2024-03-29T08:29:48Z
https://nbsh.basu.ac.ir/?_action=export&rf=summon&issue=401
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5225
1398
9
21
مطالعة پراکنش جغرافیایی پیکرکهای انسانی نشسته در دورة نوسنگی خاورنزدیک
مرضیه
زارع خلیلی
حامد
وحدتی نسب
علیرضا
هژبری نوبری
باربارا
هلوینگ
در دورهی نوسنگی، در منطقهی خاورنزدیک ساخت پیکرکهای گلی به شکل انسان و حیوان رایج شد که رواج آن، ابتدا در هلال حاصلخیزی و سپس با فاصلهی کوتاهی در نقاط مختلف خاورنزدیک رخ داد. فراوانی پیکرکها در محوطههای نوسنگی، نشانهی اهمیت این آثار در نزد این جوامع است. در سبک ساخت و حالت پیکرکها، در نواحی جغرافیایی یاد شده، اشتراکاتی دیده میشود. یکی از فرمهای مشترک، فرم پیکرکهای انسانی به صورت نشسته است که از دورهی نوسنگی، آغاز و در محوطههای متعدد خاورنزدیک یافت شده است. سبک پیکرکهای انسانی به شکل نشسته در دورهی پارینهسنگی جدید رواج نداشته و از دورهی نوسنگی است که مورد توجه قرار گرفته است. این نوشتار در پی آن است که در نگاهی کلی به ترسیم نقشهی پراکنش جغرافیایی پیکرکهای انسانی به حالت نشسته در دورهی نوسنگی خاورنزدیک با افزودن دادههای بهدست آمده از ایران بپردازد. گسترهی زمانی مطالعه از اوایل دورهی نوسنگی تا دورهی گذار مسوسنگ را دربر میگیرد. هدف اصلی این پژوهش دستیابی به چگونگی ارتباط شکلی و نوع نمایش در پیکرکهای محوطههای خاورنزدیک در دورهی نوسنگی است. پرسش محوری این پژوهش این است که پیکرکسازی دورهی نوسنگی در هر محوطه تنها در پی تجربیات فردی و محلی بوده و یا در کنار تبادلات فرهنگی، فرم پیکرکها نیز انتشار یافته و تبادل شده است؟ دادههای این پژوهش براساس مطالعات موزهایی و منابع کتابخانهایی جمعآوری و مورد قیاس تطبیقی قرار گرفته است. شیوهی تجزیه و تحلیل اطلاعات از گونهی کیفی بوده است. از نظر ماهیت، پژوهش در دستهی پژوهشهای تاریخی-فرهنگی قرار میگیرد. نتیجهی حاصل شده نشان میدهد، سبک پیکرکهای انسانی به حالت نشسته از دورهی نوسنگی (حدود هزارهی نهم قبلازمیلاد) تا اوایل مسوسنگ جغرافیایی بزرگی از لوانت تا قفقاز از یک سو و تا شمالشرق مرکز فلات ایران از سوی دیگر، را دربر گرفته است. برمبنای همزمانی تقریبی انتشار محصولات اهلی شده و رواج پیکرکهای انسانی و حیوانی از گل و تکرار برخی فرمهای مشترک از جمله پیکرکهای انسانی به حالت نشسته با پاهای دراز شده، بهنظر میرسد علاوهبر انتشار ایدهی پیکرکسازی، برخی فرمها نیز انتشار یافته و تبادل شده است.
پیکرک
پیکرک های نشسته
پیکرک های خاورنزدیک
پیکرک های نوسنگی
پیکرک های انسانی
2019
08
23
7
22
https://nbsh.basu.ac.ir/article_2796_005ceb05ff34df791e7e34074dd84c7a.pdf
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5225
1398
9
21
تحلیل و بررسی تغییرات در سنت سفال مس وسنگ تپه ایدیر، دشت مغان، استان اردبیل
مرتضی
حصاری
رود ارس و انشعابات آن با گذشتن از سرتاسر دشت مغان، شرایط زیستمحیطی مناسبی برای تشکیل استقرارگاههای انسانی فراهم نموده است. شرایط مختلف طبیعی، خاکمناسب و مراتع غنی، استقرارگاههای انسانی در دورههای مختلف فرهنگی-تاریخی را پذیرا بوده است. در این محدوده بهدلیل ساختوساز و تسطیح بسیار گستردهی اراضی دشت مُغان توسط ادارات مختلف، سازمانها، نهادها و کشاورزان، این محوطهها بخشی از بینرفته و بخشی که باقیمانده، در معرض نابودی قراردارند؛ ازجمله محوطههای در معرض نابودی، تپه ایدیر است که در سال 1383 ش. در فصل دوم بررسی باستانشناسی دشت مغان شناسایی شد. از اهداف مهم این پژوهش، معرفی و تحلیل یافتههای این محوطه است. تپه ایدیر از لحاظ قدمت بهعنوان اولین محوطهی دورهی مسوسنگ در این ناحیه بود، چنانکه پیش از شناسایی این تپه، تنها چند محوطهی عصرآهن و دورهی تاریخی در این ناحیه معرفی شده بود؛ با این وصف، مطالعهی محوطهی مذکور امری ضروری بهنظر میرسد؛ چراکه از یکسوی اطلاعات پیشازتاریخی از این محوطه کسب میگردد و سوی دیگر وضعیت گاهنگاری حوزهی مورد مطالعه بازنگری میشود. روش پژوهش جستار پیشرو برمبنای یافتههای بررسی نظاممند و کاوش لایهنگاری استوار بوده و سعی شده است که به برخی از پرسشهای مطرح شده در کنار گونهشناسی سفالها، پاسخ مناسب داده شود. پرسشهای این پژوهش شامل: چگونگی تغییرات فناوری و تزئینی سفالهای مسوسنگ ایدیر و همچنین چگونگی وضعیت نفوذ فرهنگ عبید در این محوطه است؟ با وجود سفالهای فرهنگ دالما در مجموعه یافتههای ایدیر، جایگاه این فرهنگ در این محوطه چگونه است؟ فرهنگ بومی چه تأثیراتی بر تولیدات سفالی دارد؟ و در انتها، پژوهش حاضر با فرض این موضوع که سفالهای مسوسنگ ایدیر الگوی بومی دارند و همراه با تعاملاتی که داشته، در یک برهمکنش فرهنگی، دارای سنت سفالگری یکسان با مناطق نواحی همجوار خود است؛ موضوعی که نتایج بررسی سفال مسوسنگ ایدیر آنرا تأیید مینماید.
مس وسنگ
دالما
دشت مغان
تپه ایدیر
2019
08
23
23
40
https://nbsh.basu.ac.ir/article_2797_670c55a825549ef90d906b732c779ca8.pdf
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5225
1398
9
21
منشأیابی ابزارهای ابسیدینی محوطه های پیش ازتاریخ دشت خوی براساس آنالیز فلورسانس اشعه ی ایکس (XRF)
اکبر
عابدی
رعنا
بهره مندی پورفرد
افراسیاب
گراوند
فاطمه
ملک پور
مهدی
رازانی
با توجه به اهمیت ابزارهای سنگی و بهخصوص ابزارهای ابسیدینی بهجای مانده از دوران پیشازتاریخ و کمبود مطالعه برروی منابع ابزارهای ابسیدینی در شمالغرب ایران، این پژوهش درنظر دارد تا به منشأیابی ابزارهای ابسیدینی 9 محوطهی پیشازتاریخ دشت خوی بپردازد. با توجه به ساختار شیمیایی اُبسیدین قابلمنشأیابی بوده و از طریق آن می توان تجارت های دوربرد و چگونگی مبادلات اقوام پیش از تاریخ را در بخش های مختلف غرب آسیا که مورد نظر این تحقیق است، بازسازی نمود. از آنجایی که تنها معادن ابسیدینِ شناسایی شده در غرب آسیا، در نواحی آناتولی و قفقاز مستقر است و برخی نمونه های بهدست آمده از نواحی دیگر، به خصوص ایران بهدلیل عدم مطالعات منشأیابی و شناسایی منابع اصلی و دیگر معادن بومی موجود تاکنون به صورت مجهول باقی مانده اند، در این پژوهش سعی بر آن است تا با آنالیز نمونه های بهدست آمده از محوطه های پیش ازتاریخ دشت خوی، به قسمتی از ابهامات موجود در زمینه ی منشأیابی ابسیدین در شمال غرب ایران از جمله پرسشهایی نظیر این که، منشأ اصلی ابزارهای ابسیدینی محوطههای پیش ازتاریخی دشت خوی از کدام منابع تأمین می شده است؟ و آیا معدن سیونیک و میدان داغ منبع اصلی تأمین ابسیدین منطقه بوده است یا خیر؟ و چرایی استفاده از این منابع اصلی پاسخ داده شود. مطالعات انجام شده در این پژوهش به روش تجربی-آزمایشگاهی است که به صورت انجام آنالیزهای علمی (با روش XRF) برروی نمونه های برداشت شده حاصل از بررسی های میدانی انجام شده است. بهدلیل سرعت بالای آنالیز عنصری، روش آنالیز فلورسانس اشعه ی ایکس XRF برروی 38 نمونه ی ابسیدین محوطه های دشت خوی انجام پذیرفت و روشن ساخت که از کدام منابع به صورت غالب در هر محوطه استفاده شده و منبع عرضهکننده ی ابسیدین در هر یک از محوطه ها و در هر دوره کدام منابع هستند. همچنین این پژوهش نشان داد که نمونه های ابسیدین مورد آنالیز، از 9 معدن متفاوت بهدست آمده اند که عبارتنداز: میدان داغی، سیونیک، ساخونیات، سوپحانداغ، قوتانسر، آرتنی، تندورکداغ و نمرودداغ و تنها یکی از معادن ناشناخته است. براساس نتایج حاصله از داده های تحقیق می توان گفت؛ معدن میدان داغی با 15 نمونه و سپس معدن سیونیک با 8 نمونه، منابع اصلی تأمین ابسیدین محوطه های پیش ازتاریخ دشت خوی بوده اند. نتایج حاصل از منشأیابی نهایی ابسیدین های دشت خوی نشاندهنده ی شبکه ای گسترده از تجارت فرامنطقه ای در دوران مس وسنگ و مفرغ شمال غرب ایران با شرق آناتولی و منطقه ی قفقاز است.
دشت خوی
ابسیدین
منشأیابی
XRF
میدان داغ
سیونیک
تجارت فرامنطقه ای
2019
08
23
41
60
https://nbsh.basu.ac.ir/article_2798_181131eb9d105297651e8accc5068b25.pdf
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5225
1398
9
21
ارزیابی مجدد محوطه شهداد بر پایه مطالعه گورها، اشیای سنگی و سفال
نصیر
اسکندری
در پی دوازده فصل کاوش باستانشناسی در محوطهی شهداد توسط علی حاکمی و میرعابدین کابلی، مشخص گردید که محوطهی شهداد یک مرکز بزرگ و مهم شهری از عصر مفرغ در فلات ایران بوده است. پس از گذشت نیم قرن از آغاز کاوشهای شهداد، زمان آن رسیده است تا با شناخت امروزی از باستانشناسی جنوبشرق ایران، نگاهی نو به محوطهی شهداد و اشیاء بهدست آمده از آن بیاندازیم. در اینجا به ارزیابی نتایج کاوشهای محوطهی شهداد و بهطور ویژه به گورها، سفال و اشیاء سنگی آن پرداخته شده است. یکی از اهداف اصلی این پژوهش این بود تا موقعیت تمامی گورها بهطور دقیق مشخص گردد؛ همچنین گاهنگاری درون استقراری شهداد مشخص شود تا ارتباط گاهنگاری بخشهای مختلف کاوش شده معین شود. در این راستا، در این پژوهش دو پرسش اساسی مطرح گردید؛ نخست اینکه، براساس گاهنگاری مقایسهای، بهطور کلی محوطهی شهداد به چه دوره تعلق دارد و هر بخش از شهر عصر مفرغی نیز مربوط به چه دورهای است؟ پرسش دوم اینکه، براساس نمونههای سفالی و سنگی برهمکنشهای فرهنگی منطقهای و فرامنطقهای شهر عصر مفرغی شهداد به چه صورت بوده است؟ براساس مطالعهی دادههای بهدست آمده از کاوشها، شهر شهداد در نیمهی دوم هزارهی سوم قبلازمیلاد و بهویژه اواخر این هزاره، دارای نزدیکی فرهنگی با دیگر محوطههای جنوبشرق ایران از دشت سیستان گرفته تا حوزهی فرهنگی هلیلرود و حوضهی رود بمپور بوده است. این پژوهش نیز نشان داد که شهداد با مناطق مختلف خاور نزدیک و میانه از بینالنهرین و جنوبغرب ایران تا آسیای مرکزی و درهی سند و جنوب خلیجفارس نشان در ارتباط بوده است. درنهایت جایگاه و اهمیت باستانشناسی محوطهی شهداد بهعنوان یکی از مراکز شهری اولیه در فلات ایران در چرخهی برهمکنش هزارهی سوم قبلازمیلاد جنوبغرب آسیا مورد بررسی قرار گرفت.
جنوب شرق ایران
محوطه ی شهداد
گورستان
سفال
اشیاء سنگی
2019
08
23
61
78
https://nbsh.basu.ac.ir/article_2799_6973e81cede16806016a1841667cbe68.pdf
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5225
1398
9
21
پیوندهای فرهنگی خراسان با جنوب شرق ایران و آسیای میانه غربی در دورهی مفرغ جدید مطالعهی موردی:ظرف نقرهای محوطهی شهرک فیروزه نیشابور
حسن
باصفا
محمد صادق
داوری
روابط بین فرهنگی دورهی مفرغ، موضوعی است که با آنالیز و مطالعهی دستساختهها در رویکردی تطبیقی قابل درک است. حوزهی فرهنگی خراسان بهواسطهی قرارگیری در مسیر ارتباطی شرق به غرب، اهمیت ویژهای را داراست؛ هر چند که بهدلیل عدم مطالعات «منطقهی سفید باستانشناسی» نام گرفته است. در سالهای اخیر بهواسطه پژوهشهای جدید ابعاد کوچکی از اهمیت این حوزه آشکار شده به درک چرایی فرهنگ همجوار کمک قابلتوجهی نموده است. بین بومهای فرهنگی خراسان، نیشابور اهمیت ویژهای دارد؛ چرا که موقعیت مکانی آن نیز سبب گسترش ویژهی جوامع انسانی در دورهی مفرغ گشته است. در این راستا بنیان پژوهشی این نوشتار بر نمادشناسی، تفسیر و مطالعهی تطبیقی دستساختهی نقرهای است که از محوطهی شهرک فیروزهی دشت نیشابور در سال 1387 ش. بهدست آمده است. بررسی منشأ فرهنگی و شمایلنگاری نقوش موجود بر اثر مذکور، درک فرآیند تجمیع نقوش مربوط به نظامهای فرهنگی متعدد در یک منطقه و برروی یک اثر و ارزیابی جایگاه این نقوش از مهمترین پرسشهای پژوهش حاضر است. در پاسخی کلی به پرسشها میتوان گفت ک این اثر کالایی شأنزا است که شمایلنگاری آن نشان از برهمکنش خراسان با مهمترین کانونهای فرهنگی مجاور خود در دورهی مفرغ آسیای جنوبغربی ازجمله فرهنگ کرمان در جنوبشرق و بلخ-مرو در آسیای میانه دارد. در این پژوهش نیز تلاش میشود با رویکرد شمایلنگاری نقوش اثر مورد مطالعه، جایگاه هنری و اساطیری این نقوش ابتدا بیان و سپس منشأ این نقوش در فرهنگهای همجوار خراسان و دلیل تجمیع این نقوش بهصورت یک اثر ترکیبی برروی ظرف نقرهای محوطهی شهرک فیروزه مورد ارزیابی قرار گیرد. بهنظر میرسد برخی از نقوش مورد مطالعه، نماد مشترک فرهنگهای مذکور محسوب شده و به احتمال، طی یک فرآیند ایدئولوژیک فراگیر، در شمایلنگاری اثر شهرک فیروزهی نیشابور نقش شده است.
جاده ی خراسان بزرگ
محوطه ی شهرک فیروزه
دوره ی مفرغ
شمایل نگاری
نمادهای بین فرهنگی
2019
08
23
79
96
https://nbsh.basu.ac.ir/article_2800_8a4f67e17fa9b716582af46857b718da.pdf
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5225
1398
9
21
نقش اسطورههای ایران و یونان در پیکرنگاری بخش قدامی ریتونهای اشکانی نسا (سنتور، ورزا - مرد، گریفون شیرسان)
مصطفی
رستمی
سید رسول
موسوی حاجی
حنان
افشار
پیکرههای ترکیبی، موجوداتی اساطیری هستند که در اسطورههای هر تمدن کهن، نمونهای از آنها دیده میشود. آنها ترکیبی از دو یا چند موجود واقعی در طبیعت هستند. نمونههایی از این پیکرهها، بهعنوان آرایههای بخش قدامی ریتونهایی از جنس عاج که در شهر باستانی نسا، نخستین پایتخت اشکانیان کاوش گردیدند، بهکار رفتهاند. سه گونه پیکرهی ترکیبی در بخش قدامی تعداد قابلتوجهی از ریتونها بهچشم میخورد. نخستین دسته گریفونهای شیرسان، موجوداتی ترکیبی از شیر و عقاب هستند که در هنر هخامنشی نمونههای بسیاری از آنها دیده میشود. دستهی دوم پیکرههای ورزا-مرد، موجودات نیمهانسان و نیمهگاو کوهاندار، و دستهی سوم سنتورها هستند، مخلوقات نیمهانسان-نیمهاسب و نامآشنای اسطورههای یونانی. هر سه دسته با ویژگیهای نوظهور پیکرنگارانه در میان نقشمایههای ایران باستان، ساغر ریتونهای نسا را نگاه داشتهاند. پژوهش حاضر به روش تاریخی-توصیفی و با رویکرد اسطورهشناسی تطبیقی انجام شده و در گردآوری دادهها از شیوهی کتابخانهای بهره برده است. این نوشتار میکوشد با مقایسهی تطبیقی اسطورههای ایرانی و یونانی مرتبط با پیکرکهای ریتونهای نسا و با بررسی مفاهیم و نمادهای مشترک میان آنها، به این پرسشها پاسخ دهد که کدام اسطورهها در شکلدهی به این پیکرکها تأثیرگذار بودهاند؟ و آنها چه مفاهیم مشترکی را بازنمود میکنند؟ نتایج پژوهش حاکی از آن است که نقشمایهی سنتور برگرفته از اسطورههای یونان، ورزا-مرد، تحتتأثیر اسطورههای هر دو سرزمین و گریفون شیرسان متأثر از نمونههای هخامنشی میباشد. مفاهیم مرتبط با این نقشمایهها، باروری، جاودانگی، پهلوانی و تمدنآفرینی هستند که همگی در عینحال با انگیزه کاربرد ریتونها نیز پیوند دارند. با درنظر گرفتن این پیکرکها بهعنوان پدیدههای فرهنگی دوران اشکانی و مطالعهی آنها، میتوان به یک پسزمینهی نزدیک به واقعیت از باورهای ایدئولوژیکی اشکانیان دستیافت که در نتیجهی التقاط فرهنگی از یکسو، و بازگشت به سنتهای ایرانی از سوی دیگر، وارد مرحلهی جدیدی میشدند.
پیکره ی ترکیبی
ریتون
سنتور
گریفون شیرسان
ورزا-مرد
2019
08
23
97
114
https://nbsh.basu.ac.ir/article_2801_337b49ee379b0302bd027213e1305262.pdf
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5225
1398
9
21
مطالعه و تحلیل سکه های مکشوفه از محوطه ولیران دماوند
محمدرضا
نعمتی
فریبا
شریفیان
علی
صدرایی
سکهها اسناد و مدارک ارزشمندی از تاریخ و فرهنگ و هنر و مذهب ایران در دورههای قبل و بعد از اسلام هستند که در کاوشها و مطالعات باستانشناسی جهت تاریخگذاری دارای اهمیت زیادی هستند. استفاده از این اسناد بخش مهمی از مطالعات تاریخی ایران در دورههای اشکانی و ساسانی را تشکیل میدهند و همانند کتیبهها و نقش برجستهها بسیاری از مسائل تاریخی را متبادر میکند. در کاوشهای باستانشناسی محوطهی باستانی ولیران آثاری از دورههای اشکانی و ساسانی کشف گردید. از مهمترین یافتههای کاوش در این محوطه تعداد هفت سکه از گورستان مربوط به دورهی اشکانی و هشت سکه از داخل معماری متعلق به دورهی ساسانی بود. از آنجاییکه سکههای دورههای اشکانی و ساسانی دارای کتیبه و نقشهای مختلفی هستند، مطالعه و خواندن آنها میتواند اطلاعات ارزندهای درخصوص نام شاهان و شکل ظاهری آنها، محل ضرب سکهها، القاب و عناوین، مذهب و بهطورکل تاریخگذاری دقیقتری از محوطه ارائه دهد. پژوهش حاضر برمبنای مطالعه و خواندن سکههای مکشوف از کاوشهای محوطهی تاریخی ولیران گذارده شده تا از این طریق بتوان خلاءهای علمی را درخصوص دورههای اشکانی و ساسانی که بهواسطهی عدم کاوش باستانشناختی در منطقهی شمال فلاتمرکزی و بهویژه منطقهی دماوند بهوجود آمده را تا حدودی جبران کرد. این پژوهش بـه روش توصـیفی و با تکیه بر کاوشهای میدانی، مطالعات کتابخانهای و با کمک از دانش زبانهای باستانی جهت پاسخ به پرسشهایی همچون، گورستان اشکانی و قلعهی ساسانی محوطه ولیران در زمان کدام یک از شاهان دورههای اشکانی و ساسانی و به مدت چند سال مورد استفاده قرار گرفته است؟ سکههای مکشوف دارای چه ویژگیهایی و سبکشناسی آنها چیست؟ به انجام رسیده است. نتایج حاصل از مطالعهی سکهها نشان میدهد که اشکانیان از دورهی مهرداد دوم تا اُرد اول در حدود 100 سال اشکانیان از گورستان ولیران جهت دفن اموات خود استفاده کردهاند و تقریباً پس از 500 سال وقفه، ساسانیان در زمان خسرو اول با ساخت قلعهای در این محل مستقر شدهاند.
سکه
اشکانی
ساسانی
ولیران
دماوند
2019
08
23
115
129
https://nbsh.basu.ac.ir/article_2802_b18a825dd088d00a1b1c1fb039beadb7.pdf
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5225
1398
9
21
کَلِک تَمِرخو؛ چهارتاقی نویافته از دوره ی ساسانی در غرب لرستان (طرحان)
یونس
یوسف وند
فرشاد
میری
بخش جنوبغربی استان لرستان که با نام طرحان (طرهان) شناخته میشود، در دورهی ساسانی و سدههای آغازین اسلامی بخشی از ایالت مهرجانقذق بهشمار میرفته است. این ناحیه یکی از مناطق مهم در مطالعات باستانشناسی اواخر دورهی ساسانی و سدههای آغازین اسلامی است. حدود تقریبی این ولایت حدفاصل دو رودخانهی سیمره و کشکان را دربر میگیرد. چهارتاقی موسوم به «کَلِک تَمِرخو» در این منطقه و در بخش «کوهنانی» شهرستان کوهدشت در فاصلهی 20 کیلومتری محوطههای شاخص دورهی ساسانی در حوضهی سد «سیمره» قرار دارد. این چهارتاقی در واقع بخشی از محوطهی بزرگتری بهنام «چیا کَلِکِ تَمِرخو» است که با استفاده از مصالح لاشهسنگ و ملات گچ نیمکوب ساخته شده است. مطالعه انجام شده در این بنا نشان میدهد که این چهارتاقی، هستهی اصلی باقیمانده از آتشکدهای با نقشهی چلیپایی و چهار جرز سنگی، راهروهای پیرامون، پیشخوان، بقایای سکوی آتشدان و فضای میانسرا است که بر سطح هموار یک تپهی طبیعی ساخته شده است؛ ضمن آنکه تعدادی اتاق در پاییندست آن وجود دارد که به احتمال زیاد مرتبط با این چهارتاقی هستند. در مقالهی پیشرو تلاش بر آن است تا برمبنای یافتههای باستانشناختی، ضمن معرفی عناصر و فضاهای معماری مکشوفی چهارتاقی تمرخو، به تحلیل و مقایسهی این یافتهها با دیگر نمونههای مشابه بهمنظور پاسخ به پرسشهایی مطرح در مورد تاریخ برپایی آن، جایگاه و مرتبهی آتش مورد پرستش در آن و همچنین شباهتهای آن با دیگر بناهای همزمان پرداخته شود. نتایج تحقیق نشان میدهد آتشکدهی تمرخو در دورهی ساسانی ساخته شده و در آن آتش آدران (یا آتش محلی) پرستش میشده است. این آتشکده از لحاظ پلان و فضاهای معماری، بیشترین شباهت را با آتشکدهی قلعه کهزادِ رومشگان دارد؛ با این وجود، دارای شباهتهایی با برخی از آتشکدههای غرب ایران، مانند آتشکدههای: شیان، میل میلهگه، چنژیه نیز هست.
دوره ی ساسانی
آتشکده
طرحان
چیا کَلِکِ تمرخو
2019
08
23
131
150
https://nbsh.basu.ac.ir/article_2803_74cfb78408e76d241c4b5cbe309c56f2.pdf
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5225
1398
9
21
عوامل تخریب و متروک شدن کاروانسرای ایلخانی بیستون براساس یافته های باستان شناختی
خلیل الله
بیک محمدی
یکی از آثار شاخص بهجامانده در مجموعهی آثار تاریخی بیستون، بناییست موسوم به «کاروانسرای ایلخانی» که برروی دیوارهای کاخ نیمهتمام ساسانی ساخته شده است؛ این بنا در دورهی ایلخانی به کاروانسرا تبدیل و بعد از مدتی کوتاه به یکباره تخریب و متروک میگردد که از مسئلههای بحثبرانگیز حیات تاریخی آن است. در ادوار واپسین دوران اسلامی -بالأخص در دورهی قاجار و پهلوی-، ساختوسازهایی برروی مخروبههای این کاروانسرا صورتگرفته که از این رهگذر به شالودهی اصلی آن آسیبهای فراوانی وارد شده و بهنوعی عوامل شناسایی تخریب را دشوار کرده است. در چنین رهیافتی، ضرورت مطالعه بر روی عوامل و دلایل تخریب این بنای تاریخی، امری ضروری بهنظر میرسد؛ بنابراین، هدف اصلی جستار حاضر، واکاوی چگونگی تخریب بنای مذکور است. این پژوهش سعی دارد با استفاده از روش تحقیق تاریخی-تحلیلی برپایهی شواهد و متون تاریخی، بهواسطهی توصیفات ارائه شده توسط مورخان از زلزلههای تاریخی، ضمن مطالعهی دقیق ساختار معماری بنای ایلخانی بیستون که در پسِ چندین فصل کاوش باستانشناختی آلمانی و ایرانی انجام شده، حیات تاریخی آنرا مورد بحث و تحلیل قرار دهد؛ حال این پرسش مطرح است: چه عاملی مسبب تخریب و متروکشدن کاروانسرای ایلخانی بیستون بوده است؟ براساس شواهد باستانشناختی در نوع ریزش سقف و اجساد مدفون شده در زیر آوار، فرض بر این است که کاروانسرای ایلخانی بیستون با وقوع زلزله تخریب و متروک شده است. این فرضیه براساس قرارگیری بیستون در جوار مجموعهگسلهای پُرخطر زاگرسمرکزی و زلزلهخیز بودن بخشهای بزرگی از آن، که در طول تاریخ باعث خرابی بسیاری از بناها شده، قابل اثبات است؛ همچنین برخی متون تاریخی نیز، به این موضوع اشاراتی داشتهاند. برآیند پژوهش، حاکی از آنست که در طول تاریخ بهواسطهی زلزلههای متعدد، نواحی مختلفی از کرمانشاه و بناهای متعددی -مانند: معبد آناهیتای کنگاور، و ازجمله کاروانسرای ایلخانی بیستون- تخریب و الگوی معماری آنها تغییر شکل داده؛ بهگونهای که در اینمیان، حتی گاهی جمعیت آن نیز نوسان داشته است.
بیستون
کاروانسرا
ایلخانی
زلزله
تخریب
2019
08
23
151
172
https://nbsh.basu.ac.ir/article_2804_edaf9420734fdc1fd6562f7b8c3ba1ae.pdf
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5225
1398
9
21
بازنگری در طبقه بندی و تاریخ گذاری سفال گونه ی نقش کَنده در گِلابه (اسگرافیاتو) در ایران دوره ی اسلامی
میترا
شاطری
هایده
لاله
حمیده
چوبک
کمتر محوطهی تاریخی را در جهان اسلام میتوان یافت که قطعات سفال گونهی نقشکَنده در گلابه (اسگرافیاتو) از آن بهدست نیامده باشد. این گونهی سفال بهدلیل تنوع طرح، نقش، رنگ و سهولت نسبی در ساخت، از مهمترین گونههای سفال جهان اسلام است که حداقل در سدههای 4 تا 7 هـ.ق. در بیشتر مراکز تولیدی مهم صنعت سفالگری جهان اسلام ساخته میشده و بههمین دلیل پژوهشگران، آنرا «سفال سنتی جهان اسلام» میخوانند. به اذعان محققین، پراکنش سفالهای نقشکَنده در گلابه در محوطههای ایران از نظر تنوع در فن تزئینی، طرح و کمیت در سراسر جهان اسلام بینظیر است، با اینوجود طبقهبندیهای مورد استفاده درخصوص این سفال در ایران، ناکارآمد بوده و برپایهی استنادات علمی قرار نگرفتهاند. از اینرو پژوهش حاضر تلاش میکند تا با درنظر گرفتن شیوهی ساخت و تزئین این سفال از یکسو، و یافتههای حاصل از کاوش در محوطهها و مراکز مهم تولید سفال در ایران از سویی دیگر؛ درخصوص طبقهبندی و تاریخگذاری این گونهی تزئینی بازنگری نماید، بهگونهای که قابلیت تعمیم به تمامی قطعات سفالهای بهدست آمده از این گونه در محوطههای مختلف را داشته باشد. پرسشهای پژوهش حاضر عبارتنداز: چگونه میتوان سفال نوع نقشکَنده در گلابه ایران را به وجهی طبقهبندی نمود که تمامی نمونههای بهدست آمده از این سفال در سراسر ایران را پوشش دهد؟ و یا ساخت این گونهی سفال در چه سدههایی رواج بیشتری داشته و تا چه زمانی در ایران تولید میشده است؟ انجام پژوهش حاضر از طریق گردآوری اطلاعات بهصورت کتابخانهای و تطبیق میدانی یافتههای مربوط به این حوزه صورت گرفته است. نتایج این پژوهش حاکی از آنست که طبقهبندی با درنظر گرفتن ویژگیهای فنی و تزئینی در کنار هم، میتواند جامعترین طبقهبندی ممکن باشد و در این راستا سه سبک تزئینی کلی نقشکَندهی خطی در گِلابه با چند زیر سبک، گِلابهتراشی، و سبک ترکیبی معرفی شدند. همچنین برخلاف نظر اغلب پژوهشگران که زمان ساخت این سفال را منحصر به سدهی 7 هـ.ق. دانستهاند، این گونه از سفال حداقل تا دورهی صفویه در ایران تولید میشده است.
سفال اسلامی
گونه ی نقش کَنده در گِلابه
اسگرافیاتو
گِلابه تراشی
شانلوه
2019
08
23
173
188
https://nbsh.basu.ac.ir/article_2805_173088fd1bb7ca0bfa93d811f6fe6636.pdf
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5225
1398
9
21
شهربابک و رودان حدفاصل مرز شمالی ایالات فارس و کرمان در دوران اسلامی
علی
شجاعی اصفهانی
با بررسی منابع مکتوب دوران اسلامی در رابطه با دو منطقهی شهربابک و رفسنجان (رودان) تناقضهایی دیده میشود، بهصورتی که در برخی از انتساب «رستاق شهربابک» و یا «ناحیهی رودان» (رفسنجان) به ایالت کرمان و در برخی دیگر به ایالت فارس سخن گفته شده است. علاوهبر این، فهم موقعیت و وسعت واحدهای اداری مذکور در منابع مکتوب مبهم بوده و شهرهای متعدد نامبرده شده در هر دو محدوده گرچه در شمار شهرهای مطرح دوران خود قلمداد میشده و توصیفات قابلتوجه دارند، اما در حال حاضر بایستی عنوان شهرهای گمشده را برای آنها بهکار برد که محل آنها تنها مبتیبر حدس و گمان و در مواردی با اختلاف زیاد میان محققین مشخص شده است. مقالهی اخیر از یکطرف با بررسی و تحلیل انواع مختلف منابع مکتوب اعم از متون و اسناد تاریخی و جغرافیایی ادوار مختلف دوران اسلامی، و از طرف دیگر بررسی نقشههای امروزی در مقیاسهای مختلف و فهم ریختشناسی زمین در محدودهی مورد مطالعه، تلاش کرده تا دلیل تناقض منابع مکتوب در رابطه با ادارهی شهربابک و رودان توسط هر یک از ایالات فارس و کرمان را بررسی کند و تا حد امکان موقعیت شهرهای گمشدهی این محدوده را با دقت بیشتری از آنچه تاکنون گفته شده آشکار کند. به اینترتیب مشخص گردید، گرچه ارتفاعات این محدوده بهعنوان مانعی طبیعی مرز دو ایالت را در قبل از اسلام مشخص میکرده است، اما در دوران اسلامی و قبل از روی کار آمدن حکومت یکپارچهی صفویه، محدودهی مورد مطالعه بهعنوان منطقهی مرزی میان دو ایالت فارس و کرمان صحنهی منازعه و کشمکش طرفهای قدرت بوده و با قدرت یافتن هر طرف تغییر در مرزبندی ممکن میشده است. علاوهبر این عبور یکی از مسیرهای سهگانه میان فارس و کرمان از این محدوده، اهمیت استراتژیک منطقه را دوچندان کرد و باعث گردید در منابع مکتوب تمامی دوران اسلامی اطلاعات قابلقبولی از مناطق مسکونی این مسیر در دست باشد.
شهربابک
رودان (رفسنجان)
کرمان
فارس
مرزبندی ایالات
راه های ارتباطی
2019
08
23
189
208
https://nbsh.basu.ac.ir/article_2806_b22d35e99c05f9f57b1c5067a8dcff93.pdf
پژوهش های باستان شناسی ایران
2345-5225
2345-5225
1398
9
21
بررسی تاریخی و باستان شناختی قلعه کهنه ی کرمانشاه
محمد ابراهیم
زارعی
مریم
دهقان
شهر کرمانشاه یکی از مراکز جمعیتی غرب ایران است، این شهر در حاشیهی مرزهای طبیعی فلات ایران و بر روی یکی از بزرگترین دشتهای زاگرسمرکزی شکل گرفته و از دورهی پارینهسنگی تا به امروز مورد توجه جوامع انسانی بوده است. موقعیت جغرافیایی و قرارگیری در مرزهای طبیعی و سیاسی سبب اهمیت نظامی منطقه شده است. این موضوع از عصر صفوی و در پی چالشهای ایران و عثمانی، افزایش و با تثبیت مرزهای غربی، تا امروز ادامه یافته است. مدارک تاریخی نشان میدهد که در عصر افشاریه قلعهی وسیعی در این منطقه تأسیس و کرمانشاه به یکی از مراکز نظامی نادرشاه تبدیل شد. این قلعه که پس از شکلگیری شهر جدید در اواخر زندیه و توسعهی آن در عصر قاجار، با نام «قلعهکهنه» از آن یاد میشود، در دشت ساخته شده و از نقشهی موسوم به «ستارهای» در طراحی و ساخت آن استفاده شده است؛ این نقشه با نمونههای اروپایی قابل مقایسه است. قلعهکهنه در زمان تشکیل حکومت زندیه تخریب شده و پس از آن، درپی تغییرات بستر رودخانهی قرهسو و گسترش فضای شهری کاملاً از بین رفته است. مسألهی اصلی این نوشتار بررسی این اثر با تکیهبر مدارک و شواهد موجود است. این بررسی برای دستیابی به ویژگیهای معماری نظامی در دورهی افشاریه انجام شده و ضرورت آن با توجه به اطلاعات محدودی که از این دوره دراختیار داریم، مشخص میشود. بر این اساس پرسشهایی پیرامون علل ساخت قلعه از سوی نادرشاه؛ ساختار معماری بهویژه نقشهی آن و کارکرد تسلیحاتی و مسکونی قلعه مطرح میشود و فرضیاتی مبتنیبر کارکرد تسلیحاتی قلعه و تداوم ظهور عناصر معماری غربی از عصر صفوی بهبعد ارائه میگردد. این پژوهش به روش توصیفی-تاریخی تحلیلی انجام شده است و ضمن مطالعهی متون و مدارک عصر افشاریه و زندیه، تصاویر هوایی و دادههای حاصل از کشفیات اتفاقی را مورد بررسی قرار میدهد.
قلعه کهنه
کرمانشاه
افشاریه
قلعه ی ستاره ای
2019
08
23
209
225
https://nbsh.basu.ac.ir/article_2807_414c6dd81008c345791db278fa3701b1.pdf