دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
11
28
2021
04
21
بررسی های باستان شناسی بخش مرکزی و مزایجان شهرستان بوانات
7
26
FA
مرتضی
خانی پور
0000-0002-9828-0826
پژوهشگر پسادکتری گروه باستان شناسی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تهران، تهران، ایران
khanipoor.m@ut.ac.ir
کمال الدین
نیکنامی
استاد گروه باستان شناسی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تهران، تهران، ایران.
kniknami@ut.ac.ir
حسینعلی
کاوش
استادیار گروه باستان شناسی زابل، سیستان بلوجستان، تهران، ایران.
h.kavosh@uoz.ac.ir
محمدامین
میرقادری
دکتری گروه باستان شناسی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تهران، تهران، ایران.
m.a.mirghader@ut.ac.ir
ملیحه
طهماسبی
دانش آموختۀ کارشناسی ارشد باستان شناسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرودشت، مرودشت، ایران.
ahmasebi@gmail.com
حمید
طباطبایی
کارشناسی ارشد باستان شناسی، گروه باستان شناسی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تهران، تهران، ایران.
tabatabei@ut.ac.ir
10.22084/nbsh.2019.17319.1812
حوضۀ رودخانۀ بوانات در شمالشرق حوزۀ فرهنگی فارس واقع شده است؛ این منطقه بهواسطۀ شرایط زیستمحیطی مناسب ازجمله آب دائم و زمینهای مستعد کشاورزی، از گذشته دارای قابلیتهای فراوان برای زندگی اجتماعات انسانی بوده است. این پژوهش بر پایه پرسشهایی مربوط به شناخت استقرارهای دورههای مختلف این حوضه، گونهشناسی آثار، عوامل تأثیرگذار بر شکلگیری استقرارها و برهمکنشهای فرهنگی با مناطق همجوار انجام شده است و قصد بر آن دارد تا چشماندازی فرهنگی از استقرارهای انسانی گذشته این حوضه ارائه نماید. بررسی میدانی این حوضه در سال 1394 ه.ش. بهصورت پیمایشی انجام گرفت که در نتیجه منجر به شناسایی 200 اثر شد که براساس مواد فرهنگی سطحی از دورۀ نوسنگی تا قرون متأخر اسلامی قابل تاریخگذاری هستند؛ در اینبین با توجه بهدست آمدن مواد فرهنگی شاخص، مانند سفال و یا کتیبه از برخی محوطه و بناها تاریخگذاری دقیق صورت گرفت؛ اما در برخی از آثار مانند آسیاب و یا نقوش صخرهای تنها به اسلامی بودن آنها اشاره شده است؛ هرچند برخی از محوطهها دارای چند دورۀ فرهنگی هستند. طی بررسیهای صورت گرفته مشخص گردید قدیمیترین استقرار مربوط به نیمۀ دوم هزارۀ هفتم پیشازمیلاد و همزمان با دورۀ موشکی در فارس است؛ پس از آن از دورههای جری و شمسآباد استقراری شناسایی نشد. مجدداً از دورۀ باکون تا بانش شاهد استقرارهایی در این حوضه هستیم. بهنظر میرسد تغییرات اقلیمی، یکی از دلایل اصلی شکلگیری استقرار دورۀ نوسنگی و همچنین متروکشدن این حوضه در نیمۀ دوم هزارۀ چهارم پیشازمیلاد است. از دورۀ هخامنشی تا به امروز استقرارهای مختلفی در این منطقه شناسایی شده است که سه عامل رودخانه، زمینهای حاصلخیز و شیب عوامل تأثیرگذار در شکلگیری استقرارها بودهاند. این آثار را بهلحاظ ماهیت و ریختشناسی کلی میتوان به تپه و محوطه، ماندگاهها، بنا، قلعه، پلها، گورستان(قبور سنگی دوران تاریخی و قبور دوران اسلامی)، معادن و محوطههای سرباره، آسیاب و نقوش صخرهای تقسیم کرد. با توجه به شواهد موجود، ازجمله: موقعیت مکانی، وسعت، میزان و تراکم آثار سطحی، میتوان این آثار را به استقرارهای دائم و فصلی نسبت داد.
حوزه فرهنگی فارس,بوانات,بررسی باستانشناسی
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3973.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3973_b5506fef5c7643f265d2fb60790310b1.pdf
دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
11
28
2021
04
21
تحلیل الگوی استقرار محوطه های دوران تاریخی در شهرستان رومشگان، استان لرستان
27
51
FA
رضاقلی
جهانسوز
دکتری گروه باستان شناسی، دانشکدۀ هنر و معماری دانشگاه مازندران، ایران.
reza_atlantis2001@yahoo.com
رضا
مهر آفرین
0000-0003-1005-7222
استاد گروه باستان شناسی، دانشکدۀ هنر و معماری دانشگاه مازندران، ایران .
reza.mehrafarin@gmail.com
10.22084/nb.2020.22272.2189
رومشگان، یک شهرستان تازه تأسیس در بخش جنوبغربی استان لرستان است. در بررسی باستانشناسی نگارنده در سال 1395 ه.ش.، تعداد 79 محوطۀ مربوط به دوران تاریخی در رومشگان شناسایی شد که شمار زیادی از آنها برای نخستینبار معرفی گردید. پژوهش حاضر که براساس بررسی میدانی، مطالعات کتابخانهای و تهیه و تفسیر نقشههای GIS منطقۀ موردمطالعه استوار است؛ به بررسی الگوی استقرار محوطههای تاریخیِ منطقۀ رومشگان براساس شاخصههایی چون: ارتفاع، میزان شیب، دسترسی به منابع آبی، نوع خاک، توپوگرافی، راههای دسترسی و... میپردازد. پرسش بنیادی این پژوهش آن است که عوامل محیطی مهم و تعیینکننده چگونه در شکلگیری و پراکنش محوطههای دوران تاریخی رومشگان نقش داشتهاند و هدف اصلی این پژوهش نیز دستیابی به پاسخی مناسب برای این پرسش از طریق تجزیهوتحلیل و جمعبندی دادههای گردآوری شده است. برای اینمنظور نقشههایی براساس اطلاعات موجود تهیه شده است. نتیجۀ این پژوهش نشان میدهد که ناحیۀ رومشگان بهلحاظ ویژگیهای جغرافیایی، به سه بخش دشت شمالی، ارتفاعات مرکزی و نوار جنوبی تقسیم میشود. محوطههای دامنۀ شمالی دشت رومشگان ازلحاظ تعداد در اکثریت قرار دارند و با توجه به عوامل تعیینکنندهای چون: نوع خاک، ارتفاع، شیب، کاربری زمین و دیگر فاکتورهای اثرگذار، محوطههای این بخش به احتمال زیاد از نوع یکجانشین بودهاند، که تأکید بیشتری بر کشاورزی دیم داشتهاند. در ارتفاعات مرکزی صرفاً تعداد کمشماری محوطه یا اثر تاریخی با کاربری ویژه، نظیرِ قلاع دفاعی وجود دارد که کاملاً با ویژگیهای محیطی و جغرافیایی این بخش سازگاری دارد. در بخش جنوبی نیز تعدادی محوطه تاریخی شناسایی شده است که باتوجه به مرتعی بودن منطقه و فقدان خاک مناسب برای کشاورزی، میتوان حدسزد که محوطههای مذکور از نوع استقرارهای رمهگردان و دامپرور بوده است.
رومشگان, باستانشناسی,دوران تاریخی,الگوی استقرار
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3974.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3974_e0004adb0a0f7859900bd0698f6dc2c0.pdf
دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
11
28
2021
04
21
واکاوی معماری پیش ازتاریخ در شمال شرق فلات ایران با تمرکز بر تحولات معماری بخش های مسکونی-آئینی تپه حصار دامغان
53
71
FA
الهام
اندرودی
0000-0002-0790-6230
دانشیار، بخش مرمت و مطالعات معماری ایران، دانشکدۀ معماری، پردیس هنرهای زیبا، دانشگاه تهران، تهران، ایران.
andaroodi@ut.ac.ir
مژگان
آقایی میبدی
دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات معماری ایران، دانشکدۀ معماری، پردیس هنرهای زیبا، دانشگاه تهران، تهران، ایران.
mojgan.aghaei@ut.ac.ir
10.22084/nbsh.2020.21609.2138
تپه حصار دامغان، یک محوطۀ مهم دارای آثار معماری در بخشهای مسکونی-آئینی از دوران مسوسنگ و مفرغ (4500-1500 پ.م.) است که با نقشههای دقیق بهدست «اشمیت» و «دایسون» کاوش شده است. هدف این پژوهش، واکاوی معماری این تپه در لایههای مختلف است و پرسشهای اصلی پیرامون شناسایی ویژگیهای مشابه و متمایز بقایای معماری در ارتباط با سایر یافتهها و اشیاء متأثر از تغییرات مختلف فرهنگی طرح میشود. بدینترتیب فرض میشود که ویژگیهای معماری همچون اشیاء و سفال بیانگر تحولات فرهنگی و صنعتگری تپه حصار است. روش تحقیق، تکنگاری است و با واکاوی متون و نقشههای مبتنیبر مطالعات کتابخانهای آغاز میشود و با برداشت و تحلیل آثار برجای مانده در روی زمین، بهویژه لایۀ IIIB تکمیل میشود. براساس کاوشها در نیمۀ دوم هزارۀ چهارم پیشازمیلاد، حصار، یک محوطۀ مهم برای پردازش سنگ و تولید آلیاژهای مس بوده است. سفال حصار نیز متأثر از غرب ایران چرخساز با نقوش حیوانی در دورۀ IA و متأثر از شمالشرق ایران خاکستری ساده در دورۀ II بوده است. نتایج پژوهش نشان میدهد که معماری حصار نیز همراه با این تغییرات متحول شده است. در مصالح از خشت قالبزده بهجای گِل و چینه استفاده شده است (دورۀ II و III). در جزئیات دیوار پشتبنددار یکی از مهمترین شاخصههای ساختاری دورۀ II بوده است که در دورۀ III شکل برج گرفته است. در این دوره برای ساختمانی آئینی یا تشریفاتی طاقچههای تزئینی پدیدار شده است. در بخشهای بنا فعالیت هر اتاق بهخصوص ساختمان سوختۀ IIIB از هم تفکیک شده است. در سازماندهی فضایی هر خانه در حصار II و III اتاق بزرگی (حدود 4 در 5 متر) با اجاق مربعشکل در میانۀ آن وجود دارد که دارای هندسۀ راستگوشه است و پشتبند دارد و به فعالیتی مرتبط با آتش و شاید فلزکاری در قلب خانه اختصاص داده شده است. نکتۀ قابلتوجه ثابت ماندن جهتگیری کلی بافت لایههای مختلف به شکل شمالغربی-جنوبشرقی است که بهنظر متأثر از جهت بادهای غالب منطقه است.
تپه حصار,بخش مسکونی-آیینی,تحلیل پلان,عناصر و بخشهای بنا,تکامل هندسه
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3975.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3975_2a50797cc652541a2b3270b815e2be61.pdf
دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
11
28
2021
04
21
مطالعۀ ترکیب آلیاژ و روش ساخت سنجاق سرهای مفرغی متعلق به عصرآهن محوطۀ دایاآردیزی مورانی لرستان
73
92
FA
سمانه
پالیزوان
کارشناسی ارشد، گروه مرمت آثار تاریخی و فرهنگی، دانشکدۀ مرمت و حفاظت، دانشگاه هنر اصفهان، اصفهان، ایران.
samane.palizvan@gmail.com
امید
عودباشی
0000-0002-7984-8199
دانشیار گروه مرمت آثار تاریخی و فرهنگی، دانشکدۀ مرمت و حفاظت، دانشگاه هنر اصفهان، اصفهان، ایران .
omid.oudbashi@yahoo.com
محمد
مرتضوی
عضو هیأت علمی دانشکدۀ مرمت و حفاظت، دانشگاه هنر اصفهان، اصفهان، ایران.
m.mortazavy@aui.ac.ir
عطا
حسن پور
کارشناسی ارشد باستان شناسی، مدیر امور فرهنگی و روابط عمومی اداره کل میراث فرهنگی لرستان، لرستان، ایران.
atahasanpur@gmail.com
10.22084/nbsh.2020.15185.1698
لرستان ناحیهای مهم در زمینۀ فلزگری عصرآهن در ایران است، اما به نسبت آثار مفرغی فراوان بهدست آمده یا منسوب به آن، اطلاعات کمی از فناوری فلزگری کهن در این ناحیه وجود دارد. «دایاآردیزی مورانی» نام یکی از محوطههای پیشازتاریخ این ناحیه است که با توجه به آثار و مواد فرهنگی متنوع و فراوان بهدست آمده از آن طی تنها فصل کاوش انجام شده، شواهد استقرار از دورۀ مسوسنگ تا عصرآهن در آن مشاهده شده است. ازجمله یافتههای این محوطه، شماری از اشیاء مفرغی است که تاکنون مطالعۀ فنی و متالورژیکی برروی آنها انجام نگرفته است؛ از اینرو، با هدف شناخت بخشی از دانش فلزگری کهن این منطقه، هفت سنجاقسر مفرغی متعلق به عصرآهن، بهمنظور پیبردن به ترکیب شیمیایی و روش ساخت آنها با استفاده از روشهای آزمایشگاهی شامل: متالوگرافی و SEM-EDS موردمطالعه و آنالیز قرار گرفت. نتایج مطالعات SEM-EDS نشانداد که بهجز یک نمونه ساخته شده از آلیاژ مس آرسنیکی، تمامی سنجاقسرها از مفرغ قلعی با میزان متغیر قلع ساخته شدهاند که بیانگر روش متداول تولید آلیاژ مفرغ بدون کنترل برروی میزان قلع (استحصال همزمان فلز مس و قلع با هم یا استحصال فلز از یک سنگ معدن حاوی ترکیب مس و قلع طبیعی)، همانند دیگر محوطههای عصرآهن ایران است. مشاهدۀ آخالهای سولفیدی نیز در ریزساختار نمونهها بیانگر استفاده از سنگ معدنهای سولفیدی مس (احتمالاً مخلوط با سنگ معدنهای اکسیدی) در فرآیند استحصال جهت تولید اشیاء این منطقه است؛ همچنین در مطالعات ریزساختاری این سنجاقسرها، ریزساختار شامل دانههای کارشده و بازتبلوریافته دارای خطوط دوقلویی مشخص گردید که نشاندهندۀ استفاده از چکشکاری و تابکاری برای ساخت این آثار است. افزونبر این، خطوط لغزش نیز در ریزساختار برخی از نمونهها مشاهده گردید که بیانگر استفاده از چکشکاری سرد در مرحلۀ پایانی ساخت این آثار است.
عصرآهن لرستان,دایاآردیزی مورانی,مفرغ قلعی,متالوگرافی,SEM-EDS
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3976.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3976_b1a93cf3cba64a7ee23b553ce74749ff.pdf
دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
11
28
2021
04
21
بررسی و تحلیل بنای میرآباد امامقلی؛ آتشکدهای نویافته از دورۀ ساسانی در ریگان-استان کرمان
93
109
FA
یعقوب
محمدی فر
استاد گروه باستان شناسی، دانشکدۀ هنر و معماری، دانشگاه بوعلی سینا، همدان، ایران
yamohamadi@yahoo.com
لیلا
فاضل
دانشجوی دکتری، گرایش تاریخی، دانشکدۀ هنر و معماری، دانشگاه بوعلی سینا، همدان، ایران.
lilifazel@gmail.com
اسماعیل
همتی ازندریانی
استادیار گروه باستان شناسی، دانشکدۀ هنر و معماری، دانشگاه بوعلی سینا، همدان، ایران.
hemati30@yahoo.com
10.22084/nb.2021.22952.2236
حوزۀ تمدنی شرق که نواحی جنوبشرقی ایران را نیز شامل میشود، مناطقی با ابهامات تاریخی فراوان است. این کمی اطلاعات ایجاب مینماید تا با مطالعات میدانی بیشتر و معرفی آثار این خطه به شناخت بیشتری از این مناطق دستیابیم. ناحیۀ منظر فرهنگی بم در انتهای شرقی سرزمین کرمان و در حاشیۀ لوت جنوبی قرار دارد و شامل مناطق بم، نرماشیر، فهرج و ریگان است که در مرز کرمان با نواحی سیستانوبلوچستان و خراسانجنوبی گسترده شدهاند. در راستای بررسی، شناسایی و مستندنگاری آثار تاریخی و قلاع ناحیۀ منظر فرهنگی بم در سال 1392، محوطهای باستانی در مجاورت شمال روستای میرآباد امامقلی از توابع بخش مرکزی شهرستان ریگان شناسایی شد. مطالعات بیشتر حاکی از وجود بنایی با نقشۀ قابل توجه در محوطه بود. کاربری و تاریخگذاری بنای میرآباد امامقلی مهمترین پرسشهای این پژوهش هستند و نگارندگان سعیبر آن دارند تا با رویکرد توصیفی-تحلیلی و با استفاده از روش پژوهش میدانی و مطالعات کتابخانهای به پرسشهای مذکور پاسخ دهند. نتایج پژوهش بیانگر آن است که بنای میرآباد امامقلی با دارا بودن فضای چهارگوش گنبددار مرکزی، آتشدانی در میان این فضا، چهار درگاهی در چهارسو و راهروی پیرامونی، آتشکدهای از دورۀ ساسانی، در انتهای شرقی سرزمین کرمان در جنوب-شرق ایران است. نقشۀ بنا قابلمقایسه با بناهایی همچون: آتشکدۀ کنار سیاه، آتشکدۀ نگار و آتشکدۀ شیان است. شکل آتشدان مطبق و مشابه نقش آتشدانهای پشت سکههای ساسانی و قابلمقایسه با مواردی همچون آتشدان ساسانی بندیان درگز و آتشدان سنگی گرهسر است. این بنا از خشتهای مربع با ابعاد 10×40 ساخته شده که با لایهای ضخیم از کاهگل اندود شدهاند. مصالح ساخت آتشدان نیز خشت بوده که سپس سطح آنرا با لایهای از گچ پوشاندهاند. سفالینههای پراکنده در سطح محوطه همگی بدون لعاب و اغلب شامل قطعات ضخیم و شاموت کانی با اندازۀ درشت و تزئینات نقوش کندۀ مواج، ناخنی و نقوش برجستۀ کمربندی است.
معماری ساسانی,آتشکده,آتشدان,منظر فرهنگی بم,کرمان
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3977.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3977_4978b7d3fafaa9e0088e116bd8e73692.pdf
دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
11
28
2021
04
21
درآمدی بر مطالعات باستان جانورشناختی دوران اسلامی در شهر کهن نیشابور تا سدۀ هفتم هجری قمری
111
133
FA
رویا
خزائلی
دانش آموختۀ کارشناسی ارشد باستان شناسی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تهران، ایران .
roya.khazaeli@gmail.com
مرجان
مشکور
عضو هیأت علمی مرکز ملی پژوهش های علمی فرانسه (CNRS)، موزۀ ملی تاریخ طبیعی پاریس (MNHN)؛ عضو وابستۀ هیأت علمی دانشکده های علوم و محیط زیست دانشگاه تهران.
mashkour@mnhn.fr
هایده
لاله
استادیار گروه باستان شناسی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تهران، ایران.
hlaleh@ut.ac.ir
آزاده
محاسب
پژوهشگر مرکز ملی پژوهش های علمی فرانسه (CNRS)، موزه ملی تاریخ طبیعی پاریس (MNHN)، ایران.
azadeh.mohaseb@mnhn.fr
10.22084/nbsh.2019.17355.1818
خراسان بزرگ و خراسان سیاسیِ امروز ایران از دیرباز تاکنون بخش مهمی از تحولات تاریخی و فرهنگی بشری را رقم زده است. شهر نیشابور در سیر تاریخی خود موقعیتی ویژه داشته و یکی از مهمترین مراکز سیاسی و اقتصادی و فرهنگی در شرق جهان اسلام بوده است. نیشابور به اتکای موقعیت تاریخی و طبیعی، از دورۀ ساسانی تا پایان دورۀ قاجار، باوجود فجایع فراوانی که بر آن وارد شد هرگز از حیات باز نایستاد و ازطرف شرق به غرب گسترش یافت و شواهد آنرا بر گسترۀ وسیعی بهجای گذاشت. وابستگی تنگاتنگ شهر و روستا و اهمیت زراعت و دامپروری، در معیشت منطقه از دیرباز ازجمله ویژگیهای پهنه نیشابور بوده است. کهندژ نیشابور، هستۀ اولیۀ شکلگیری شهر ساسانی و مرکز حکومتی نیشابور از اهمیت ویژهای برخوردار است. یکی از اولین مجموعههای جانوری کهندژ از کاوش هیأت مشترک ایران و فرانسه در سالهای 1384 و 1385 بهدست آمده است. در این کاوشها 2.470 قطعه استخوان بهدست آمد که با رویکرد پژوهشهای باستانجانورشناختی برای اولینبار مطالعه و نتایج آن در این مقاله بررسی شد. بخش عمدۀ این بقایا مربوط به سدههای نخستین دوران اسلامی تا پیش از تهاجم مغول بوده و بخش اندکی، با استناد به نتایج آزمایشهای سنسنجی مطلق، متعلق به دورۀ ساسانی و پیش از آن است. هدف از نگارش این مقاله، بررسی بقایای جانوری کهندژ براساس مطالعات باستانجانورشناسی و استفاده از منابع مکتوب برای شناخت بهتر اقتصاد معیشتی این شهر در دوران اسلامی، بهویژه تا تهاجم مغول است. علاوهبر این، تلاش شد تا گونههای مورد بهرهبرداری در شهرکهن نیشابور چه در تغذیه و چه در شبکۀ حملونقل درونمنطقهای و برونمنطقهای شناسایی شود. نتایج نشان میدهد که گوسفند و سپس بز در درجۀ اول اهمیت قرار داشته و از پشم گوسفند طی سدههای دوم تا ششم هجریقمری در تولید منسوجات بهرهوری میشده است.
نیشابور کهن,کهن دژ,اقتصاد معیشتی,باستان جانورشناسی,دام پروری
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3984.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3984_2e32f83ad0b0e580b50029de4faf2583.pdf
دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
11
28
2021
04
21
مطالعه ترکیبات شیمیایی سفال های اسگرافیاتو: مطالعه موردی محوطه شاهکوه الموت
135
151
FA
پرستو
مسجدی خاک
0000-0002-7566-4464
استادیار گروه باستان شناسی، دانشکدۀ علوم انسانی، دانشگاه نیشابور، ایران .
parastomasjedi@yahoo.com
سعید
مدیرروستا
دانش آموخته کارشناسی ارشد باستان شناسی، دانشکدۀ علوم انسانی، دانشگاه نیشابور، ایران.
saeedmodirrousta@gmail.com
حسن
نامی
استادیار گروه باستان شناسی، دانشکدۀ علوم انسانی، دانشگاه نیشابور، ایران.
hasan_nami20@yahoo.com
کامبیز
کبیری
کارشناس ارشد باستان شناسی و مدیر پایگاه لمبسر الموت، ایران.
kambiz354@yahoo.com
مصطفی
خزایی
دکترای باستان شناسی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران.
mkhazaeek@yahoo.com
10.22084/nbsh.2020.18105.1876
در کاوش محوطۀ شاهکوه سفالهای اسگرافیاتو به تعداد زیاد بههمراه کورۀ پخت سفال بهدست آمد؛ نمونه سفالهای اسگرافیاتو از محوطههایی همچون لمبسر و قلعۀ الموت نیز یافت شد. شباهتهای ظاهری همچون رنگ خمیره، فرم ظروف، آمیزه و ضخامت قطعات سفال سادۀ درون کوره با سفالهای اسگرافیاتو موجب شد تا احتمال داده شود سفالهای اسگرافیاتو نیز در این محوطه تهیه میشدند. در این پژوهش درمجموع 26 قطعه سفال اسگرافیاتو و ساده از 2 محوطۀ شاخص منطقۀ الموت جهت مقایسۀ ترکیبات خمیرۀ سفالها انتخاب شد. اهداف پژوهش عبارتنداز: شناسایی ترکیب شیمیایی سفالهای هر محوطه؛ دومین هدف درک تفاوتها یا شباهتهای ترکیبات هر محوطه و تلاش برای ارزیابی احتمال تولید سفالهای اسگرافیاتو منطقۀ الموت در شاهکوه است. پرسشهای این پژوهش عبارتنداز: ترکیبات شیمیایی سفالهای این محوطهها تا چه حد مشابه یا متمایز هستند و چند گروه متمایز براساس ترکیبات شیمیایی قابل شناسایی خواهد بود؟ چهمیزان از نمونههای اسگرافیاتو با نمونههای بدونلعاب همگروه خواهند بود و ارتباط بین گروهها را براساس بستر باستانشناسی-تاریخی چگونه میتوان تبیین کرد؟ نمونههای این پژوهش به کمک دستگاه PIXE در سازمان انرژی اتمی آزمایش شد و از نرمافزار GUPIX برای تجزیه و تحلیل طیفها استفاده شد. درمجموع 29 ترکیب در نمونهها ثبت شد. نتایج با نرمافزار SPSS, Dplot مطالعه شد. با نسبتگیری بین مقادیر ترکیبات شیمیایی سفالها سه گروه متمایز شناسایی شد. سفالهای داخل کوره در گروه نخست، سفالهای سطحی شاهکوه (جدیدترین دورۀ استقرار محوطه) در گروه دوم و سفالهای لمبسر در گروه سوم قرار گرفتند. نمونههای O38 بین گروه دوم و سوم مشترک بود. براساس این نتایج مشخص شد منبع خاک سفالهای بدونلعاب داخل کورۀ شاهکوه متمایز از سفالهای اسگرفیاتو است و در نتیجه احتمالاً محل ساخت سفالهای اسگرافیاتو در محوطۀ شاهکوه نبوده است. نکتۀ دوم تفاوت گروه دوم و سوم بهدلیل تغییر در منبع و کارگاه سفالگری در گذر زمان از دورۀ اول اسماعیلیه (پیش از حملۀ مغول به منطقه) و دورۀ دوم اسماعیلیه (پس از حملۀ مغول) است که احتمالاً ناشی از پیامدهای این حملات است.
سفال اسگرافیاتو,الموت,شاهکوه,لمبسر,پیکسی
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3978.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3978_fb78007d70ef0d0fbd5946f454a3fd52.pdf
دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
11
28
2021
04
21
آنالیزهای پتروگرافی مقاطع نازک سفاله ای گونۀ منقوش بدون لعاب دوران اسلامی جزیرۀ قشم
153
172
FA
زهرا
بخت آور
دانش آموختۀ کارشناسی ارشد باستان شناسی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهرکرد، شهرکرد، ایران.
zahrabakhtavar1372@gmail.com
میترا
شاطری
0000-0001-7210-7171
دانشیار گروه باستان شناسی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهرکرد، شهرکرد، ایران.
mshateri@yahoo.com
علیرضا
خسروزاده
استادیار گروه باستان شناسی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهرکرد، شهرکرد، ایران.
akhosrowzade@yahoo.com
10.22084/nbsh.2020.20703.2061
موقعیت جغرافیایی جزیرۀ قشم در سواحل شمالی خلیجفارس و دهانۀ تنگۀ هرمز و قرارگرفتن آن در مسیر راههای ارتباطی از دیرباز سبب رونق ارتباطات گستردۀ تجاری با دیگرمناطق، بهویژه با جنوب خلیجفارس شدهاست. طی دو فصل بررسیهای باستانشناختی جزیرۀ قشم که در سالهای 1385 و اسفند 1390 و فروردین 1391 انجامگرفته است؛ درمجموع 161 محوطۀ باستانی شناسایی شد و تعداد قابلملاحظهای از سفالینههای گونۀ منقوش بدونلعاب بهدست آمد که ازنظر جایگاه و سیرتحول حائز اهمیت هستند. این گونهسفال دارای پراکندگی گستردهای در سواحل شمالی و جنوبی خلیجفارس بوده و بهنظر میرسد تولید آن در طول دوران اسلامی در سرتاسر سواحل شمالی و جنوبی خلیجفارس رواجداشته و به یکی از کالاهای اصلی برای تجارت تبدیلشدهاست، اما مطالعات باستانشناختی بیشتر برحوضۀ جنوبی خلیجفارس متمرکز بوده است و اطلاعات باستانشناسان از حوضۀ شمالی موردی، پراکنده و ناکافی است؛ لذا درراستای شناخت و معرفی این گونۀ کمتر شناخته شده در ایران و با هدف کانیشناسی آن، 14 نمونه جهت بررسیهای میکروسکوپی انتخاب و نمونهها با روش آنالیز مقاطعنازک پتروگرافی و با استفاده از میکروسکوپ پلاریزان نوری بررسی شد. مطالعات میکروسکوپی انجامشده تلاشیبود برای پاسخگویی به پرسشهایی همچون: سفالهای منقوش بدون لعاب جزیرۀ قشم از نظر کانیشناسی دارای چه ویژگیهایی هستند؟ چه شباهتها و تفاوتهایی از نظر کانیها در میان نمونههای آزمایششده وجود دارد؟ و کیفیت و میزان پخت سفالها چگونه است؟ در بررسی و مطالعۀ مقاطعنازک مشخصشد باتوجه به اینکه جزیرۀ قشم ازلحاظ جایگاه زمینشناسی در پهنۀ ساختاری زاگرس چینخورده جایگرفته است؛ در آن واحدهای رسوبی کربناته و ماسهسنگی رخنمون دارد. اجزای پرکنندۀ قطعات با منشأ آذرین و رسوبی با اجزای مشابه میباشد. متداولترین کانی در ساختار نمونهها کوارتز است و تمامی نمونهها به جز یک نمونه grog دارند، اما وجود برخی کانیها و سنگهای متفاوت در نمونهها قابلتوجه میباشد. علاوهبرآن تمامی نمونهها دارای ساختاری مشابه و دارای بافت پورفیری میباشند. در رنگ تمامی نمونهها از اکسید آهن استفاده شده است و پخت غالب سفالها در حدود 800 درجۀ سانتیگراد و بهحد کافی بودهاست.
سفال گونهی منقوش بدون لعاب,دورهی اسلامی,پتروگرافی,خلیجفارس,جزیرهی قشم
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3979.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3979_f20df43509452fadf3c13bb2e8f9936d.pdf
دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
11
28
2021
04
21
گونهشناسی و گاهنگاری سلادنهای بدست آمده از بررسی باستانشناختی دشت سیرجان
173
196
FA
زینب
افضلی
دکتری باستان شناسی، گروه باستان شناسی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تهران، تهران، ایران.
z.afzali1@ut.ac.ir
مژگان
خان مرادی
استادیار گروه باستان شناسی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تهران، تهران، ایران.
mkhanmoradi@ut.ac.ir
حسن
کریمیان
استاد گروه باستان شناسی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تهران، تهران، ایران.
hkarimi@ut.ac.ir
10.22084/nbsh.2020.21820.2152
سلادن یکی از گونههای سفالی ارزشمند دوران اسلامی است که از قرن سوم تا قرن یازدهم هجریقمری از چین به ایران وارد شد و بهدلیل استقبال از آن، از قرن 8 ه.ق. بهبعد در مراکزی همانند کرمان، سلطانیه و اصفهان تولید میشده است. این گونۀ سفالی طی کاوشها و بررسیهای باستانشناختی از محوطههایی واقعدر کرانهها و سواحل خلیجفارس و حتی مناطق داخلی فلات ایران بهدست آمده است. دشت سیرجان در جنوبشرقی ایران، ازجمله مناطقی است که طی بررسی سطحی باستانشناختی در سال 1397، سلادنهای متنوعی از سطح محوطههای آن جمعآوری شد. پرسشهای مطرح در این پژوهش عبارتنداز: ویژگیهای فنی سلادنهای مکشوف از دشت سیرجان چیست؟ این گونۀ سفالی به کدام دوره یا دوران اسلامی تعلق دارند؟ همۀ سلادنها وارداتی از چین هستند یا میتوان نشانههایی از وجود تولید محلی در آنها یافت؟ کدامیک از گونههای سلادن در این مجموعه قابل شناسایی است؟ هدف از این پژوهش معرفی و بررسی سلادنهای مکشوفه از دشت سیرجان بهلحاظ گاهنگاری و گونهشناسی (نوع و تکنیک تزئین، تکنیک و کیفیت ساخت، فرم ظروف، خمیره و آمیزه) است. پژوهش بهصورت میدانی و کتابخانهای و با رویکرد توصیفی-تحلیلی و تطبیقی به انجام رسید. نتایج حاصل از مطالعه و مقایسۀ تطبیقی مجموعۀ موردمطالعه نشانداد که سلادنهای موضوع تحقیق را میتوان بهلحاظ گونهشناسی در ششگونه: یوئه، لانگچوآن، دوسون، مارتابان، جینگدژن و گوانگدونگ دستهبندی نمود؛ همچنین مشخص گردید که این اشیاء در بازۀ زمانی قرن سوم هجریقمری تا دورۀ صفوی از کشور چین و به احتمال زیاد ازطریق سواحل جنوبی خلیجفارس به این منطقه وارد شده است. از تعداد 108 قطعه سلادن مورد پژوهش، دو قطعه متعلق به دورۀ صفوی بوده و تولید محلی هستند؛ همچنین سلادنهای موردمطالعه با سلادنهای بهدست آمده از محوطههای مهروبان، شهر حریرۀ کیش، منطقۀ هرموز قدیم، شهر کهن جیرفت، بافت تاریخی یزد، بندر بتانه (نجیرم)، فیروزآباد فارس، عسکرمکرم، مجموعه سفالهای ویلیامسون، جلفار و رأسالخیمه کاملاً قابل مقایسه هستند.
سلادن,گونه شناسی,سیرجان,چین,دوران اسلامی
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3980.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3980_033f3c5e23cd6701fe436b5349886d22.pdf
دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
11
28
2021
04
21
شاخصه های جفت سازی ابنیه در محور خیابان هرات (بررسی تطبیقی نمونه های جفت سازی در خیابان هرات و مجموعه های معماری ماوراءالنهر در دورۀ تیموری)
197
217
FA
شاهین
گرکانی دشته
دانشجوی دکتری باستان شناسی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران.
shaahin.dashteh@gmail.com
محمد
مرتضایی
دانشیار گروه باستان شناسی دوران اسلامی، پژوهشکدۀ باستان شناسی، پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری تهران، ایران .
m_mortezayi2008@yahoo.com
محمداسماعیل
اسمعیلی جلودار
استادیار گروه باستان شناسی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تهران، تهران، ایران.
jelodar@ut.ac.ir
10.22084/nbsh.2019.20124.2014
جفتسازی دو بنا در مقابل یکدیگر و اهمیت به تزئینات سردرهای ورودی، یکی از ویژگیهای معماری عصر تیموری است. این اهمیت به پیشخانهای مزیّن و جفتسازی آنها در مجموعههای معماری در منطقۀ ماوراءالنهر در دو شهر سمرقند و سبز بسیار تکرار شده است. در مقابل اما، در شهر هرات که سومین پایتخت تیموریان محسوب میشده، بهدلیل تخریبهای متعدد، کمترین شواهد فیزیکی از آثار معماری اینچنینی برجای مانده است و باید اشاره کرد که محور خیابان در هرات، که کانون ساختوساز در این شهر محسوب میشده از این قاعده مستثنی نیست؛ با اینکه در اسناد تاریخی به نمونههای جفتسازی در این محور اشاره شده، اما بهسختی میتوان طرح ملموسی از ویژگیهای آن در محور خیابان هرات ارائه داد. در این مقاله، ضمن بررسی ویژگیهای جفتسازی در نمونههای مهم معماری تیموری در منطقۀ ماوراءالنهر، شاخصههای آنها را در دو دستۀ «مجموعههای شهری» و «مجموعهمحورهای مزاری» دستهبندی نموده و سپس با تحلیل منابع و اسناد تاریخی، ویژگیهای جفتسازیها در ابنیۀ خیابان هرات مشخص و با نمونههای مشابه در ماوراءالنهر مقایسه شده است. اطلاعات این مقاله با روشهای کتابخانهای، مشاهده بصری و مقایسۀ یافتههای حاصله، گردآوری شده و پژوهش با روش تطبیقی-تحلیلی صورت گرفته است. نتایج این پژوهش نشان میدهد که خیابان هرات در دستۀ مجموعهمحورهای مزاری در معماری تیموری جای میگیرد، اما در مقایسه با شاخصههای مجموعهمحورهای مزاری پیش از خود در این دوره حائز ویژگیهای منحصربهفردی است. در این محور، برخلاف محورهای پیشین، کاربریهای متنوعی علاوهبر مقابر قرار داد که سبب میشود تا این محور را بهعنوان یک طرح جامع شهری که به مرور زمان شکلگرفته محسوب داریم. این مجموعه، تنها محور مزاری است که در آن چندین زیرمجموعۀ شهری جای گرفتهاند. در این مجموعههای شهری در خیابان هرات، جفتسازیها برخلاف مجموعههای شهری سمرقند بهصورت محوری و نه میدانی طراحی شده است.
جفتسازی,تیموریان,ماوراءالنهر,هرات,خیابان هرات
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3981.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3981_79c4d95442679eac7fc7a9d1cdd56182.pdf
دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
11
28
2021
04
21
تاثیر الگوی فضایی خانه های تاریخی دوره قاجاریه شهر اردبیل در شکل گیری کالبدی حسینیه مجتهد
219
242
FA
ازیتا
بلالی اسکویی
دانشیار گروه معماری و شهرسازی، دانشکدۀ مهندسی معماری و شهرسازی، دانشگاه هنر اسلامی تبریز، تبریز، ایران.
a.oskoyi@tabriziau.ac.ir
مهدی
پایدار
0000-0002-2136-2225
دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی معماری اسلامی، دانشکدۀ معماری و شهرسازی، دانشگاه هنر اسلامی تبریز، تبریز، ایران.
m.paydar@tabriziau.ac.ir
10.22084/nbsh.2020.21228.2102
عصر قاجار از مهمترین دوران شکوفایی تعزیه و توجه به احداث ابنیۀ آیینی، مانند حسینیه و تکایا در ایران است. شهر اردبیل از دیرباز بهعنوان مهد تشیّع موردتوجه بوده است و بهلحاظ آیینی از مراکز مهم ایران بهشمار میرفت. در این پژوهش به شناخت و بررسی کالبد معماری حسینیۀ مجتهد که جزو مهم ترین حسینیههای ایران بهلحاظ معماری، قدمت و وسعت ساخت است و قدیمیترین حسینیۀ شمالغرب کشور و همچنین اولین و منسجمترین حسینیۀ طراحی شدۀ اردبیل محسوب میشود؛ بهعنوان بنای آیینی ارزشمند دورۀ قاجار پرداخته میشود. در کنار نقش حسینیهها در تعزیه، خانهها نیز از ابتدا متأثر از مذهب و مراسمهای آیینی بودهاند. در پژوهش حاضر علاوهبر حسینیه، به بررسی الگوهای فضایی تعدادی از خانههای قاجار اردبیل که در شکلگیری کالبدی حسینیۀ مجتهد تأثیر گذار بودهاند، پرداخته میشود. هدف از بررسی مقایسهای کالبدی حسینیۀ مجتهد و خانههای اردبیل، دستیابی به پاسخ این پرسشهاست که، الگوی فضایی و معماری خانهها چه تأثیری برروی الگوی حسینیۀ مجتهد در دورۀ قاجار در شهر اردبیل داشته است؟ (و) چه شباهتهایی از بُعد فضا و کالبد معماری حسینیۀ مجتهد و خانههای تاریخی شهر اردبیل وجود دارد؟ پژوهش حاضر از نوع کیفی و به روش تحلیلی-توصیفی است. پس از مطالعات میدانی و بررسی مدارک و جمعآوری اطلاعات از حسینیۀ مجتهد و خانههای تاریخی، با معرفی و بررسی ویژگیهای هر یک از بناها و مقایسۀ تعدادی از شاخصهای مهم، نقش عوامل تأثیرگذار بر شکلگیری کالبدی حسینیه و خانهها مشخص گردید و در نتیجه معین شد که الگوی معماری حسینیۀ مجتهد تأثیرپذیرفته از الگوی فضایی خانههای تاریخی شهر اردبیل است و این حسینیه به تأسی از معماری متداول دورۀ قاجاریه بنا شده و چارچوبهای معماری دورۀ قاجار بر آن حاکم است.
الگوهای فضایی,ساختار کالبدی,حسینیۀ مجتهد اردبیل,خانه های تاریخی,دورۀ قاجاریه
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3982.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3982_e4cdbec4056208c2d02f5473562e5898.pdf
دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
11
28
2021
04
21
تأملی بر ساختارها و تحولات معماری خانقاه و آرامگاه شیخ شهاب الدین اهری در قرون ششم تا یازدهم هجری قمری
243
261
FA
اسداله
شفیع زاده
استادیار گروه معماری، واحد اهر، دانشگاه آزاد اسلامی، اهر، ایران.
mr.ebrahimi@hotmail.com
محمدرضا
ابراهیمی
مربی گروه مهندسی معماری، دانشکدۀ مهندسی ساختمان ومعماری، دانشگاه فنی وحرفه ای، تهران، ایران.
a-shafizadeh@iau-ahar.ac.ir
10.22084/nbsh.2020.21496.2126
در ادوار متعدد بعد از اسلامِ ایران، گروه ویژهای از ابنیۀ آرامگاهی در گسترۀ سرزمینی شکلگرفت که در تاریخ معماری از اهمیت ویژهای برخوردار است. مجموعۀ «شیخ شهابالدین محمود اهری» نیز ازجمله این بناهای آرامگاهی با زمینۀ مذهبی است که بهعنوان یکی از آثار ارزشمند معماری ایرانی اسلامی، نمونهای قابلاعتنا در منطقۀ آذربایجان و شهر اهر است. بنای موصوف در کالبد خود دربردارندۀ فضاهایی همچون: خانقاه، جماعتخانه، مسجد، مدفن، مدرسه و... است که به مرور زمان و در ادوار مختلف، آفرینش یافتهاند؛ ولی به جهت نبود مطالعات کافی در زمینۀ معرفی و شناخت معماری و دورههای الحاق ساختمانی، ناشناخته مانده است. بر ایناساس، پژوهش پیشِرو بهصورت توصیفی-تاریخی بهمنظور تحصیل وجوه مختلف معماری، سیر الحاقات و تکوین کالبدی این مجموعه، ازطریق پاسخگویی و واکاوی حول این پرسش: 1. مجموعۀ شیخ شهابالدین، براساس ساختار معماری در زمرۀ آثار کدام دوره قرار میگیرد؟ 2. کیفیت معماری مجموعه، نحوۀ ساخت و ارزشهای فنی این مجموعه چگونه است؟ شکل گرفته است. در اینراستا، جهت کسب شناخت در حیطۀ کیفیت معمارانۀ بنا، ابتدا با دقتنظر در عناصر متشکله، یک بررسی میدانی در کل اثر صورت گرفت و سپس با رویکرد بازشناسی اسناد مکتوب، تعلق زمانی کالبد و دورههای ساختمانی اثر، مورد واکاوی و تحلیل قرار گرفت. درنتیجۀ تحقیق، مشخص گردید که کیفیت معماری و آرایگان وابسته به آن در مجموعه، منطبق بر آراء معماری ایرانی اسلامی در منطقۀ آذربایجان است و بنیان آن بهصورت بنایی منفرد با کارکرد مدرَس و خانقاه در قسمت شرقی مجموعه بوده که بعدها حظیره، گنبدخانه، مسجد، ایوان بههمراه حجرههای وابسته و ضمایمی در محوطۀ پیرامون در برهۀ زمانی اواخر قرن شش تا نیمۀ اول قرن یازده هجریقمری ایجادشده و درنهایت به بنایی دو ایوانی تبدیل میگردد. بر اینمبنا، مجموعۀ شیخ شهابالدین اهری، بنیادی چندمنظوره است که انسجام سازمانی و یکپارچگی کالبدی آن، تصویری از اندیشۀ بلند معمارانِ اعصار یادشده است.
شیخ شهابالدین اهری,مجموعه آرامگاهی,تحولات معماری,شناخت کالبدی,دورههای ساختمانی
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3983.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_3983_dafb76755ed23bcdd253ae927620ea4c.pdf