2024-03-28T14:22:38Z
https://nbsh.basu.ac.ir/?_action=export&rf=summon&issue=317
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5225
1396
7
14
نقش عوامل محیطی بر شکل گیری استقرارهای دوره باکون در دشت کازرون، جنوب ایران
محمد حسین
رضایی
انسان به طبیعت وابسته است، آنرا تغییر میدهد و خود بخشی از آن است ولی در همان حال بهوسیله عوامل فرهنگیاش جدا از آن محسوب میشود. پیدایش و ظهور اشکال متنوع در حیات انسانی، گیاهی و حیوانی، نتیجه تأثیر مستقیم عوامل طبیعی نظیر آبوهوا، پستی و بلندی، نوع خاک، آبهای ساکن و روان میباشد. طی بررسی میدانی دشت کازرون، منطقه بهصورت پیمایشی و سیستماتیک مورد بررسی باستانشناختی قرار گرفت و در طی بررسی 17 محوطهی مربوط به دورهی باکون شناسایی شد. در این پژوهش سعی بر آن است تا عوامل زیستمحیطی و نقش آنها در شکلدهی فضای زیستگاههای انسانی دورهی باکون در دشت کازرون مورد بررسی و مطالعه قرار گیرد. برای دستیابی به این امر، محوطههای مربوط به دورهی باکون بهعنوان مواد و جامعه آماری ما انتخاب شد، و از مطالعه اسنادی و تحلیلهای فضایی در قالب نظام اطلاعات جغرافیایی با نرمافزار ArcGIS و آزمون همبستگی در نرمافزار SPSS 16 استفاده شد. بهمنظور تجزیه و تحلیل همبستگی میان مساحت هر کدام از طبقات و تعداد محوطههای باستانی واقع در هر طبقه از نرمافزار SPSS 16 استفاده شد. با توجه به کمی بودن مقادیر از رابطهی همبستگی پیرسون با سطح معناداری 01/0 استفاده شد. نتایج نشان میدهد که همبستگی میان سطوح ارتفاعی، طبقات بارشی و طبقات آبوهوایی با تعداد محوطهها واقع برروی آنها معنادار نیست و همبستگی میان متغیر فاصله از منابع آبی با تعداد محوطهها معنیدار و همچنین رابطهی میان پوشش گیاهی با تعداد محوطهها، همبستگی معنادار و قوی و مثبتی را به نمایش میگذارند. در نتیجه مشخص شد که پوشش گیاهی و فاصله از منابع آبی، بیش از دیگر عوامل طبیعی بر پراکنش محوطههای باستانی دشت کازرون تأثیر گذاشتهاند.
الگوی استقرار
دوره ی باکون
دشت کازرون
GIS
SPSS
2017
11
22
7
24
https://nbsh.basu.ac.ir/article_2089_a7c345099e86163825fdbf2c3b94d641.pdf
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5225
1396
7
14
مطالعهی الگوهای استقراری، محوطههای مس-سنگی دشت اسدآباد با توجه به عوامل زمینریختارشناسی
آرمان
وفایی
مهدی
مرتضوی
یعقوب
محمدی فر
تعامل بین انسان و محیطزیست باعث بهوجود آمدن و تغییر چشماندازها میشود. یکی از راهبردهای مطالعاتی برای مطالعهی این چشماندازها، مطالعات الگوهای استقراری است. در این بین، بایستی عوامل زیستمحیطیای در مطالعات باستانشناسانه الگوهای استقراری مورد مطالعه قرار بگیرند که نقش زیادی در استقرارهای انسانی داشته و از طرفی شرایط یکنواختی را نسبت به زمان مورد مطالعه، تا زمان حاضر داشته باشند. عوامل زمینریختارشناسی از جملهی این عوامل هستند. این عوامل با وجه به سرگذشت زمینشناسی دشت اسدآباد شرایط یکنواختی را پس از دورهی سوم زمینشناسی تاکنون از سر گذراندهاند؛ بنابراین با توجه به تأثیرگذاری این عوامل در نوع تعامل انسان به محیطزیست و یکنواختی شرایط آنها در طول زمان، در این نوشتار مورد تحلیل قرار میگیرند. آنچه میتواند به این نوشتار اهمیت دهد این است که درک چگونگی رابطهی استقرارهای انسانی با عوامل زمین ریختارشناسی، میتواند منجر به درک ماهیت اقتصادی جوامع بهوجود آورندهی آن استقرارها باشد؛ بنابراین این نوشتار بهدنبال پاسخگویی به این سوال است که: الگوهای استقراری محوطههای دورهی مسوسنگ دشت اسدآباد، با توجه به بستر زمین ریختارشناسیشان دارای چه ماهیتی هستند. برای پاسخگویی این سؤال، فرضیهای به اینصورت مطرح میشود که: جوامع بهوجود آوردندهی دشت اسدآباد را جوامع روستانشین و کوچرو تشکیل میدهد. برای سنجش این فرضیه و درک الگوهای استقراری محوطههای مسوسنگ از روش تحلیل خوشهای بهره برده شده و با توجه به ظرفیتهای قومشناسی دشت اسدآباد، الگوهای استقراری بهدست آمده مورد تفسیر قرار میگیرند. پژوهشهای باستان شناسانهای که تا کنون در دشت اسدآباد بهعنوان بخشی از شرق زاگرسمرکزی انجام گرفته است، به دو دورهی زمانی پیش از انقلاب و پس از انقلاب تقسیم میشود که باید گفت چنین مطالعهای در بین آنها به نوعی آغاز چنین رویکردی برای مطالعات الگوهای استقراری محسوب میشود که این بر اهمیت مطالعات پیشِروی میافزاید.
عوامل زمین ریختارشناسی
استقرارهای دوره ی مس وسنگ
روش تحلیل خوشه ای
الگوهای استقراری
2017
11
22
25
37
https://nbsh.basu.ac.ir/article_2090_7282c2912f2dc255e665bd15fd727aef.pdf
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5225
1396
7
14
روابط فرهنگی زاگرس مرکزی و فلات مرکزی در هزارهی چهارم قم: شواهدی از محوطهی شَطغیلَه، ملایر
کوروش
روستایی
احمد
آزادی
برهمکُنش فرهنگها در پیشازتاریخ ایران یکی از موضوعات بنیادینی است که همواره در چارچوب منطقهبندی فرهنگی فلات ایران بحث و فهم شده است. شواهد و مدارک باستانشناختی گویای این است که تا پیش از هزارهی چهارم ق.م. ارتباط فرهنگی محسوسی بین منطقهی زاگرسمرکزی و فلاتمرکزی وجود نداشته است. بهگواهی شواهد سفالی، این الگو در میانهی هزارهی چهارم ق.م. تغییر چشمگیری کرد، بدینصورت که رابطهی فرهنگی نزدیکی بین محوطههای بخشهای شرقی زاگرسمرکزی و فلاتمرکزی برقرار شد. یوسف مجیدزاده نخستین باستانشناسی بود که با مقایسهی شواهد سفالی تپهقبرستان و توالیِ گودینتپه/سهگابیِ کنگاور رابطهی فرهنگی فلاتمرکزی و بخشهای شرقی زاگرسمرکزی را طرح و بحث کرد. طی دههی اخیر با پژوهشهای میدانی در نواحی شرقی زاگرسمرکزی شواهد بیشتری مبنیبر ارتباط فرهنگی این دو منطقه بهدست آمده است. در کاوش محوطهی شَطغیلَهی ملایر شواهد سفالی بیشتری از ارتباط زاگرسمرکزی و فلاتمرکزی طی هزارهی چهارم ق.م. بهدست آمد. بررسی و مقایسهی مجموعهی سفالی بهدستآمده از گمانهزنی شَطغیلَه، بهویژه سفالهای نخودی منقوش، بیشترین شباهتها را از یکسو با مجموعههای سفالی منسوب به دورههای گودین VII و VI دارد و از سوی دیگر با سفالهای دورهی سییلک III و قبرستان IV. بررسی دقیقتر شباهتهای سفالی محوطههای زاگرسمرکزی و فلاتمرکزی گویای آن است که این ارتباط فرهنگی مشخصاً در دورهی گودین VI:2 و VI:3 و سییلک III4-7b و قبرستانِ IV بوده است. برهمکُنش فرهنگی این دو منطقه در مجموعههای سفالی بهدستآمده از محوطههای همزمان در دشتهای اَزنا، الیگودرز، شازند و فراهان نیز دیده میشود. نتیجهی کلی از گمانهزنیِ کوچکمقیاس شَطغیلَه گویای این است که این محوطه، استقراری تکدورهای و کوتاهمدت از دورهی گودین VI:3 و VI:2 بوده و پیوندهای فرهنگی آن از غرب تا دشت کنگاور و از شرق و شمال با بخشهایی از فلاتمرکزی بوده است.
شَط غیلَه
گودینِ VI
زاگرس مرکزی
فلات مرکزی
ملایر
2017
11
22
39
58
https://nbsh.basu.ac.ir/article_2091_4cc655bc9faf5cc6bbde9a6ae6eaeddc.pdf
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5225
1396
7
14
داده های تاریخی در سفال نوشته های نسا
صهیب
محمدی نوسودی
نازنین
تمری
شاهان اشکانی از حدود سال 247 ق.م. تا 224 م. بهتدریج بر امپراتوری عظیم چند فرهنگی و چند قومی سلطنت کردند. از سال 1948 م. بهبعد، در پی حفاریهایی که در اقامتگاه اصلی و اولیهی شاهان اشکانی، در نسا (در ترکمنستان، نزدیک عشقآباد کنونی)، توسط گروهی از باستانشناسان و کاوشگران شوروی و ایتالیایی صورت گرفت، بیش از 2500 قطعه خرده سفالهای شکسته با 2758 متن از «اداره ثبت» کشف شد. سفالها عمدتاً جزییاتی دربارهی تحویل شراب به کاخها از تاکستانهای بخشهای مختلف، معابد یا مردم عادی را در اختیار قرار میدهند. این کشف درحالی صورت گرفت که دادههای تاریخی در باب دوران آغازین و میانی اشکانی، اغلب دادههایی بسیار اندک و سردرگم کنندهای بهشمار میرفتند که بیشتر برگرفته از آثار نویسندگان کلاسیک بودند. جایگاه ویژهای که سفال نوشتههای نسا در تاریخ پژوهش پارتی به خود اختصاص داده، حاکی از اطلاعات گرانبهایی است که در آنها نهفته است. در پژوهش حاضر، نگارندگان تلاش دارند تا به این پرسش که مهمترین دادهها و آگاهیهای تاریخی که از سفال نوشتههای نسا استخراج و استنباط میگردد، کداماند؟ پاسخی شایسته و مستند ارائه دهد. این اسناد به منزلهی اسنادی پارتی که به زبان پارتی نگاشته شده و بهعنوان کهنترین شواهد نگارشی این زبان محسوب میگردند، دادههای تاریخی فراوانی نظیر: سیستم مالیاتگیری، ساختار نظامی، امور مذهبی و مهمتر از همه تبارشناسی و گاهشماری شاهان اولیهی پارتی را در اختیار پژوهشگران قرار میدهد. شمار زیادی از اسامی و عناوین کارگزاران، امکان آشنایی با سیستم اداری و نظام درباری مربوط به دوران پادشاهان اولیهی این دوره از تاریخ ایران را فراهم میسازد. بر این اساس، نگارندگان تلاش دارند تا با بازکاوی دادههای تاریخی سفالنوشتههای نسا، گامی دیگر در تأیید این اسناد بهعنوان مهمترین مدارک دست اول، موثق و ایرانی مربوط به شاهنشاهی اشکانی بردارند و میزان راهگشایی این دادهها را در بازسازی تاریخ اشکانی مورد آزمون قرار دهند. پژوهش حاضر با تکیه بر دادههای بهدست آمده از سفالنوشتههای نسا و تطبیق آن با مدارک سکهشناسی شاهنشاهی پارتی، به اثبات نقش اشراف و خاندانهای مهم درباری در جدایی مناطق شرقی از شاهنشاهی پارتی پرداخته و این امر را بهعنوان فرضیهای در باب علل سقوط شاهنشاهی اشکانی ارائه و از آن دفاع نموده است.
داده های تاریخی
سفال نوشته
نسا
اشکانیان
2017
11
22
59
78
https://nbsh.basu.ac.ir/article_2092_390789c4adac161abd47d76b98fea72f.pdf
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5225
1396
7
14
بازتاب اعتقاد و باور به سحر و جادو در کاسه دعاها و مهرهای سحرآمیز (مطالعه ی موردی کاسه های منطقه ی میان رودان و خوزستان)
کتایون
فکری پور
فریبا
شریفیان
آزاده
حیدرپور
استفاده از سحر و جادو از زمانهای کهن در میان مردمان سرزمینهای مختلف رواج داشته و با اعتقاد به تأثیر طلسم و جادو بر رماندن و دور کردن دیوان، ارواح زیانکار و نیروهای شر، روشهای متفاوتی را برای استفاده از آنان بهکار بردهاند. با کشف کاسههای سفالین نوشتهدار که زمان آنها را در دورهی ساسانیان و بین قرن 3 تا 7 م. تخمین میزنند؛ و با قرائت متن داخل آنها که به زبانهای آرامی، مندایی، سریانی و پهلوی بودند و همچنین با یافتن تعدادی مُهر ساسانی با مضامین و تصاویر خاص، متوجه شدند که این کاسهها و مُهرها بسته بهدرخواست مشتریان دارای مضامینی مانند دفع دیوان و نیروهای مخرب از شخص و متعلقات او یا طلب شفا یا جلب محبت کسی بودهاند. اسمهای خاص مشتریان، دیوان و خدایان محلی و همچنین زبان استفاده شده در آنها برای پژوهشگران از اهمیت خاصی برخوردار هستند. کشفیات باستانشناسان، استفاده از انواع طلسم را از دوران پیشازتاریخ اثبات میکند. استفاده از این کاسهها در یک دورهی زمانی خاص و در منطقهی جغرافیایی محدود فرضیهی تأثیر آداب و رسوم ساسانیان را در کل مناطق تحت سیطرهی آنها قوت میبخشد که شامل اعتقاد به سحر و جادو و استفاده از اوراد و تعاویذ نیز بوده است. این مقاله قصد دارد به روش تاریخی-تحلیلی به این پرسش پاسخ دهد که دیدگاه مردم بهخصوص در دورهی ساسانیان دربارهی سحر و جادو چگونه بوده است و از چه شیوههایی استفاده میکردند. کاسههای سفالین نوشتهدار و مُهرهای خاصی که بر اثر کاوشها کشف شدهاند، به چه دورهای تعلق دارند و به چهمنظور استفاده میشدند. طرز استفاده آنها به چهصورت بوده است. چه اطلاعاتی با مطالعهی آنها بهدست خواهیم آورد و این اطلاعات چه اهمیتی دارند. در مقدمهی این پژوهش ابتدا دربارهی سحر و جادو، مطالبی ذکر شده و کلّیاتی دربارهی کاسهدعاها و مُهرهای ساسانی آمده است. سپس در مورد کاسهها و مُهرها بهطور جداگانه و با ذکر نمونهی توضیحاتی داده شده است. درواقع هدف از این پژوهش، نشاندادن باورها و اعتقادات مردم و روشهای بهکار بردن سحر و جادو در دورهی باستان، بهخصوص در منطقهی میانرودان و خوزستان است.
کاسه دعا
جادو
سحر
مُهر
2017
11
22
79
90
https://nbsh.basu.ac.ir/article_2093_78ebf7749a4e5d6e7595a5deacaa3e8e.pdf
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5225
1396
7
14
بازسازی تقسیمات استان ساسانی بیشابور با کشف تعدادی نامجای جدید از گلمهرهای محوطه تل قلعه سیفآباد-کازرون
پارسا
قاسمی
ریکا
گیزلین
رضا
نوروزی
عزیزالله
رضایی
محوطهی تلِ قلعهی سیفآباد، یکی از محوطههای کلیدی دورهی ساسانی است که بهفاصلهی 1 کیلومتری غرب دریاچهی پریشان در استان فارس قرار دارد. در نتیجهی فصل اول کاوش باستانشناسی این محوطه در پاییز 1394، مجموعهی بزرگی از گِلمُهرهای1 دورهی ساسانی یافت شد. از بین این مجموعهی نویافته، 75 گِلمُهر دارای اثرمُهر اداری، و بقیه دارای اثرمُهر غیر اداری یا شخصی است. از بین اثرمهرهای اداری شناسایی شده، دو اثرمُهر مربوط به تقسیمات اداری استان بیشاپور، یک اثرمُهر مربوط به ادارهی ناحیهای / منطقهای، و شش اثرمُهر مربوط به ادارهی روحانیون استان بیشاپور است. در میان اثرمُهرهای اداری پیشگفته، نام چهار ادارهی جدید، زیرنظر ادارهی روحانیون استان بیشابور، برای نخستینبار شناسایی شدند که براساس آن میتوان تقسیمات استانی و اداری این استان ساسانی را بازسازی کرد. با کشف این بخشهای جدید و دو بخش پیشتر شناخته شده، اکنون تعداد بخشهای این استان بهطور قابل ملاحظهای افزایش یافت. اثرمُهر ادارهی روحانیون آباد-شاپور از استان بیشاپور، بیش از 50 بار تکرار شده است. بدونشک، تکرار این نامجای بهدفعات در گِلمُهرهای اداری یافت شده از این محوطه، نشان میدهد که نام ساسانی تلِ قلعهی سیفآباد، آباد-شاپور بوده است. نوشتار حاضر گزارش مقدماتی مطالعه گِلمُهرهای اداری یافت شده از این محوطهی ساسانی است که اهمیت زیادی در باستانشناسی این دوره دارد.
استان بیشابور
محوطه تلقلعه سیف آباد
گلمهر اداری
نامجای ساسانی
2017
11
22
91
102
https://nbsh.basu.ac.ir/article_2094_e039fc16e96817f58b773709ec2499f9.pdf
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5225
1396
7
14
معناکاوی نوسانات مذهبی نمود یافته در نگارکندهای صخره ای ساسانی
شکوه
خراشادی
حسن
باصفا
نگارکندهای صخرهای ساسانی مصادیقی از تجلی آرمان سیاسی پیوستگی دین و شاهیاند. باوجود اصرار ساسانیان مبنیبر وحدانیت زرتشتیگری، شاهان این سلسله در مراسم دیهیمستانیشان تثلیث اهورامزدا، میترا و آناهیتا را به تصویر کشیدهاند. اردشیر، شاپور و بهرام یکم حلقهی سلطنت را از دست اهورامزدا میستانند؛ نرسه مقام شاهی خویش را مرهون اهورامزدا و آناهیتا است که هر یک جداگانه به وی دیهیم شاهی میبخشند؛ اردشیر دوم حلقهی شاهی را در حضور میترا از دست اهورامزدا میستاند و پیروز یکم مفتخر به اهدای دیهیم شاهی از سوی اهورامزدا و آناهیتا توأمان با یکدیگر و در یک مجلس است؛ هرچند دست را بهسوی حلقهی اهدایی از سوی اهورامزدا دراز کرده است. نظر به این که بخشندهی اصلی دیهیم شاهی در نگارکندهای ساسانی، اصولاً خدای بزرگ اهورامزدا است، این پرسش به میان میآید که حضور میترا و آناهیتا در این مراسم چه توجیه مذهبی میتواند داشته باشد؟ نتیجهی مطالعات حاکی از آن است که حضور این ایزدان بیش از آن که معرف نوسانات مذهبی در مقاطع مختلف تاریخ عصر ساسانی باشد، بازتابی از مسائل سیاسی و اجتماعی این دوران بوده است. روش پژوهش، مطالعهی تطبیقی میان منابع تاریخی و شواهد باستانشناختی (رهیافت تاریخی) با رویکرد تحلیل تاریخی است.
نگارکندهای ساسانی
مذهب ساسانیان
اهورامزدا
آناهیتا
میترا
2017
11
22
103
122
https://nbsh.basu.ac.ir/article_2095_697fa409f75ce11c8e24fd53d98a2b6b.pdf
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5225
1396
7
14
نگارکندهای کوچری گلپایگان، تحلیل و گونه شناسی
کاظم
عرب
شقایق
هورشید
در پی اجرای طرح انتقال آب از سرشاخههای دِز به قمرود (انار بار) توسط وزارت نیرو و ضرورت احداث سد مخزنی کوچِرِی در درهی میانکوهی کوچِرِی در 8 کیلومتری جنوبغربی شهرستان گلپایگان استان اصفهان و بهمنظور کسب حداکثر اطلاعات باستانشناختی منطقه، برنامهی «بررسی، شناسایی و امکانسنجی باستانشناسی» حوضهی آبگیر سد کوچِرِی به اجرا درآمد. تیم باستانشناسی باهدف شناسایی، مستندنگاری و مکانیابی محوطههای باستانی و شناخت کموکیف نگارکندهای کوچِری به قصد طبقهبندی و تهیهی نقشهی پراکندگی نقوش با شیوهی بررسی فشردهی میدانی با تکیه بر مستندات کتابخانهای و با نگاهی تاریخی، توصیفی، تحلیلی به بررسی و مطالعهی نقوش صخرهای درهی کوچِرِی پرداخت. در پایانِ کار میدانی، علاوهبر شناسایی 14 تپه و محوطهی استقراری، 4 گورستان و یک بنا، 38 مجموعهی نقوش صخرهای (با بیش از 2500 نقش) در محدودهی مخزن سد کوچِرِی شناسایی و مستندسازی شد. مهمترین مسألهی موجود درخصوص مطالعه و تحلیل نقوش صخرهای مذکور، مبحث گونهشناسی و تاریخگذاری آنها بود؛ چراکه احتمالاً بخشی از این نقوش از لحاظ زمانی همزمان با قدیمیترین استقرارهای موجود در این دره بودند و در مواردی نیز تا سالیان اخیر، نقشآفرینی بر پیکر برخی از صخرهها تداوم داشته است. بهجز تعداد کمی از نقوش متأخر که تقریباً قابل شناسایی بودند، سبک و شیوهی ایجاد اغلب نقوش مشابه هم بود، همین امر امکان تفکیک آنها از لحاظ اطلاق به یک دورهی خاص را مشکل ساخته بود. باوجود مشکلات موجود نگارندگان براساس ماتریس مطالعات فن اجرای نقوش، نحوهی نمایش تصویر، عناصر تاریخی نقوش و عنصر مجاورت یا همسایگی، تاریخ ایجاد نقوش صخرهای اصیل درهی کوچِرِی گلپایگان را حدفاصل هزارهی اول ق.م. تا اوایل دوران اسلامی ارزیابی میکنند.
نگارکند
کوچِرِی
گلپایگان
گونه شناسی
پتروگلیف
2017
11
22
123
140
https://nbsh.basu.ac.ir/article_2096_463bba0e642c17d1e9a17e77529c70c1.pdf
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5225
1396
7
14
تأثیر هنر فلزکاری سامانیان بر وایکینگ ها به واسطه روابط تجاری دو منطقه در مسیر جاده خز
فتانه
محمودی
پایتخت ساسانیان بخارا، مرکز فرهنگی و فکری در تاریخ همتراز با دیگر شهرهای عمده جهان اسلام در قرن ده میلادی/ چهارم هجری بود. تجارت در مسیر اصلی دیگری بین آسیای مرکزی و شمالشرقی اروپا رونق گرفت. تبادل خز و بردهها از اسکاندیناوی، روسیه و اروپای شرقی، با نقرههای سامانی در آسیای میانه صورت میگرفت. با استناد به یافتهها در این مقاله، فرض بر این است که مسیر تجارت خز، بهعنوان راه اصلی تبادل فرهنگی سامانیان و روسیه، بازیگران مهم تجارت در عرصهی جهان قرون وسطی میباشند، بررسی ارتباط تجاری پرت و دور افتاده در مسیر خز، نَهتنها مبین راه نقل و انتقال بین این مناطق است، بلکه بهطور مکرر نشانگر اهمیت سامانیان در تاریخ، فرهنگ و هنر اسلامی، و بهطور گستردهتر در قرون وسطی است. هدف از انجام این پژوهش، بررسی علل تأثیرات متقابل هنری ایران در دورهی سامانیان و وایکینگها در اسکاندیناوی بهدلیل روابط تجاری دو منطقه میباشد. روش پژوهش توصیفی-تحلیلی بوده و از طریق تطبیق همزمانی به بررسی آثار هنری دو منطقه در طی دوره میپردازد. سؤال تحقیق این است که، روابط تجاری سامانیان و وایکینگها چگونه باعث اثرگذاری بر تزیینات هنر فلزکاری وایکینگها شده است؟ نتیجه حاصل از پژوهش، نشانگر این است که تجارت در طول مسیر خز، علاوهبر اهمیت اقتصادی آن، بسیاری از عناصر تزیینی هنر فلزکاری ایران را به هنر اسکاندیناوی منتقل نموده است. عمدهی این تزیینات عبارتنداز: وجود ترکیببندی متقارن، عناصر تزیینات گیاهی اسلامی و ترکیببندی متقارن جانوران روبهروی هم، از ویژگیهای مشترک هنر فلزکاری دو منطقه میباشد.
سامانیان
وایکینگ ها
مسیر جاده ی خز
ظروف نقره
سکه سامانی
2017
11
22
141
160
https://nbsh.basu.ac.ir/article_2097_788a555ca1b77fd569822097a8cb83ae.pdf
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5225
1396
7
14
شناخت فنون ساخت و اجرای لایه زراندود در سفال مینایی، بر اساس مطالعات میکروسکوپی و منابع کهن
ملیکا
یزدانی
حسین
احمدی
سید محمد امین
امامی
محمد
لامعی رشتی
داوود
آقا علی گل
مهناز
عبدالله خان گرجی
حمیده
چوبک
سفال مینایی به گروهی از سفالهای لعابدار دورهی میانی اسلامی اطلاق میشود که دارای نقاشی رولعابی است. زراندود، جزو تزیینات نهایی این سفال بهشمار میرود. پژوهشگران عقیده دارند سفال مینایی بهدلیل کاربرد تزیینات زراندود روی آن، یکی از گونههای خاص و تجملی سفال بوده است. با توجه به اسناد مکتوب کهن، زراندود کردن آثار گوناگون بهعنوان یک حرفه مطرح بوده است. شناخت این حرفه، سبب افزایش دانش امروزی نسبت به فنون کهن گشته و درنهایت تنوع اجرای زراندود را روی مواد گوناگون و دوران گوناگون قابل تحلیل میسازد. با توجه به این که شناخت بهتر فنون کهن، علاوهبر روشهای دستگاهی نیاز به دستورالعملهای کهن نیز دارد، در این راستا بازخوانی رسالات مرتبط و مقایسهی آن با نتایج روشهای دستگاهی ضروری بهنظر میرسد. احتمال میرود زراندود کردن روی سفال مینایی به شیوهی ورق طلای خالص و بهعنوان آخرین مرحلهی تزیین روی لعاب اجرا شده باشد. این مقاله در جهت پاسخ به پرسشهایی همچون: نوع لایهی زراندود، شیوهی آمادهسازی، اجرا و تثبیت آن روی سطح لعاب دنبال میشود. در این پژوهش لایهی زراندود در سفالهای مینایی مکشوف از ری و الموت که جزو جدیدترین یافتههای سفال مینایی هستند با هدف دستیابی به تکنولوژیهای وابسته به صنعت سرامیک کهن، با استفاده از میکروسکوپ اپتیکال، میکروسکوپ الکترونی و میکروسکوپ روبشی پروتون مطالعه شد. دستاوردهای پژوهش در انتها با مکتوبات عرایسالجواهر و جواهرنامه نظامی مقایسه شدند. نتایج نشان میدهد روش زراندود کردن سفال مینایی با شیوهی مکتوب در عرایسالجواهر مطابقت دارد. در شیوهی زراندود از ورق نازک طلای خالص استفاده شده است. ورق طلا، گاه خارجیترین لایه بوده و روی قلمگیری قرمز یا سیاه کار شده، اما در برخی نمونهها طلا زیر لایهی قلمگیری قرار داشته و آخرین مرحلهی تزیین بهشمار نمیرود. قرارگیری طلا زیر بخش قلمگیری و نفوذ چند میکرونی طلا درون لعاب زیرین، نشان میدهد مکانیسم نشاندن ورق طلا روی سطح به شیوهی مکانیکی و حرارتی بوده است.
سفال مینایی
زراندود
عرایس الجواهر و نفایس الاطایب
جواهرنامه
2017
11
22
161
178
https://nbsh.basu.ac.ir/article_2098_50bf60899f700094f2dab05eac3e7657.pdf
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5225
1396
7
14
فلزکاری غرب ایران در قرن هفتم هـ.ق.؛ کشف و شناسایی مکتبی جدید در تاریخ فلزکاری ایرانی اسلامی
طاهر
رضازاده
تاکنون تصویر روشنی از وضع فلزکاری ایران پس از هجوم مغول ترسیم نشده است. اغلب تصور میشود که عموم فلزکاران ایرانی، مخصوصاً فلزکاران خراسانی، بر اثر این واقعهی ویرانگر متفرق شده و در کارگاههای جزیره و شام به فعالیت خود ادامه دادهاند. با وجود این، شواهد و آثاری موجود است که نشان از ادامهی فعالیت فلزکاران ایرانیِ سدهی هفتم هـ.ق.، بهویژه در کارگاههای غرب ایران دارد. از اینرو، هدف این مقاله، ضمن ارائه و بررسی بخشی از این مدارک، شناسایی و تبیین ویژگیهای مکتب فلزکاری نوظهوری در غرب ایران در سدهی هفتم هـ.ق. است؛ مشخصاً پس از هجوم مغول و قبل از تأسیس حکومت ایلخانی. در اینجا، بهمنظور تحقق این هدف، آثار و مدارک موجود به دو دسته آثار بهدست آمده از نواحی غربی ایران، مهمتر از همه یافتههای گنجینهی بوزینجرد، و آثار قابل انتساب به این نواحی تقسیم و با استفاده از روش تحقیق توصیفی-تحلیلی بررسی شده است. تحلیل سبکشناختی نمونههای موجود، نشان میدهد که در تزیین آثار فلزی تولید شده در کارگاههای غرب ایران نوعی سبک جدید ایجاد شده است که خود را بیش از هر چیزی در ترسیم و نحوهی اجرای نقوش گیاهی، بهویژه اسلیمیها نشان میدهد؛ علاوهبر اسلیمیهای قاعدهمند با برگهای لوزیشکل و پیچکهای ماشینی و صنعتی، که خاص این سبک است، کاربرد نقوش هندسی برگرفته از تزیینات معماری نیز از دیگر ویژگیهای این مکتب نوظهور بهشمار میرود. از دیگر ویژگیهای مهم آثاری که ذیل سبک موسوم به «سبک فلزکاری غرب ایران» میتوان برشمرد، کاربرد طراحی جدیدی در ترسیم صحنهها و پیکرههای انسانی بهویژه پیکرهی شادنوشان و رامشگران است. هرچند این نوع شمایلنگاری در آغاز، متأثر از نقوش سفالینههای مرکز و غرب ایران است، در آثار بعدی این قرن سمتوسوی دیگری بهخود گرفته و از شیوهی نقاشی سفالینهها دور شده است. حتی در آثار نیمهی دوم قرن هفتم، احتمالاً بهمنظور تسریع در تولید و تزیین آثار، نوعی پیکرههای قاعدهمند و کلیشهوار بهصورت تکراری در سطوح برنجینهها و مفرغینههای غرب ایران بهکار رفته است.
فلزکاری اسلامی
فلزکاری غرب ایران
هنر و فلزکاری بعد از هجوم مغول
گنجینه ی بوزینجرد
صندوقچه های برنجی نقره کوب
2017
11
22
179
189
https://nbsh.basu.ac.ir/article_2099_9333daa6d0fe22296a252a1ac6e4b402.pdf
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5225
1396
7
14
تحلیل ویژگی های هندسی و توانمندی معماران محلی در فن آوری ساخت گنبدهای دو پوسته گسسته در شیوه نایین
نیما
نیما ولی بیگ
افروز
رحیمی آریایی
ساناز
رهروی پوده
پوششهای ایرانی به مقتضیات زمان و نیاز، ابداع و در گذر قرون و اعصار روندی تکاملی را طی کرده است؛ بهطورکلی، پوششها بر دو نوعِ تخت و منحنی (سغ) هستند؛ گنبد، یکی از انواع پوششهای منحنی است که در بین آنها، گنبدهای دوپوستهی گسستهی ایرانی، ویژگیهای بارزی دارند. گنبدهای گسسته از عناصر مهم معماری اسلامی از نظر فرم معماری، سازه و هندسه هستند، که در این حوزهها به تحقیق و بررسی نیاز دارند. تحلیل ساختار و جزییات این گنبدها میتواند راهکاری در جهت مرمت بهتر آنها باشد؛ لذا کنکاش و مطالعهی پیرامون آن، در این حوزه ضرورت پیدا میکند. باور بنیادین این پژوهش این است که فنآوری ساخت گنبدهای دوپوستهی گسسته شیوهی نایین بهشکل مستقیم، از یکسو از فرم و اندازه، از سوی دیگر از خلاقیتهای معماران سنتی تأثیر میپذیرد. این مقاله بر آن است تا ساختارگنبدهای دوپوسته در شیوهی نایین را بهصورت موشکافانه مورد تحلیل قرار دهد. بدینمنظور، ابتدا اطلاعات از طریق «مطالعات کتابخانهای»، «مشاهده و برداشت مستقیم میدانی»، «مصاحبه با استادکاران و مرمتگران» استخراج خواهد شد؛ و سپس، نظام هندسی و ساختار سازهای نمونهها از طریق مدلسازی با نرمافزارهای سهبُعدیسازی، پیاده میشود. درنهایت، مقایسه و تحلیل یافتههای مرتبط، با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی، مورد بررسی قرار خواهد گرفت. از اینروی، این مقاله بر آن است تا نقش هندسه و خلاقیت استادکاران را در فنآوری ساخت و فرم نهایی گنبدهای گسستهی نایین، مورد بررسی قرار دهد. نتایج بهدست آمده حاکی از آن است که، مصالح، امکانات در دسترس، توانمندیهای معمار محلی (ناشی از تجارب گذشتگانش) و هندسهی فرمی گنبد، بر عناصر تشکیلدهندهی ساختار گنبدهای دوپوستهی گسسته در شیوهی نایین تأثیرگذار بوده است.
گنبد دوپوسته ی گسسته
استادکاران معماری سنتی
ویژگیه ای هندسی
فن آوری ساخت گنبد
نایین
2017
11
22
191
206
https://nbsh.basu.ac.ir/article_2100_0152748d4851fe0846256b3cf8d67e3b.pdf
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5225
1396
7
14
بازشناسی باغ جهان نمای فرح آباد براساس شواهد باستان شناختی و قرائن تاریخی
اسحق
رضازاده
وحید
حیدرنتاج
باغ ایرانی، غنیترین منظر انسانساخت ایرانیان است که باوجود پیشینهای بسیار طولانی ابعاد ناشناختهی بسیاری دارد؛ شناخت الگوهای سرزمینی در مناطق مختلف ایران به این مهم، کمک شایانی خواهد کرد. در این میان، عواملی که در شکل و الگوی قرارگیری عناصر باغ نسبت بههم دخیل بودهاند را میتوان به دو دستهی کلی کاربردی و کالبدی تقسیم نمود. کرانهی جنوبی دریای خزر بهواسطهی برخورداری از مواهب طبیعی، محل مناسبی برای باغسازی بوده است. معالاسف در اقلیم منطقه باغها، ماندگاری بالا نداشته و بهواسطهی وجود آثار اندک، مطالعات گستردهای نیز در مورد آنها صورتنگرفتهاست. هدف مقالهی حاضر، بازشناسی معماری منظر باغهای عصر صفوی در کرانهی جنوبی دریای خزر و الگوی شکلی باغ جهاننمای فرحآباد از طریق بررسی نقش عناصر منظر در آن و مقایسهی تطبیقی با اصول باغ ایرانی است. پژوهش حاضر، در راستای شناخت الگوهای سرزمینی و رهیافتی به تأثیر محیط طبیعی منتج از سرزمین در شکل باغ، در پی پاسخ به این پرسش است که، وجود عنصر طبیعی رود در حاشیهی باغ چه تأثیری بر الگوی شکلی، هندسهی باغ و جانمایی عناصر مختلف در آن داشته است؟ به این ترتیب، الگوی معرفینشدهای از باغ ایرانی بهنام «باغ رودکناری» را معرفی کند. روش تحقیق در این مقاله، توصیفی-تحلیلی است که با گردآوری اطلاعات بهروش مطالعات اسنادی، متون تاریخی، سفرنامههای سیاحان و مستندات تصویری همچون نقاشیها و عکسهای تاریخی، به توصیف مجموعه میپردازد و سپس با تحلیل و ارزیابی دادهها و به کمک نقشههای وضع موجود، عکس هوایی، آخرین یافتهها از کاوشهای باستانشناسی و مشاهدات میدانی به اثبات میرساندکه کوشک اصلی در این باغ، که دارای الگویی چهاربخشی است، جهت بهرهمندی از بهترین چشمانداز از موقعیت مألوف خود در راستای محور اصلی خارج و در امتداد محور شرقی-غربی در مجاورت رودخانه قرار گرفتهاست تا بتواند هم از منظر محور مربوطه و هم از منظر رودخانه بهره ببرد. بهگونهای که میتوان نام «الگوی رودکناری» بر این باغ نهاد.
باغ ایرانی
باغ های مازندران
جهان نما
رودکناری
عناصر منظر
2017
11
22
207
220
https://nbsh.basu.ac.ir/article_2101_6cc1868ca7c596d78bebe44a329fca21.pdf
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5225
1396
7
14
تعامل الگوی فضایی مسجد – مدرسههای دوره قاجار با معماری وارداتی غرب (نمونه موردی مسجد-مدرسه سپهسالار تهران)
حسن
سجادزاده
رحمت
دریائی
محمدحسین
ابراهیمی
سارا
مصری
در عصر قاجار تعدادی از عناصر معماری غربی وارد معماری ایرانی شد. این عناصر، ابتدا تأثیر خود را بر ساختمانهای سلطنتی و اعیانی، سپس بناهای عمومی و معماری مسکونی و بناهای مذهبی گذاشتند. تا زمانیکه تکنیک بهکارگرفتن آنها وارد ایران نشده بود، زبان معماری در حد تکرار الگوی بعضی از عناصر باقیماند یا در حد ایده گرفتن و ساختن آن بهشیوهای سنتی دگرگون نشد. تا آن زمان، تغییر آن با تزیینات و روحیهای ایرانی بود؛ بنابراین نفوذ این عناصر در ساختمانها و ترکیب آن با معماری ایرانی، سبکی متفاوت بهوجود آورد و ساختمانهایی با این سبک جدید بنا شد. یکی از این نمونهها، مسجد و مدرسهی سپهسالار است. این مسجد، نخستین و بزرگترین مسجد و مدرسهی عالی در شهر تهران و از نزدیکترین تلفیقهای میان معماری ایرانی و معماری مساجد استانبول است. در این مقاله، ویژگیهای معماری دورهی قاجار و میزان تأثیر غربی بر معماری این دوره پرداخته شده است. همچنین روند تاریخی در مسجد سپهسالار و نوآوریهای بهوجود آمده در عناصر تشکیلدهندهی آن با توجه به نحوهی تکامل این اجزا در بنا بررسی شده است. روش تحقیق استفاده شده، تحلیلی-کیفی بوده و از روش جمعآوری اطلاعات بهصورت میدانی و کتابخانهای استفاده گردیده است. در این مقاله به سؤالاتی چون: 1- عناصر تأثیرپذیرفته معماری مسجد سپهسالار از معماری غربی در دورهی قاجار کداماند؟ 2- تعامل الگوی معماری مسجد-مدرسهی سپهسالار با معماری غربی در چه سطحی میباشد؟ پاسخ داده میشود؛ هدف از بیان این سؤالات رسیدن بهمیزان و نحوهی نفوذ معماری اروپایی به معماری ایرانی میباشد. در ادامهی بررسیهای انجام گرفته، مسجد-مدرسهی سپهسالار با تأثیراتی که از معماری غربی در ساختار و تزیینات بنا بههمراه داشته است؛ با بومیسازی و حفظ شخصیت معماری ایرانی ظاهری شبیه به معماری غربی (عثمانی) پیدا کرده است. اما بهوضوح معماری این مسجد-مدرسه، ایرانی-اسلامی دورهی قاجاری میباشد.
دوره ی قاجار
عناصر معماری
معماری غربی
مسجد-مدرسه ی سپهسالار
2017
11
22
221
240
https://nbsh.basu.ac.ir/article_2102_a4aea3c1f29c9591305825d39586ed66.pdf