TY - JOUR ID - 4190 TI - باستان مردم‌شناسی قلمرو در قرارگاه‌های رفتاری نیمه یک‌جانشینی آغاز هلوسن؛ (ارائه مدل برپایه پژوهش کیفی و مطالعه موردی) JO - پژوهش های باستان شناسی ایران JA - NB LA - fa SN - 2345-5225 AU - قربانی, حمیدرضا AD - استادیار گروه باستان شناسی، دانشکدۀ حفاظت و مرمت، دانشگاه هنر اصفهان، اصفهان، ایران. Y1 - 2022 PY - 2022 VL - 12 IS - 33 SP - 7 EP - 34 KW - باستان مردم شناسی KW - قلمرو و قلمروگرایی KW - قرارگاه رفتاری KW - نیمه یکجانشینی KW - تفسیر باستان شناختی DO - 10.22084/nb.2021.23863.2311 N2 - پدیدۀ «مرزبندی مکانی»، از پیش‌ازتاریخ تاکنون نقش مهمی در تکوین، تثبیت، حفاظت و هویت‌بخشی فضاهای انسان‌ساخت و قرارگاه‌های رفتاری داشته است. پدیدارها و فرهنگ مادی مبیّن آن به‌مثابه داده، و داده‌ها به‌لحاظ ماهیت در باستان‌شناسی دارای محدودیت و از جنبۀ شکلی-ریختی قابل شناسایی‌اند؛ اما مردم‌نگاری، روان‌شناسی محیطی و معماری بیان‌گر تنوع و عرصه‌های گوناگون پیدا و پنهان آن -به‌مثابه قلمرو- در قرارگاه‌های رفتاری سنتی‌اند؛ بنابراین پدیدۀ قلمرو ازنظر فضایی، رفتاری و مفهومی تشخیص‌پذیر است، اما بیشتر یک پدیدۀ ذهنی-ادراکی‌ست تا یک ویژگی شکلی-ریختی. با این‌حال، چگونگی مؤلفه‌ها و وجوه سه‌گانۀ قلمرو در قرارگاه‌های رفتاری پیش‌ازتاریخی -اگر نگوییم هیچ- بسیار کم موردتوجه بوده و مطالعات پیشین بیشتر بر مفاهیمی مانند دارایی و مرز تمرکز داشته‌اند. درک و بازشناسی مفهوم قلمرو و قلمروگرایی در قرارگاه‌های رفتاری پیش‌ازتاریخی در پرتو قیاس بین داده‌های باستان‌‌شناختی و یافته‌های قرارگاه‌های سنتی رفتاری و در چارچوب باستان‌مردم‌شناسی و استدلال‌های کاربرد‌اش امکان‌پذیر است. با این‌وجود، آیا قلمرو و قلمروگرایی، مؤلفه‌ها و عرصه‌های سه‌گانۀ آن در بافت‌های باستان‌شناختی و پویا از مفهوم یکسانی برخوردارند؟ و آیا می‌توان از آن‌ برای تفسیر بافت‌های باستان‌شناختی مشابه استفاده کرد؟ این پژوهش، با اتکا بر نمونه‌های باستان‌شناختی (نمریک 9 و معلفات-میان‌رودان) و مردم‌نگاری(ملّه تنگلیا-ایران)، از نوع کیفی و از دیدگاه روش‌شناسی بر توصیف، تحلیل، تفسیر، و ازمنظر روش، یک تحقیق باستان مردم‌شناختی مبتنی‌بر قیاس‌های‌ تطبیقی عام و ساختاری است؛ بنابراین برپایۀ مشاهده و مصاحبه (مردم‌نگاری) و بررسی و تحلیل اسنادی (باستان‌شناختی)، موارد مذکور در بافت‌های پویا و ایستا بررسی شده است. نتایج پژوهش نشان می‌دهد مؤلفه‌ها و وجوه قلمرو در هر دو بافت باستان‌شناختی و سیستمیک وجود داشته و به‌واسطۀ تئوری بُرد میانی قابل ادراک و تفسیر بوده و دست‌یابی به آن از دو منظر عینی و ذهنی، در قابلیت تبیین و تفسیر باستان‌شناختی نحوۀ دسترسی به فضاهای مختلف اجتماعی و مکانی انسان‌ساخت راه‌گشاست.    UR - https://nbsh.basu.ac.ir/article_4190.html L1 - https://nbsh.basu.ac.ir/article_4190_c5d8a20d38ce54c9da1e2d3985b2f21d.pdf ER -