دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
3
4
2013
08
23
آیکونوگرافی نماد پلنگ و مار در آثار جیرفت
7
36
FA
جلال الدین
رفیع فر
استاد گروه انسانشناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
jrafifar@ut.ac.ir
مهران
ملک
دانشجوی دکترای دانشگاه اصفهان
mehran@malek@yahoo.com
برخی آثار باستانی، حامل ارزشها و پیامهای نهادینهایست که بر اساس باورها و اعتقادات بشر کهن، در قالب آثار هنری و در تار و پود نقشهای آنها، تجسم یافتهاند و برای درک معنایی این نقوش کهن، نیاز به شناخت مؤلفههای نمادینی است که زمانی، چون زبان کلامی، معنایی مشخص در فرهنگهای کهن داشتند و به نوعی بازنمودی از باورهای اسطورهای بودند. در این راستا آیکونولوژی میکوشد تا مؤلفههای نمادین را که بهصورت مکرر و مسلط و بر اساس فرهنگهای گوناگون، بازنمایی یافتهاند، با ارایهی روشی علمی تفسیر نموده، و معنای این مولفهها را روشن و بر اساس تحلیل و ردهبندی آیکونوگرافیک آنها، به ارزشهای نمادین فرهنگی دست یابد. مؤلفههای نمادین در نظام نمادین زبانی به شکل کلامی، تصویری و یا رفتاری خود را باز مینمایند و اگرچه آیکونولوژی پژوهشی دربارهی محتوای تصاویر است، اما اساساً درپی ارتباط این مؤلفهها در نظام گستردهتر نمادین فرهنگی است. این مقاله میکوشد به یاری روش آیکونوگرافی به درک معنایی نقش نمادین پلنگ و مار در دست ساختههای سنگ کلریتی جیرفت (هزاره سوم ق.م) بپردازد. دراین راستا، پیش از هر چیز نیاز به درک بافت فرهنگی این دوران و شیوههای بازنمود باورهای آن است. بههمین منظور از طریق آیکونوگرافی به باور مسلط ایزدبانوی بزرگ در این دوران و تأثیر و تأثر چنین باوری در نقشمایههای تصویری بهویژه نقش پلنگ و مار خواهیم پرداخت.
آیکونولوژی,آیکونوگرافی,اسطوره,جادو,ایزدبانو,پلنگ و مار
https://nbsh.basu.ac.ir/article_562.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_562_c7814b0408f997eaf6cbd2104d019590.pdf
دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
3
4
2013
08
23
سقاخانه و سیر اندیشه ی ایرانیان در پس زمینه ی این نوع بنا؛ مطالعه ی موردی سقاخانه ی ارباب میرزای شهرکرد
37
56
FA
محمد ابراهیم
زارعی
0000-0002-6165-1312
دانشیار گروه باستانشناسی، دانشگاه بوعلی سینا
mohamadezarei@yahoo.com
حسین
حبیبی
دانشجوی دکتری باستانشناسی، دانشگاه بوعلی سینا
hossein.habibi.87@gmail.com
یکی از حوزههای جالبتوجه کاربرد دانش باستانشناسی در بازسازی فرهنگهای بشری، پرداختن به چگونگی اندیشهها، سنن و اعتقادات جوامع گوناگون است که در این بین بناهای مذهبی از مهمترین منابع اطلاعاتی محسوب میشوند. در این تحقیق با بیان ویژگیهای ظاهری سقاخانه، به پیشینهی سنتهای شکلگرفتهی پیرامون این نوع بنا و سابقهی تقدس عنصری چون آب در ایران اشاره و بر این اساس به نمونهای از تداوم سنتها و ارزشهای کهن در قالب جدید اسلامی در بین ایرانیان پرداخته شده است. در بخش اول در مورد ویژگیهای سقاخانهها و ارتباط این متغیرها با تداوم حیات ارزشهای اجتماعی خاص در بستر فرهنگ ایرانی پرداخته شده است. در بخش دوم نیز سقاخانهی اربابمیرزای ابوالفضل شهرکرد، نمونهای قابل اعتنا از سقاخانهها، معرفی شده و با مطالعهی آن به بررسی نکات اشاره شده در بخش اول پرداخته گردیده است. در نهایت بر این اساس ملاحظه شده که این نکات در شکل، تزیینات و کاربرد این نمونه قابل پیگیری هستند. روش پژوهش این نوشتار توصیفی، تاریخی-تحلیلی است که بر مبنای مطالعات کتابخانهای و بررسیهای میدانی انجام گرفتهاست. در نتیجه مشاهده شد که با مطالعهی چگونگی سیر اندیشهی پسزمینهی سقاخانهها و ریشهیابی هنجار و ارزشهای پیش از اسلامی به چرایی پیدایش این نوع بنا، بهعنوان شاخصهای مهم در جغرافیای فرهنگی ایران پرداخته و نمونهای از پایایی این باورها در بین ایرانیان مسلمان معرفی گردید. همچنین از این رهگذر با پرداختن به نمادشناسی و معماری بنای سقاخانه، شناختی مستند از تداوم اندیشهای قومی در کالبدی تازه برای پژوهشگران حاصل شده است. به استناد شواهد ارائهشده مبنیبر برجای ماندن جنبهی مقدس بنای سقاخانه در جامعهی امروزین با اندک تفاوت کارکردی و متروک نشدن آنها و همینطور تغذیهی هنر معاصر از اجزاء نمادین آن، مشخص میشود که الزام و هیمنهی اجتماعی ارزشهای کهنِ پشتیبان شکلگیری این نماد عینی، همچنان پایدار و الهامبخش است و هم از این نگاه است که سقاخانه را گنجینهای گرانسنگ از اجزاء کهن و از دل تاریخ درخواهیم یافت که ویژگیهای آن حکایت از تداوم باورهای مردمان یک جامعه در فراسوی اعصار دارد.
سقاخانه,آب,اعتقادات,سقاخانه ی ارباب میرزا
https://nbsh.basu.ac.ir/article_570.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_570_5624c9e9dd04e09f3faaf3f413ed21ce.pdf
دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
3
4
2013
08
23
مطالعه ترکیب سفال کلینکی دوره اشکانی منطقه همدان با استفاده از سه روش: PIXEا، XRF و XRD با هدف تعیین میزان تشابه و تمایز
57
76
FA
یعقوب
محمدی فر
دانشیار گروه باستانشناسی - دانشگاه بوعلی سینا همدان
yamohamadifar@yahoo.com
احمد علی
عرب
دانش آموخته ی کارشناسی ارشد باستانشناسی- دانشگاه بوعلی سینا همدان
ahmadali_arab@yahoo.com
در این مقاله تعداد 16 قطعه سفال کلینکی شاخص دورهی اشکانی در نیمه غربی مرزهای کنونی ایران با استفاده از سه روش: PIXE، XRF و XRD مورد مطالعه قرار گرفته است. این سفالهای کلینکی از هشت محوطه اشکانی در منطقههمدان که یکی از منطقههای توزیع اینگونه سفال در بخش شرقی زاگرسمرکزی بوده، در طی بررسیهای میدانی جمعآوری شده و مورد مطالعه قرار گرفت. آنالیز و بررسی ترکیب سفال کلینکی با استفاده از روشهای سه گانه فوق نتایج قابل توجهی در ارتباط با نوع ترکیب و درصد عناصر موجود در آن، نحوه و تکنیک پخت و میزان حرارت مورد نیاز کوره در فرآیند تولید اینگونه سفال در اختیار ما میگذارد. وجود سه ترکیب Al2O3، SiO2 و CaO دلیلی بر استفاده از خاکهای آهکی و خاکهای حاصل از سنگهای دگرگونی است که با زون ساختاری (زون ساختاری سنندج- سیرجان و زون ساختاری ایران مرکزی) منطقه مورد مطالعه قابل مقایسه بوده و شاید بتوان آنها را به منطقه مذکور متعلق دانست. با توجه به تشابه میان ترکیبات زون ساختاری سنندج - سیرجان و ترکیب سفالهای مورد مطالعه میتوان احتمال داد که این دادههای سفالین بهصورت بومی (محلی) و با استفاده از گل حاصل از خاک موجود در منطقه تهیه گردیدهاند. وجود CaO در نتایج حاصل از آزمایشات خود عامل محرزی بر وجود کلسیت (CaCO3) است. با توجه به اینکه تجزیه کلسیت و حصول CaO از آن به دمایی ما بین 600-1000 درجه سانتیگراد نیاز دارد میتوان دمای مورد نیاز برای پخت سفال کلینکی را از دمای 600 تا 1000 درجه سانتیگراد دانست. وجود ترکیباتی چون هماتیت (Fe2O3) در ارتباط با عمل اکسیداسیون و همچنین فازهای وستیت (FeO)، مگنتیت و آنورتیت در رابطه با ایجاد شرایط احیا بهخوبی تأثیر احیا و اکسیداسیون را در نحوهی پخت سفال کلینکی نشان میدهد.
سفال کلینکی,دورهی اشکانی,روش PIXE,روش XRD,روش XRF
https://nbsh.basu.ac.ir/article_564.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_564_de65750b41cb1bc4106fbb4b23ed3f88.pdf
دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
3
4
2013
08
23
بررسی، طبقه بندی و مقایسه سردوک های دوره مس- سنگی چارآرو (حوضه ی رودخانه ی سیمره، لرستان)
77
96
FA
مرتضی
حصاری
استادیار گروه باستانشناسی دانشگاه هنر اصفهان
mhessari@yahho.de
مصیب
امیری
استادیار پژوهشکده باستانشناسی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کشور
مجید
محمد یارلو
دانش آموخته ی کارشناسی ارشد باستانشناسی
خلیل الله
بیک محمدی
0000-0003-3804-3930
دانش آموخته ی کارشناسی ارشد باستانشناسی، مربی آموزشی دانشگاه علمی-کاربردی فرهنگ و هنر همدان
khalil_bm@yahoo.com
هنر و صنعت ریسندگی و بافندگی در ایران از درون غارها شروع شده و نشانههای مربوط به آن ضمن کاوشهای باستانشناسی غار هوتو و کمربند بهدست آمده است. ریسندگی و بافندگی یکی از حرفههای پررونق ایران بوده و بهعلت نیاز اساسی و پرمصرفش در همه ادوار تلاش گردیده تا در زمینه تولید آن خودکفا شده و افزون بر این، اسناد و مدارکی ثابت میکند که در مقاطعی از تاریخ، منسوجات ایرانی جنبه صادراتی قوی داشته است. برای درک مطالعات فرآیند تولید الیاف، منابع اطلاعاتی این صنعت را باید جستجو کرد. مطالعات بر یافتههای باستانی، مواد گیاهی و جانوری تمرکز دارند. یکی از مهمترین منابع اطلاعاتی در زمینه تولید الیاف، "سردوکهای نخریسی" هستند. تحلیل و مطالعات باستانشناختی سردوکهای نخریسی براساس: گونهشناسی، دستهبندی و دیگر شواهد باستانشناسی، با ارایه دو فاکتور: استقرار در روستاها و رَمهداری با استفاده از شواهد موجود مبتنیبر قومباستانشناسی، زمینه مطالعهی تولید الیاف و صنعت ریسندگی را فراهم میآورد. انگیزه برای اسکان و در نتیجه رشد مراکز روستانشینی عنوانی است که در تحقیقات تولید الیاف مورد توجه قرار میگیرد، همچنین رَمهداری را باید بهعنوان پایهی حیاتی در توسعه و تولید الیاف زاگرس مورد توجه قرار داد. میتوان با فرض ارتباط بین رَمهداری و تولید الیاف، درک بهتری از جزییات و سازماندهی در باب تولید منسوجات ارایه کرد. در این پژوهش از طریق ارایهی گونهشناسی سردوکها و الگوهایی برای سازماندهی تولید الیاف و منسوجات، مبتنیبر مطالعات قومباستانشناسی با بررسی تعداد 26 عدد سردوکهای بهدست آمده از فصل دوم کاوشهای باستانشناختی تپهی چارآرو، بهتحلیل صنعت ریسندگی دوره مسسنگی زاگرس در بخش رودخانه سیمره پرداخته میشود.
زاگرس مرکزی,سیمره,چارآرو,سردوک,ریسندگی
https://nbsh.basu.ac.ir/article_565.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_565_0125c274a15326883006a2474a5c6e8d.pdf
دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
3
4
2013
08
23
نوسنگی و نوسنگی شدن در سرزمین های پَستِ شرق مازندران بر اساس بررسی های باستانشناختی
97
116
FA
حسین
رمضانپور
کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد ابهر
عمران
گاراژیان
استادیار گروه باستانشناسی دانشگاه نیشابور
garazhian@gmail.com
حمیدرضا
ولی پور
استادیار گروه باستانشناسی دانشگاه شهید بهشتی
دامنههای شمالی رشته کوههای البرز به نواحی پَست و جلگهای منتهی به دریای مازندران محدود میگردند. بر اساس کاوشهای باستانشناختی گذشته که در ناحیه شرق مازندران در محوطههایی نظیر غارهای: هوتو، کمربند، کمیشان و التپه صورت گرفته بود مواد فرهنگی دوران فراپارینهسنگی و نوسنگی بهدست آمد. این پژوهشها و اطلاعات بهدست آمده از کاوشها و بررسیهای باستانشناختی یاد شده در شرق مازندران در شمال ایران اطلاعات پایه برای انجام این پژوهش است. همراه با اطلاعات توصیفی و پایه از تاریخچه باستانشناسی نیز برای تبین پژوهشها استفاده شده است. بررسی سیستماتیک باستانشناختی اخیر (1391) که توسط یکی از نگارندگان (حسین رمضانپور) در این ناحیه انجام شد به شناسایی شواهد باستانشناختی از دوران نوسنگی منتج شد. هدف از این پژوهش مطالعه نوسنگی و نوسنگی شدن در شمال البرز بهخصوص سرزمینهای پَست شهرستانهای نکا و بهشهر است. در بیان چگونگی و تحلیل فرآیند نوسنگی شدن از ویژگیهای زمینشناختی، جغرافیا و مطالعات نوسانات دریای مازندران در دههزار سال گذشته استفاده شده است. بر اساس بررسیهای باستانشناختی اخیر و با استفاده از دادههای زمینشناسی و جغرافیایی نحوه مکانگزینی استقرارهای نوسنگی در سرزمینهای پَست شمال البرز ارتباط معنی داری با استقرارهای فراپارینهسنگی در دامنهها و غارها دارد. به عبارت دیگر فرض کلی این پژوهش این است که غارهای: هوتو، کمربند، التپه و کمیشان بهعنوان هسته و منشا گرایش به نوسنگی و نوسنگی شدن در منطقه بوده است.
نوسنگی,نوسنگی شدن,شرق مازندران,بررسی های باستانشناختی
https://nbsh.basu.ac.ir/article_566.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_566_d412a240dc50962223f9e6e9b7d16982.pdf
دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
3
4
2013
08
23
شرق زاگرس مرکزی در دوره نوسنگی براساس کاوش های باستانشناسی تپه قلاگپ
117
138
FA
مصطفی
عبداللهی
عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد دزفول
abdollahimostafa@yahoo.com
علیرضا
سرداری زارچی
استادیار پژوهشکده باستانشناسی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کشور
sardary@yahoo.com
علیرغم پژوهشهای گستردهایکه در بخشهای مختلف نیمه شرقی زاگرس مرکزی انجام گرفته، شواهدی اندک و پراکندهای از دوره نوسنگی و پیش از آن در این بخش بهدست آمده است. ایندرحالیاست که استقرارهای این دورهها - نوسنگی، آغازنوسنگی و پیش از آن- در نیمه غربی و بخشهای جنوبی زاگرس به مراتب بیشتر بوده و با بررسیها و کاوشهای صورت گرفته، چارچوب منظم گاهنگاری منطقهای کاملتری را فراهم ساخته است. کاوشهای باستانشناسی تپه قلاگپ در شهرستان ازنا لرستان در سال 1388، بهدنبال چهار فصل بررسی و شناسایی شهرستان ازنا، بهعنوان یکی از دشتهای مهم شرقی منطقه زاگری مرکزی صورت گرفت. این کاوشها، شواهدی از دوره نوسنگی جدید و مرحله انتقالی به مسسنگی قدیم را در گمانههای لایهنگاری آشکار میسازد. مدارک سفالی موجود، سه مرحله نوسنگی و انتقالی مس-سنگی را در یکی از این گمانهها به نام C نشان میدهد که شامل شش فاز سکونتی میشوند. مرحله اول نوسنگی با عنوان قلاگپ 1 همزمان با افق سراب جدید، مرحله دوم نوسنگی با عنوان قلاگپ 2 همزمان با افق سراب - باغنو و مرحله سوم که انتقالی مسسنگی است، با عنوان قلاگپ 3 مطرح شده که بعد از آن وارد مرحله مسسنگی قدیم با عنوان قلاگپ 4 میشود. علاوهبر سفال، مدارک دیگری از دوره نوسنگی از این محوطه بهدست آمده که شامل سازههایی با عنوان کف سخت سوخته با پلان دایرهای هستند و منتسب به فعالیتهای خانگی و تولید غذا میشوند. مواد دیگر مانند: ژتونها، سردوکها، مهرهها و قطعات پیکرک نیز یافت شدهاند. مطالعه مواد تپه قلاگپ نشان میدهد که این جوامع با پیشرفتهای مستقل و اِنزواسازی منطقهای، سبکهای سفالی منقوش منطقهای گوناگون در دوره نوسنگی شرق زاگرسمرکزی بهطور بومی در برابر تماسهای روزافزون و فشرده میانمنطقهای توسعه یافتهاند و درنهایت در مراحل دوره مس-سنگی که با ظهور فرهنگ دالمایی همراه است، یک همگونی فرهنگی در سراسر زاگرس و مناطق همجوار با پیچیدهتر شدن این جوامع روی میدهد.
شرق زاگرس مرکزی,تپه قلاگپ,نوسنگی,مس سنگی,دشت ازنا,لایه نگاری
https://nbsh.basu.ac.ir/article_567.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_567_2140ae99d8dd2ff0a90604ddc137cd4f.pdf
دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
3
4
2013
08
23
تحلیل نقش عوامل طبیعی در توزیع فضایی استقرارهای پیش از تاریخی دشت سُنقر
139
152
FA
محمود
حیدریان
0000-0001-5888-6770
استادیار گروه باستانشناسی دانشگاه شهرکرد
heydarianm@yahoo.com
این مقاله بر آن است تا عوامل زیستمحیطی و نقش آنها در شکلدهی فضایی استقرارهای انسانی دورههای پیش از تاریخی نوسنگی، مسسنگ، مفرغ و آهن دشت سنقر را مورد بررسی و مطالعه قرار دهد. برای دستیابی به این مهم از نتایج دو فصل بررسی باستانشناسی منطقه که شناسایی 105 محوطه باستانی از دورههای فوق را در بر داشت، استفاده شد. با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و در قالب سیستم اطلاعات جغرافیایی با استفاده از نرم افزار GIS، مطالعات اسنادی و تحلیلهای فضایی صورت گرفت تا عوامل مؤثر در شکلگیری و پراکنش استقرارها در هر دوره شناسایی شوند. بعد از تشکیل پایگاه دادهای، پراکنش محوطههای باستانی هر دوره نسبت به متغیرهای ناهمواریها، منابع آب، پوشش گیاهی، نوع لندفرم و سازندهای زمینشناسی، شیب و جهت شیب مطالعه شد. نتایج بهدست آمده حاکی از آن است که عوامل ارتفاع، شیب، پوشش مرتعی و نزدیکی به رودخانه بیشتر از سایر عوامل طبیعی بر توزیع محوطههای پیش از تاریخی منطقه تأثیر گذاشتهاند. هر چند سایر عوامل نیز در این ارتباط نقش داشتهاند، اما نقش عوامل فوق از دیگران برجستهتر بوده است.ارتفاع متوسط قابل سکونت که حدود 1900-1800 متر میباشد، بهترین شرایط ایدهآل دمایی را در طی دورههای مختلف فراهم نموده است.
توزیع فضایی,عوامل طبیعی,استقرارهای پیش از تاریخی,سنقروکلیایی,GIS
https://nbsh.basu.ac.ir/article_568.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_568_9c54cf1c4810af93fa379c6a0cd06b9f.pdf
دانشگاه بوعلی سینا
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5500
3
4
2013
08
23
بررسی تطبیقی معماری کاخ ها و خانه های اشرافی ساسانیان
153
168
FA
احسان
طهماسبی
عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد سروستان، گروه معماری، فارس، ایران.
tahmasbi.e@gmail.com
از دورهی ساسانیان بناهای متعددی شناخته شده که اغلب آنها به کاخ مشهورند. هدف اصلی این مقاله شناخت کیفیت زندگی در دربار ساسانیان و درک معماریای است که برای این نوع زندگی پدید آمده است. برای رسیدن به این مقصود، از یکسو نقشههای معماری کاخها را تحلیل و از سوی دیگر مستندات تاریخی را بررسی میکنیم. روش تحقیق مقاله تفسیری - تاریخی و تحلیل تطبیقیِ آرایش معماری است. پرسشهای اصلی آن دربارهی چگونگی تأثیر آیینهای مذهبی و تشریفاتی بر معماری ساسانیان، شناخت عرصههای سکونتی آنها، کیفیت زندگی درون کاخها، و درک عناصر اصلی و آرایش معماری کاخها و خانههای اشرافی آن دوره است. برای این منظور، نخست، مراسم آیینی در دربار ساسانیان را بررسی خواهیم کرد تا بدانیم چه نسبتی میان آنها برقرار بوده است. پس از آن، عرصههای سکونت در آن دوره را مروری کوتاه میکنیم تا با مکانهای زندگی روزمرهی دربار و مردم آشنا شویم. برای درک درستتر ویژگیهای معماری ساسانیان نیاز داریم که کیفیتهای معماری دوران پیش از آن را نیز بشناسیم، از اینرو معماری چند کاخ هخامنشی و پارتی را مطالعه و در جدولی آنها را مقایسه خواهیم کرد. در بخش آخر و اصلی مقاله شماری از بناهای دورهی ساسانیان را که به کاخ یا خانه بودن آنها اطمینان بیشتری داریم، بررسی میکنیم و در پی آنیم که به ویژگیهای اصلی معماری آنها پی ببریم و نیز با یکدیگر مقایسه کنیم. در پایان مشخص شد که مهمترین خصوصیات آنها نامتقارن بودن ساختار هندسی، جدایی بخش اندرونی و بیرونی، تنوع فضایی فراوانی، وجود نمازخانهی خصوصی، و نقش مهم ایوان در سازمان فضایی مجموعه است. از دیگر نتایج مهم این تحقیق شناسایی سه گونه کارکرد در کاخهای ساسانیان است که زندگی تشریفاتی، خصوصی، و مذهبی را در بر میگیرد.
مراسم درباری,ساسانیان,آرایش معماری کاخ ها و خانه های اشرافی,فضاهای آیینی وتشریفاتی و سکونتی
https://nbsh.basu.ac.ir/article_569.html
https://nbsh.basu.ac.ir/article_569_f91c23f1b58c47f7cc56e1a7a1261cf1.pdf