شاخص شاهنامۀ فردوسی
141
162
FA
مریم
صالحی کیا
دانش آموختۀ کارشناسی ارشد باستان شناسی اسلامی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهرکرد، شهرکرد، ایران.
maryamsalehikia@gmail.com
میترا
شاطری
0000-0001-7210-7171
استادیار گروه باستان شناسی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهرکرد، شهرکرد، ایران
shateri.mitra@lit.sku.ac.ir
10.22084/nbsh.2019.18060.1872
از زمان آفرینش شاهنامۀ فردوسی این اثر مورد توجه پادشاهان و صاحبمنصبان بوده و در ادوار مختلف، به فرمان آنها، نسخ نفیسی از آن بهدست برجستهترین هنرمندان هر عصر ساخته شده است. در تاریخ نگارگری ایران، سه نسخۀ شاهنامه اهمیت ویژهای دارند؛ شاهنامۀ بزرگ مغول (دموت) مربوط به اواخر دورۀ ایلخانی، شاهنامۀ بایسنقری متعلق به دورۀ تیموری و شاهنامۀ شاه طهماسبی (هوتون) مربوط به اوایل دورۀ صفوی. به فراخور موضوع داستانها، شماری از نگارههای هر سه نسخه، دارای تصاویری از ابنیۀ سلطنتی هستند و نگارگران در ترسیم هر چه بهتر بناها و تزئینات آنها بهویژه کاشیکاری، تلاش و دقت بسیار کردهاند. بناها دارای کتیبههایی هستند که هر یک سیمای کتیبههای ساخته شده در دورههای خود را بهخاطر میآورند. پژوهش حاضر میکوشد به این پرسشها پاسخ دهد که، کتیبهنگاری در هر یک از سه نسخه به تفکیک، با چه شاخصههای متفاوت بصری ترسیم شده و این ویژگیها در نوع و رنگ خط، محل قرارگیری، رنگ و تزئینات زمینه و مضامین، چگونه نمود یافته است؟ و در گذر از یک دوره به دورۀ بعد چه تحولاتی در آنها پدید آمده است؟ با توجه به اهمیت نگارهها در پژوهشهای باستانشناسی، هدف اصلی پژوهش حاضر، بررسی سیر تحولی و مقایسۀ کتیبهنگاری بناهای سلطنتی از اواخر دورۀ ایلخانی تا اوایل صفوی برمبنای نگارههای سه نسخۀ شاهنامۀ فردوسی (شاهنامۀ بزرگ مغول، شاهنامۀ بایسنقری و شاهنامۀ طهماسبی) است. اطلاعات به شیوۀ کتابخانهای گردآوری شده و روش تحقیق، توصیفی-تحلیلی و تطبیقی است. کتیبههای بناها، در دورۀ مغول با خط کوفی و در دورۀ تیموری با خطوط کوفی و ثلث، اغلب مضامین سیاسی و مذهبی دارند؛ و در دورۀ صفوی، کتیبههای ثلث و نستعلیق مضامین دعایی، اخلاقی و عرفانی را تداعی میکنند. در دورۀ تیموری از نقوش اسلیمی و در دورۀ صفوی از نقوش اسلیمی و ختایی، برای تزئین زمینۀ کتیبهها استفاده شده است.
نگارگری,کتیبه نگاری,شاهنامۀ بزرگ مغول,شاهنامۀ بایسنقری,شاهنامۀ شاه طهماسبی
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3710.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3710_6ee6ad23e2b822561b9bd2942d00741f.pdf
دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
10
26
2020
11
21
همخوانی محتوای کتیبه با محل قرارگیری آن در معماری اسلامی (مقایسۀ تطبیقی مدرسۀ خان، مساجد مشیرالملک و نصیرالملک شیراز)
163
188
FA
هانی
زارعی
عضو هیأت علمی گروه مرمت بناهای تاریخی، دانشگاه صنعتی جندی شاپور دزفول، دزفول، ایران
hzarei@jsu.ac.ir
مهدی
رازانی
0000-0003-2704-4073
استادیار گروه مرمت و باستان سنجی، دانشکدۀ هنرهای کاربردی، دانشگاه هنر اسلامی تبریز، تبریز، ایران.
m.razani@tabriziau.ac.ir
10.22084/nbsh.2020.18228.1884
در دوران اسلامی، آرایههای مبتنیبر کتیبه در سطوح معماری، فارغ از مسائل هنری و زیباشناختی، مملو از مفاهیم معنوی و عرفانی در قالب شعائرالله و ادعیۀ مذهبی هستند. هدف پژوهش حاضر، شناخت ارتباط فضای معماری و مفاهیم کتیبهها بهمنظور یافتن دلایلی منطقی برای چرایی انتخاب و استفاده از آیات موجود در کتیبهها نسبت به محل استفاده از آنها است. «مدرسۀ خان» و مساجد «مشیرالملک» و «نصیرالملک» شیراز مربوط به دورۀ صفوی و قاجار، دارای تزئیناتِ معماری جالبتوجه از منظر هنری و زیباییشناسی هستند و هر سه بنا کاربری آموزشی-دینی دارند؛ از اینرو، بهمنظور تبیین ارتباط میان مضامین کتیبهها و شکل و فضای معماری مورد بررسی قرار گرفتهاند تا بر ایناساس بتوان ارتباط موجود میان مضامین کتیبهها با کالبد معماری بنا را مورد مطالعه قرار داد. مهمترین پرسشهای پژوهش عبارتنداز: 1. کتیبههای موجود در مدرسۀ خان، مسجد مشیرالملک و نصیرالملک از لحاظ مفهومی و موضوعی چه مواردی را شامل میشوند؟ 2. ارتباط میان مضامین کتیبههای مدرسۀ خان، مسجد نصیرالملک و مشیرالملک با فضای معماری چیست؟ در فرآیند پژوهش، بهمنظور دستیابی به اهداف مورد نظر از بررسیهای میدانی برای مستندسازی و خوانش متون و مضمون کتیبههای موجود در بناها و از روش توصیفی-تحلیلی برای معرفی، دستهبندی و یافتن ارتباطهای تطبیقی آنها استفاده شده است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان میدهند که چرخش کتیبهها با توجه به مضامین مذهبی و معنوی، بهصورتی است که در بدنههای بنا آیاتی در: مضامین، تسبیح و نیایش، صبح، خداوند، بهشت، انسان و قیامت، اسامی امامان، احادیث مرتبط با کاربری و فضای نصب آن و کتیبههای خبری و ساخت بنا وجود دارد. از نکات قابلتوجه نصب آیات سورههای با مضمون: صبح، نور و خورشید در بدنههای شرقی و غربی است؛ بنابراین میتوان گفت ارتباط مفهومی بین مضمون کتیبه در بخشهای مختلف با کالبد در بناهای مورد مطالعه وجود دارد و هنرمند با آگاهی دست به انتخاب و نصب آن زده است.
مدرسۀ خان شیراز,مسجد نصیرالملک,مسجد مشیرالملک,همخوانی کتیبه و معماری,مضمون و محتوا
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3711.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3711_2e32a2a9e019e5be2a640d3ae4a5d341.pdf
دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
10
26
2020
11
21
گونه شناسی خانههای تاریخی در بافت قدیم شهر اردبیل
189
214
FA
سید مهدی
حسینی نیا
دانشجوی دکتری باستان شناسی، دانشکدۀ علوم اجتماعی، دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران.
mehdihosseyni44@yahoo.com
کریم
حاجی زاده باستانی
دانشیار گروه باستان شناسی، دانشکدۀ علوم اجتماعی، دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران.
k-hajizadeh@yahoo.com
حبیب
شهبازی شیران
استادیار گروه باستان شناسی، دانشکدۀ علوم اجتماعی، دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران.
habibshahbazi35@gmail.com
رضا
رضالو
null
دانشیار گروه باستان شناسی، دانشکدۀ علوم اجتماعی، دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران.
reza_rezaloo@yahoo.com
شاهرخ
شیدایی سولا
دانش آموختۀ باستان شناسی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران.
sheidaeisolas@gmail.com
10.22084/nbsh.2020.21973.2162
یکی از عناصر اصلی باقیمانده از بافت کهن شهر اردبیل، خانههای تاریخی است. با توجه به شیوۀ زندگی و رشد شهرنشینی در طی سالیان اخیر، بسیاری از این بناها تخریب و یا در معرض نابودی قرار گرفتهاند. با توجه به این امر، معرفی و گونهشناسی خانههای تاریخی شهر اردبیل و عناصر کالبدی و نگرشهای فرهنگی و اجتماعی بر ساخت آنها ضروری است. روش تحقیق بهصورت تاریخی-تحلیلی بوده و گردآوری اطلاعات برپایۀ مطالعات کتابخانهای و میدانی است. پژوهش حاضر بهدنبال پاسخگویی به این پرسشهاست؛ از نظر کالبدی خانههای این شهر را به چند گونه میتوان تقسیم کرد؟ چه ویژگیهایی بر ساختار کلّی آنها تأثیرگذار بودهاند؟ نتایج پژوهش حاضر دستهبندی خانههای تاریخی شهر براساس ویژگیهای پلان و شکل حیاط، جهتگیری بنا و تالار اصلی، مشخصات سردر خانهها و نحوۀ ورود به فضاهای مختلف بنا، اهمیت بازشوها و نسبت اندازۀ آنها، مصالح و سازۀ و تزئینات بهکار رفته در آنها است. بر ایناساس میتوان آنها را از لحاظ گونهشناسی به چهار دسته تقسیمبندی کرد: دورۀ قاجار با فرم درونگرایی، شامل گونۀ اول: خانههایی با طرح حیاط صلیبیشکل با بافت فشرده و تودرتو، گونۀ دوم: خانههای چند قسمتی با چند حیاط و یا نمای اصلی، در دو مورد در کنار فضاهای تجاری. گونۀ سوم: خانههایی با طرح ایواندار با داشتن تناسب بازشوی بزرگ. گونۀ چهارم: در دورۀ پهلوی اول با فرم برونگرایی، بناهایی با استقرار تودۀ حجمی در یک سمت بالاتر از سطح حیاط، با تأکیدبر اهمیت به نمای بیرونی بنا؛ همچنین الگوهای فرهنگی و اجتماعی مانند: توجه بر رعایت اصل محرمیت در قسمتهای مختلف بنا، تفکیک فضاهای ساختمانی در مقیاس عظیم با دارا بودن فضای عمومی، خصوصی و خدمه و در مقیاس کوچکتر، بهصورت بناهایی با آذینبندی زیاد و یا ساده نشان از رتبهبندی اجتماعی صاحبخانهها میرساند. در خانههای دورۀ پهلوی در الگوهای فرهنگی و اجتماعی تغییرات عمدهای بهوجود آمد، الگوبرداری از معماری غربی؛ در مواردی چون: حذف حیاط اندرونی، توجه به تزئینات بیرونی بنا و استفاده از پلههای داخلی بهصورت آشکار و برروی محور میانی خانه قابلمشاهده است.
اردبیل,خانه های تاریخی,دورۀ قاجار,دورۀ پهلوی اول,گونه شناسی خانه ها
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3712.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3712_21fb284de726b80f4afce3701017f093.pdf
دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
10
26
2020
11
21
مطالعۀ آرایه های فلزی نصب شده بر درب بقعۀ سیدحمزۀ تبریز (با تأکید به آرایه های دورۀ قاجار)
215
232
FA
اکرم
محمدی زاده
0000-0001-9847-3794
دکترای تاریخ تطبیقی-تحلیلی هنر اسلامی، دانشکدۀ هنر، دانشگاه شاهد، تهران، ایران.
a.mohammadizadeh59@gmail.com
محسن
مراثی
0000-0001-5107-2811
استادیار گروه پژوهش هنر، دانشکدۀ هنر دانشگاه شاهد، تهران، ایران
marasy@shahed.ac.ir
10.22084/nbsh.2019.18076.1873
بقاع متبرکۀ امامزادگان، یکی از مهمترین زیارتگاهها در نزد مردم ایران است که همواره مورد تعظیم و تکریم قرار میگیرند. وجود مرقد مطهر امام هشتم شیعیان حضرت امام رضا؟ع؟ در شهر مشهد و ارادت قلبی ایرانیان به علویان از ابتدای تاریخ اسلام باعث مهاجرت آنان به ایران و درنتیجه پراکندگی بقاع متبرکه در پهنۀ جغرافیایی این سرزمین شده است. در هر منطقه و با توجه به ویژگیهای اقلیمی و نیز رونق انواع هنرها و توجه به اعتقادات و آئینهای مذهبی همان منطقه، بنای داخلی مقابر امامزادگان بهصورتهای مختلف آراستهشده و جلوهگاه هنرهای گوناگون بوده است. یکی از این زیارتگاهها، بقعۀ «سید حمزه» در شهر تبریز است. برروی درب داخلی این بنا تزئینات فلزی مختلفی مشتملبر صورتک، پنجه و کتیبههایی از آیات و عبارات دعایی نصبشده است. هدف از انجام این پژوهش، شناسایی انواع و ویژگیهای هنر فلزکاری آذربایجان در دوران معاصر است. بر ایناساس و با توجه به منع تصویرگری و شمایلسازی در اماکن مقدس، پژوهش حاضر قصد دارد ضمن بررسی نقوش آثار فلزی، علت نصب این صورتکها برروی درب این مکان را بررسی کند. پرسشهای اصلی این پژوهش عبارتنداز: آثار فلزی نصبشده بر درب بقعۀ امامزاده سید حمزه چه ویژگیهایی دارند؟ با توجه به منع تصویرگری بالأخص در مکان مذهبی، دلایل نصب این آثار فلزی بر درب بقعۀ امامزاده چه بوده است؟ برای رسیدن به پاسخ این پرسشها از روش توصیفی-تحلیلی بهره گرفته شده است. اطلاعات و دادههای موردنیاز این تحقیق از طریق میدانی با مشاهدۀ آرایههای فلزی نصبشده بر درب و نیز روش کتابخانهای گردآوری شده و روش تجزیه و تحلیل دادهها با توجه به موضوع تحقیق کیفی است. نتایج تحقیق نشان میدهد این اشیاء از فلزات کمبها و تحتتأثیر هنر عامۀ عصر قاجار ساخته شدهاند. اهمیت و جایگاه این مکان در باور عامۀ مردم، عامل نصب این اشیاء بر درب امامزاده و نوعی ابزار برای ادای نذر مسلمان حاجتمند بوده است.
بقعۀ امامزاده سید حمزه,تبریز,تزئینات فلزی,صورتک,هنر عامه
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3713.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3713_df80bc48fd12fee7f90d7a9fd87576dc.pdf
دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
10
26
2020
11
21
شناسایی و اولویت بندی عوامل تأثیرگذار بر روند طراحی و نحو فضا در خانه های سنتی (نمونۀ موردی: خانۀ ادب سمنان)
233
254
FA
محیا
قوچانی
کارشناسی ارشد، مهندسی معماری، دپارتمان مهندسی معماری، دانشکدۀ فنی پسران سمنان، دانشگاه فنی و حرفه ای استان سمنان، سمنان، ایران .
m.ghouchani.arch@gmail.com
محمد
عربی
کارشناس ارشد معماری، عضو هیأت علمی دانشگاه پیام نور، سمنان، ایران.
marabi68@yahoo.com
10.22084/nbsh.2019.18458.1897
هنرمندان گذشتۀ ما میدانستند که از «چه چیز»، «چه مقدار» و «در کجا» استفاده کنند و به اینصورت هنر و معماری غنی ما تداوم داشت. مسکن معاصر از الگوی مسکن سنتی که آمیخته با فرهنگ غنی ایرانی-اسلامی بوده، فاصله گرفته است. از بین بردن شکاف ایجاد شده بین دو الگوی سنتی و معاصر، نیازمند بازیابی ارزشها و اصول مورد توجه معماری سنتی میباشد. شکل خانه متأثر از عوامل متعددی است که تمامی آنها از نظر میزان اهمیت و تأثیرگذاری در یک سطح قرار ندارند. فضاهای زیستی در هر منطقه، تحتتأثیر خاستگاههای فرهنگی، محیطی، اجتماعی، تاریخی و سیاسی آن منطقه شکل گرفته است. هدف این پژوهش، نخست دستیابی به شاخصهای مؤثر بر نظام استقرار فضایی مطلوب و سپس اولویتبندی این شاخصها در ساختار فضایی مسکن ایرانی-اسلامی است. به اینمنظور پژوهش بهدنبال پاسخ به این پرسش است که کدام عناصر، نقش پررنگتری را در شکلدهی به نظام استقرار فضایی خانههای سنتی دارند؟ فرض بر این است که معمار در انتظام فضایی خانۀ سنتی، با توجه به اهمیت و اولویت هر فضا نسبت به فضای دیگر، به طراحی پرداخته است؛ بنابراین با استفاده از روش تحقیق توصیفی-تحلیلی، ابتدا به استناد مطالعات کتابخانهای و استخراج اصول پنجگانۀ «پیرنیا»، مبانی طراحی برای سازماندهی فضایی در خانههای سنتی، ارائه شده که شامل: زمینه و بافت، گونههای فضایی، محرمیت، هندسه، سلسلهمراتب و ساخت و نیارش است؛ سپس با انجام تحقیق میدانی، نمود آن در ساختار فضایی خانۀ تاریخی ادب سمنان با استفاده از نمودارهای توجیهی نحو فضا و نرمافزار Depthmap مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. در آخر با توجه به بررسی و تحلیل اطلاعات جمعآوری شده، ترتیب قرارگیری فضاها در انتظام فضایی خانۀ ادب سمنان به کمک روش تصمیمگیری چند معیارۀ «تاپسیس»، بهترتیب: هشتی، ورودی، تابستان و زمستاننشین، حیاط، مهمانخانه، مطبخ (آشپزخانه)، سرویس بهداشتی و انبار اولویتبندی شد. نتایج پژوهش نشان میدهد، معمار براساس باورهای فرهنگی و دینی، عوامل جغرافیایی و همسایگی منطقه و شکل زمین، فضاهای خانه سنتی را ساماندهی کرده است؛ بنابراین برای ارتقاء تفکر حاکمبر جامعۀ معماری و رسیدن به یک معماری برتر، شناخت و بهرهبرداری از معماری اصیل گذشته، سهم بسزا و قابلتوجهی را بهخود اختصاص میدهد.
روند طراحی,نحوه چیدمان فضا,روش تاپسیس,خانۀ ادب سمنان
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3714.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3714_e8c6faf745381c343e34d5cb86b2f46e.pdf
دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
10
26
2020
11
21
مطالعه خصوصیات بارز معماری و ساختاری در بنای موسوم به «خانه فرمانده قشون» ارگ بم
255
271
FA
بهنام
پدرام
0000-0001-5696-1538
دانشیار گروه مرمت، دانشکدۀ حفاظت و مرمت، دانشگاه هنر اصفهان، اصفهان، ایران
b.pedram@aui.ac.ir
سید محمد امین
امامی
دانشیار گروه مرمت، دانشکدۀ حفاظت و مرمت، دانشگاه هنر اصفهان، اصفهان، ایران.
m.emami@aui.ac.ir
افشین
ابراهیمی
دانشجوی دکتری مرمت آثار، گروه مرمت، دانشکدۀ حفاظت و مرمت، دانشگاه هنر اصفهان، اصفهان، ایران.
ebrahimi.researcher@yahoo.com
10.22084/nbsh.2019.20225.2024
مجموعۀ ارگ بم، یکی از آثار شاخص معماری و شهرسازی تاریخی ایران بهشمار میرود. این مجموعه شامل دو بخش «شارستان» و «حاکمنشین» است. یکی از بناهای مهم حاکمنشین، عمارت «خانۀ فرمانده قشون» است که در ورای حصار سوم قرار گرفته است. باوجود وقوع زمینلرزۀ سال 1382 ه.ش. بخشهای قابلتوجهای از این عمارت آسیب ندیدند یا نسبت به عرصۀ عمومی مجموعۀ ارگ بم کمتر تخریب شدند. با وجودی که پس از آن رخداد طبیعی توجه ویژهای بهبررسی ویژگیهای معماری، شهرسازی و باستانشناسی ارگ بم شد و پژوهشهایی نیز بهانجام رسید، این عمارت و زمان ساخت و ویژگیهای معماری و ساختاری آن، ناشناخته باقیمانده است؛ از اینروی پژوهش پیشِرو کوشیده است با مطالعات میدانی و کتابخانهای و با تفسیر و تحلیل یافتهها با بهرهگیری از رهیافت موسوم به تاریخی به مطالعۀ این عمارت بپردازد. پرسشهای پژوهش عبارتند: 1- خانۀ فرمانده قشون در چه زمانی ساخته شده است؟ 2- این عمارت از چه ویژگیهای معماری بهرهمند است؟ یافتههای تحقیق نشان میدهند تولید مصالح مرغوب که با ترکیب بهینۀ خاک رس و چسبانندۀ مناسب به فرآوری مطلوب خشت انجامیده، باعث شده که ساختارهای معماری کمتر آسیب ببیند. این مهم در کنار دستورهای نیارشی مناسب ازجمله بهرهگیری از بستر صخرهای حاکمنشین در برخی از قسمتها و اتخاذ شیوهای کارآمد در طراحی و اجرای برخی از عناصر معماری و نحوۀ انتقال نیروهای وارده بر آنها در جرزها و دهانههای کناری، از دلایلی هستند که برخی از ساختارها را در مقابل نیروهای مخرب زمینلرزه با واکنش مناسب همراه ساختند. خانۀ فرمانده قشون از معدود عماراتی است که جهت جغرافیایی ساختمانش برخلاف راستای شرقی-غربی عموم واحدهای معماری، شمالی-جنوبی است؛ دلیل اینامر، بهساختمان برج تاریخی کهنتری بازمیگردد که عمارت بر فرازش ساخته شد؛ چون در پناه ساختار بلند حاکمنشین قرار گرفته است، همانند بنای سربازخانه و اصطبل حکومتی از مخاطرات باد معروف «سیاه» که وزشی شمالی-جنوبی دارد، در امان ماند. قراین تاریخی و شواهد معماری نشان میدهند که این عمارت در سالهای پس از رخداد تحصن دوم «آقاخان محلاتی» در سال 1258 هـ.ق. ساخته شده است.
ارگ بم,خانۀ فرمانده قشون,ویژگی های معماری,عناصر ساختاری
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3715.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3715_f7201adcb7cdab017144b9371c7ffa2b.pdf