سرماج «دکان»: محل گردهمایی پادشاهان جهان

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

استادیار پژوهشکده باستان شناسی

چکیده

در زیر بافت کهنه‌ی روستای سرماج حسین‌خانی، بقایایی از مجموعه بناهای سنگی قرار دارد که متأسفانه به‌علت ساخت‌وسازهای بی‌رویه دهه‌های اخیر، کاملاً مدفون‌شده و تنها در بعضی جاها بخش‌هایی از دیوارهای آن قابل‌مشاهده است. بررسی عکس‌های هوایی، مطالعات زمین‌ریختی محیط و بررسی بخش‌های باقی‌مانده بنا نشان می‌دهد بنای تاریخی سرماج دارای پلان تقریباً مربعی به درازی 50/295 متر و پهنای 288 متر است که بر فراز یک تپه‌ی طبیعی برپاشده که پیرامون آن‌را خندقی احاطه کرده است. بلندی این تپه نسبت به زمین‌های اطراف در حدود 22 متر است. نوشته‌ی حاضر، در پی پاسخ به این پرسش‌ها است: مجموعه‌ی سرماج توسط چه حاکمانی ساخته شده و روند شکل‌گیری بناهای آن چگونه بوده است؟ علل و انگیزه ساخت مجموعه و کاربری احتمالی آن چه بوده است؟ مجموعه‌ی سرماج در بافت سیاسی دوره‌ی ساسانی و سده‌های نخستین اسلامی دارای چه جایگاهی بوده است؟ در  این مقاله سعی شده است با استفاده از روش‌های تحقیق تاریخی و توصیفی-تحلیلی ابتدا به توصیف فنی ساختار معماری مجموعه‌ بناهای سرماج پرداخته شود؛ سپس بر پایه‌ی متون تاریخی معتبر، سنجش‌های معماری و مدارک کتیبه‌ای علل و انگیزه‌ی برپایی بناها، زمان ساخت و کاربری احتمالی آن‌ها مورد بحث و تحلیل قرار گرفته است. نتابیج حاصل از این پژوهش نشان می‌دهد بنای سرماج در اواخر دوره‌ی ساسانی و در زمان حکومت خسرو دوم (628-590 م.) ساخته‌شده و احتمالاً بقایای همان صفه‌ای است که جغرافی‌نویسان عرب از آن به‌عنوان «دکان» یادکرده‌اند. در «دکان پادشاهان جهان» ازجمله «فغفور» پادشاه چین، «خاقان» پادشاه تُرک، «داهر» پادشاه هند و «قیصر» پادشاه روم در پیشگاه خسروپرویز گرد هم می‌آمدند. هم‌چنین شواهد تاریخی و سنگ‌نوشته‌های کوفی مشجر به‌دست‌آمده از این محوطه نشان می‌دهد که حسنویه‌ها در روستای کنونی سرماج، دژ مستحکم و استواری ساخته که برای حدود یک سده مرکز حکومت خاندان حسنویه از کُردهای برزیکانی بوده است. این خاندان نقش مهمی در تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران در اواخر سده‌ی چهارم و اوایل سده‌ی پنجم هجری قمری ایفا کرده‌اند.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

Sarmāj “Dukkān”: A Gathering Place for the World’s Kings

نویسنده [English]

  • Yousef Moradi
Assistant Professor in the Iranian Center for Archaeological Research (ICAR)
چکیده [English]

There are some remains of a stone-masonry building lying buried beneath the modern village of Sarmāj-e Hosseinkhāni, located in the southern vicinity of Bisotun, in Kermanshah Province of Iran. Aerial photographic investigations, topographic survey, and the detailed examination of the remaining parts of the building indicate that the building is almost square in plan, with dimensions of about 288 m × 295.50 m. It is fortified with four square bastions at the corners. This monument sits on the summit of a natural hill that stands almost 20 m higher than the surrounding terrain. The monument was once surrounded by a rather deep and very wide moat, which filled with water supplied by a nearby stream running along the northern side of the monument. The construction technique of the walls is in a manner that the smooth-sided ashlars were set one beside another on the exterior of the walls. These stones were used in their unchanged, ‘natural’ shape which was that of a large coarsely undressed, large-sized ashlar. Almost all of these stones were laid in vertical position with chips between the joints. The core of the walls was filled with smaller rubble stones embedded in generous quantities of gypsum mortar. Here, a row would initially be laid down, and the top of the wall would then be finished with a rough layer of mortar, in order to make it smooth and level. After this had dried sufficiently, it became the base for the construction of the second course. This second course would be set on top of the first course in the same manner as the previous, and so on, continuing until the final row. As Luschey and Trümpelmann have documented, there existed, until fairly recently, remains of a wall on the summit of the mound. The wall was part of a much larger architectural complex which is now buried beneath the modern village. The remaining wall consisted of four courses built with cut-stone block masonry. The stones were of different sizes and dressed with utmost precision. Historical and archaeological evidence indicates that the Sarmāj monument was constructed in the late Sasanian period, most likely at the reign of Khosrow II (590-628 C.E), and could be identified with “Dukkān”, where the Sasanian King of Kings, Khosow II Parviz, hosted the world’s kings including the king of China, the Roman emperor, the Türk Khāghān and Dāhir (identified with a king of India). Primary textual sources explicitly suggest that the site of Sarāmj was also a stronghold built by the Kurdish ruler Ḥasanwayh (Ḥasanūya) Barzekānī (d. 369/980). Sarmāj was the center of the Ḥasanuyid principality that has played important political, social, and cultural roles in the late 10th and early 11th centuries. Muslim geographers and historians report the legendary fabulous wealth and treasures of Ḥasanwayh dynasty held in the stronghold of Sarāmj. This material wealth was one of the motivations that provoked Buyid rulers to lunch military campaigns against Sarāmj. Upon the death of Badr ibn Taher (439 AH), the last ruler of Ḥasanwayh dynasty, the castle of Sarāmj was conquered by Ibrahim Yanal, the brother of Ṭoḡrel Beg Saljok, the first sultan of Saljuq. The Numerous monumental inscriptions in engraved Kufic found in the site, one of which bears the date 370 or 390 AH. The Quranic verses on the inscriptions indicate that they may have once embellished a religious building, i.e., a mosque or most likely a mausoleum. If the latter identification proves valid, it is reasonable to assume that the inscriptions under discussion belong to the mausoleum of Ḥasanwayh, the Kurdish ruler who died in Sarmāj in 369 AH. It is likely that the mausoleum was built at the order of Badr, the son of Ḥasanwayh, in 370 AHS.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Sarmaj
  • Dukkan
  • Abu Ayob
  • Sasanian
  • Hasanwayh
- آدام، رابرت، 1375، معماری کلاسیک، راهنمای جامع سبک کلاسیک، به‌کوشش: حسین سلطان‌زاده، تهران: انتشارات دفتر پژوهش‌های فرهنگی.
- ابن‌اثیر، عزالدین ابی الحسن علی بن محمد شیبانی جزری، 1383، تاریخ الکامل، ترجمه‌ی حمید رضا آژیر، 12 جلد، تهران: انتشارات اساطیر، جلد 12.
 - ابن الجوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی بن محمد، بی تا، المنتظم فی تاریخ الامم والملوک، به‌اهتمام: محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت: دارالکتاب العلمیه، جلد 14.
- ابن‌خرداذبه، ابوالقاسم عبیدالله بن عبدالله، 1371، المسالک و الممالک، ترجمه‌ی حسین قره‌چانلو، تهران: بی‌نا.
- ابن‌خلدون، ابوزید عبدالرحمن بن محمد، 1383، العبر: تاریخ ابن خلدون، ترجمه‌ی عبدالمحمد آیتی، 6 جلد، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، جلد 3.
- ابن‌رسته، احمد بن عمربن رسته، 1365، الاعلاق النفیسه، ترجمه‌ی حسین قرهچانلو، تهران: انتشارات امیرکبیر.
- ابن‌فقیه، ابوبکر احمدبن محمدبن اسحاق همدانی، 1349، مختصر البلدان، ترجمه‌ی ح. مسعود، تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.
- ابن‌مسکویه رازی، ابوعلی، 1376، تجارب الامم و تعاقب الهمم، ترجمه‌ی علینقی منزوی، 6 جلد، تهران: انتشارات توس، جلد 6.
- ابودلف، مسعربن المهلهل، 1342، سفرنامه ابودلف در ایران، با تعلیقات و تحقیقات ولادیمیر مینورسکی، ترجمه‌ی سید ابوالفضل طباطبایی، تهران: انتشارات زوار.
- اصطخری، ابواسحق ابراهیم، 1368، مسالک و ممالک، به‌اهتمام: ایرج افشار، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
- اذکایی، پرویز، 1367، فرمانروایان گمنام، تهران: بنیاد موقوفات محمود افشار.
-چهری، محمداقبال؛ و چهری، رامین، 1396، «بنای سنگی سرماج، قلعه‌ایی از دوره‌ی حسنویه برروی سازه‌ای ساسانی»، مجله‌ی پژوهش‌های باستان‌شناسی ایران، شماره‌ی 13، صص: 188-173.
- خواندمیر، غیاث‌الدین بن همام‌الدین الحسینی، 1333، حبیب السیرفی اخبار افراد بشر، به‌کوشش محمد دبیرستانی، تهران: انتشارات خیام، جلد 2.
- دهلوی، نظامعلی، 1381، «اوضاع سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی حکومت بنی حسنویه»، فرهنگ کرمانشاه، شماره‌ی چهارم وپنجم، صص: 55-47.
- روژبیانی، محمد جمیل، 1353، «امارت و فرمانروایی بنی عیار در غرب ایران از سال 380 هجری تا سال 510 هجری»، در: مجموعه مقالات چهارمین کنگره تحقیقات ایرانی، به‌کوشش: محمد حسین اسکندری، تهران: انتشارات دانشگاه پهلوی، صص: 91-127.
- سجادی، علی، 1375، «بررسی و شناسایی آثار شهرستان هرسین و تشکیل شناسنامه آثار»، کرمانشاه: مرکز اسناد سازمان میراث‌فرهنگی، صنایع‌دستی، گردشگری (منتشر نشده).
- قدامه بن جعفر، ابوالفرج، 1370، کتاب‌الخراج، ترجمه‌ی حسین قره‌چانلو، تهران: انتشارات البرز.
- گلزاری، مسعود؛ و جلیلی، محمدحسین، بی‌تا. کرمانشاهان باستان از آغاز تا آخر سده سیزدهم هجری قمری، بی‌جا، بی‌نا.
- مترجم، عباس؛ و محمدی‌فر، یعقوب، 1381، «طرح بررسی، شناسایی و مستندسازی آثار باستانی شهرستان هرسین»، کرمانشاه: مرکز اسناد سازمان میراث‌فرهنگی، صنایع‌دستی، گردشگری (منتشر نشده).
- موسوی، علی، 1379، «شهر پارسه: نکاتی درباره توپوگرافی و دستگاه دفاعی تخت‌جمشید»، در: دومین کنگره معماری و شهرسازی ایران، ارگ بم، کرمان، ایران 29-25 فروردین ماه 1378، 5 جلد، تهران: انتشارات سازمان میراث‌فرهنگی کشور، جلد سوم، صص: 240-235.
- یاقوت الحموی بغدادی، یاقوت بن عبدالله، 1968، معجم‌البلدان، العاشرالمجلد، بیروت: دار صادر، دار بیروت، الجلد 2 و 3.
 
- Azarnoush, M., 1981, “Excavations at Kangavar”, Archäologische Mitteilungen aus Iran, 14: 69-94.
- Blair, S. S., 1992, The Monumental Inscriptions from Early Islamic Iran and Transoxiana, Leiden, E.J. Brill.
- Ghirshman, R., 1976, Terrasses sacrees de Bard-e Neshandeh et Masjid-I Solaiman, 2 vols, Paris.
- Gropp, G. & Nadjmabadi S., 1970, “Bericht über eine Reise in West–und Südiran”, Archäologische Mitteilungen aus Iran, 3: 173-231.
- Hüsing, G., 1908, Der Zagros und seine Völker: Eine archäologisch ethnographische Skizze, Leipzig, Hinrichs.
- Kleiss, W., 1996, “Die sasanidische Brücke und das Paradeisos”, in: Wolfram Kleiss und Peter Calmeyer eds., Bisutun. Ausgrabungen und Forschungen in den Jahren 1963-1967, Berlin, Gebr. Mann Verlag: 99-113.
- Kleiss, W., 1998, “Terrassenanlagen in der Iranischen Architektur”, Archäologische Mitteilungen aus Iran, 30: 227-268.
- Luschey, H., 1969., “Problems of Bistun”, in: The Memorial Volume of the Vth International Congress of Iranian Art and Archaeology, Tehran, Isfahan, Shiraz, 11th, 18th April 1969, Tehran, Ministry of Culture and Art: 295-299.
- Luschey, H., 1996a, “Bisotun II. Archeology”, in: Ehsan Yarshater ed., Encyclopedia of Iranica, Vol. IV, Fasc. 3, London, Rouledge and Kegan Paul: 291-299.
- Luschey, H., 1996b, “Orte in der Nachbarschaft von Bisutun”, in: Wolfram Kleiss und Peter Calmeyer eds., Bisutun. Ausgrabungen und Forschungen in den Jahren 1963-1967, Berlin, Gebr. Mann Verlag: 261-264.
- Luschey, H., 1996c, “Die Felsabarbeitung des Farhad (Tarrash-e Farhad)”, in Wolfram Kleiss und Peter Calmeyer eds., Bisutun. Ausgrabungen und Forschungen in den Jahren 1963-1967, Berlin, Gebr. Mann Verlag: 117-120.
- Mann, O., 1903, “Archäologisches aus Persien”, Globus, 83: 327-331.
- Rawlinson, M., 1839, “Notes on a March from Zoháb, at the Foot of Zagros, along the Mountains to Khúzistán (Susiana), and from Thence Through the Province of Luristan to Kirmánsháh, in the Year 1836”, Journal of the Royal Geographical Society of London, 9: 26-116.
- Reuther, O., 1967, “Sāsānian Architecture: A. History”, in: Arthur Upham Pope ed., A Survey of Persian Art from Prehistoric Times to the Present: Prehistoric Times to the end of the Sasanian Empire, 6 vols, London, Oxford University Press, vol. II: 493-578.
- Schmidt, E. F., 1940, Flights over Ancient Cities of Iran, Chicago, The University of Chicago Press.
- Trümpelmann, H. L., 1968, “Die Terrasse des Hosrow”, Archäologischer Anzeiger, 83: 11- 17.