تبیین جایگاه فرهنگ های دوره مفرغ میانی و جدید در شمال غرب ایران "مطالعه موردی سفال های سبک ارومیه و سفال خابور"

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 عضوهیات علمی دانشگاه تهران

2 کارشناس ارشد باستان شناسی، دانشگاه آنکارا

3 دانشجوی دکترای باستان شناسی دانشگاه تربیت مدرس

چکیده

پس از فروپاشی فرهنگ کورا-ارس در دوره‌ی مفرغ قدیم، در دوره‌های پسین (دوران مفرغ میانی و جدید، هزاره‌ی دوم ق.م.) فرهنگ کوچ‌نشینی مشترک و فراگیری در مناطق شمال‌غرب ایران، ماورای قفقاز و شرق آناتولی رایج می‌گردد. در شمال‌غرب ایران با توجه به گاهنگاری ارائه شده در دوره‌ی مفرغ میانی، دو نوع سنت سفالگری مشخص وجود دارد؛ یکی از آن‌ها به نام «ظروف سبک ارومیه»، که از هفتوان‌تپه لایه‌ی VIB به‌دست آمده است. براساس یافته‌های باستان‌شناسی، آغاز این سنت از حدود 2200 ق.م. و خاتمه‌ی آن  در شمال‌غرب ایران و شرق آناتولی حدود 1300 ق.م. بوده و دامنه‌ی انتشار آن از شمال‌غرب ایران و به اعتقاد برخی پژوهشگران از دشت قزوین (تپه‌ی سگزآباد) تا ماورای قفقاز جنوبی و حوالی ارضروم در ترکیه می‌باشد. نوع دیگر سفال این دوره، شامل «ظروف خابور» می‌باشد. ظروف خابور در گستره‌ی بسیار وسیعی از غرب و شمال‌غرب ایران، شمال بین‌النهرین، سوریه تا جنوب آناتولی منتشر شده و منطقه‌ی ماردین به‌عنوان درواز‌ه‌ی ورود سفال خابور به آناتولی مطرح می‌باشد. این نوع سفال در شمال بین‌النهرین در میان سال‌های (1900 تا 1600ق.م.) و در شمال-غرب ایران در دینخواه‌تپه با روش ترمولومنیسانس مابین 68 ± 2106 تا 58 ± 1684 ق.م. تاریخ‌گذاری شده است. سنت سفالگری نوع خابور با شروع عصر مفرغ جدید از میان رفته و «سنت سفال نوزی» جایگزین آن گشته، اما سنت سفالی ارومیه در نواحی شمال‌غرب ایران، قفقاز و شرق آناتولی تا شروع عصر آهن ادامه می‌یابد. مقاله‌ی حاضر در نظر دارد حوزه‌ی انتشار سنت‌های سفالی ارومیه و خابور، ویژگی‌های درون‌منطقه‌ای، اشتراکات و روابط بین منطقه‌ای در هزاره‌ی دوم ق.م. را مورد مطالعه قرار دهد. نتایج پژوهش حاضر نشان می‌دهد فرهنگ-های دوره‌ی مفرغ، به‌ویژه سنت سفال خابور به‌واسطه‌ی گسترش تجارت در این دوره حایز کمال اهمیت است. از همین‌رو شاهد گسترش فرهنگ‌های سفالی ارومیه و خابور در گستره‌ای از قفقاز، شرق ترکیه، شمال عراق، غرب و شمال‌غرب ایران در این دوره هستیم.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

Explaining the Middle and Late Bronze Age Cultures of North-Western Iran, Case Study: Urmia Ware and Khabur Pottery

نویسندگان [English]

  • Rahim velayati 1
  • saeed mirzaee 2
  • Hamid khanali 3
1 Assistant Professor Department of Archaeology - University of Tehran
2 MA
چکیده [English]

The 2nd and 1st millennium B.C., have a special attraction for archaeologists due to the advent of widespread commercial relations and urbanization parameters, establishing an initial city-state and then the governments and creation of the empires. The 2nd millennium B.C. is known as the Bronze Age in Iranian archaeological literature. The Bronze Age is beginning from 3000 BC to 1500 B.C., divided into three shorter periods of Early, Middle and Late Bronze Ages. Early Bronze Age is known as Kura Araxes in the northwest of Iran. In the 3rd millennium BC, Kura-Araxes culture included vast part of the Caucasus, North-West, Zagros and Northern Plateau of Iran, the east and south of Anatolia, north of Mesopotamia, and Levant’s areas in the east of Mediterranean which suddenly collapsed due to several factors. Following the collapse of these areas in the late 3rd millennium B.C., the Culture of the painted pottery flourished in the 2nd millennium B.C. After destruction of this culture during later phases (Middle and Late Bronze Age, 2nd millennium B.C.), nomadism expanded comprehensively in northwestern Iran, Transcaucasia and Eastern Anatolia. According to chronology of Middle Bronze Age, there are two distinct types of pottery in this area; Urmia and Khabur styles. The first one found in the Haftvan Tepe VI B. Edwards invented for first time Terminology of “Urmia style” after excavation of Haftvan Tepe VI B, however, he said it was Stronach’s suggestion. According to the archaeological findings, the tradition began at ca. 2200 B.C. and ended at northwestern Iran, eastern Anatolia ca. 1300 B.C.; however, some researchers believed it expanded from the Qazvin plain (Sagzabad Tepe) to the southern Caucasia and near Erzurum in Turkey. Characteristically, Urmia pottery is a painted monochrome or polychrome ware on red or dark orange background. The motifs of this culture are generally geometric subdivided into Van-Urmia, Tazehkand (Karmirbird), Sevan-Uzerlik Tepe, Tray mountain and Sagezabad cultures. The latter form, Khabur, first time suggested by Melvin fowler to introduce the pithos with geometric and striped motif and Opaque colored found from Khabur Plain. It is characteristically buff ware with black or dark brown geometric or animal motifs. The Khabur wares expanded in vast area, from West and Northwest of Iran, Northern Mesopotamia, Syria and south of Anatolia, whereas Mardin region is known as the entrance gate of Khabur wares into Anatolia. This type of pottery has been dated between 1900 and 1600 B.C. in northern Mesopotamia and also between 2106 ± 68 and 1684 ± 58 B.C. by Thermoluminescent method in Dinkhah Tepe (Northwest of Iran). Khabur style was discarded and replaced by Nuzi pottery at the beginning of Early Bronze Age, but the Urmia style continued in the northwest of Iran, the Caucasia and East of Anatolia until the beginning of Iron Age. There is not much difference between Middle and Late Bronze Ages especially in subsistence strategies and the nature of settlements. The only significant difference is the advent and expansion of polychrome technique and new realistic naturalistic animal and human motifs. Some new forms of pottery appeared in Late Bronze Age including thin bowls with vertical bodies, double-angled wares and boot-shaped rhytons. In this article, there is an attempt to study the expansion of Urmia and Khabur Styles, Intra-regional features, and mutual and inter-regional relations during 2nd millennium BC.Conclusions indicate that the Bronze Age cultures, especially Khabur Style is very important due to the expansion of trade during the period, therefore, the cultures of Urmia and Khabur expanded in Caucasia, East of Turkey, North of Iraq, west and northwest of Iran during this period.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Iran
  • Anatolia
  • Cultural Relations
  • 2nd Millennium B.C
  • Urmia Pottery
  • Khabor Pottery
- برنی، چارلز و لانگ، مارشال، 1386، تاریخ اقوام کوه‌نشین شمالی، ترجمه‌ی هوشنگ صادقی، تهران، نشر نگاه.
- بللی، اوکتای و بخشعلی‌اف، ولی، 1391، فرهنگ سفال سبک ارومیه در منطقه نخجوان، ترجمه‌ی سعید میرزایی. تبریز: انتشارات پروژه‌ی ترجمه‌ی حسنلو.
- پورفرج، اکبر، 1380، «سیر تحول سفال خاکستری در شمال‌غرب ایران»، پایان‌نامه‌ی کارشناسی‌ارشد، تهران: دانشگاه تربیت‌مدرس.
- خانعلی، حمید، 1393، «گزارش تعیین عرصه و پیشنهاد حریم تپه باستانی قایالیق روستای طولش شهرستان خلخال»، اردبیل: سازمان میراث‌فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری (منتشر نشده).
- خانعلی، حمید و میرزایی، سعید و طهماسبی، فریبرز، 1394، «ظهور سنت‌های بومی-منطقه‌ای در دوره‌ی مفرغ میانی در پی افول فرهنگ کورا-ارس»، در: مجموعه مقالات همایش بین‌المللی میراث مشترک ایران و عراق، دفتر چهارم: ادیان و سنت‌ها، قم، صص: 77-94.
- رضالو، رضا، 1385، «گزارش سومین فصل کاوش‌های باستان‌شناسی در گورستان خانقاه گیلوان»، اردبیل: سازمان میراث‌فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری (منتشر نشده).
- رضالو، رضا، 1386، «ظهور جوامع با ساختار پیچیده سیاسی و اجتماعی در دوران مفرغ جدید در حوزه‌ی جنوبی رود ارس با بررسی موردی داده‌های باستان‌شناسی قلعه خسرو»، رساله‌ی دکتری، تهران: دانشگاه تربیت‌مدرس (منتشر نشده).
- طلایی، حسن، 1386، باستان‌شناسی و هنر ایران در هزاره‌ی اول قبل از میلاد، تهران: سمت.
- طلایی، حسن، 1376، «پویایی فرهنگی در باستان‌شناسی ایران»، در: یادنامه‌ی گردهمایی شوش، گردآورنده: محمود موسوی، تهران: سازمان میراث‌فرهنگی کشور، صص: 262-263.
- طلایی، حسن 1391، عصر مفرغ ایران، تهران: سمت. 
- عابدی، اکبر، 1392، «گزارش کاوش‌های باستان‌شناسی در محوطه‌ی کول‌تپه جلفا»، سازمان میراث‌فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری (منتشر نشده).
- عزیزی‌خرانقی، محمدحسین و مرادی، نسترن، 1389، «عصر مفرغ جدید در تپه سگزآباد بر مبنای یافته‌های سفالی»، پیام باستان‌شناس، سال 7، شماره 14، صص: 21-34.
- علیزاده، کریم و آذرنوش، مسعود، 1382، «بررسی روشمند تپه باروج: روابط فرهنگی دو سوی رود ارس»، باستانشناسی و تاریخ، سال 17، شماره 2 پیاپی 34، صص: 3-22.
- مقدم، عباس، 1375، «مطالعه و بررسی سفال‌های به‌دست آمده از حفریات باستان‌شناسی تپه‌ی سگزآباد دشت قزوین»، پایان‌نامه‌ی کارشناسی ارشد، تهران: دانشگاه تهران (منتشر نشده).
- ویت، مری و دایسون، رابرت هنری، 1386، گاهنگاری ایران از هشت هزار تا حدود دو هزار ق.م.، ترجمه‌ی احمد چایچی امیرخیز و اکبر پورفرج، تهران: انتشارات نسل باران.
- هژبری‌نوبری، علیرضا، 1388، «گزارش کاوش کورگان‌های لاریجان»، سازمان میراث‌فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری (منتشر نشده).
 
- Abedi, A., Omrani, B., Eskandari, N., “Kul Tapeh: an early Bronze Age site in north-western Iran”, www.antiquity.ac.uk/projgall/abedi322/.
- Badaljan, R. S., Kohl, P. L., Stronach, D., Tonikjan, A. V., 1994, “Preliminary Report on The 1993 Excavation at Horom”, Iran, Vol. XXXII, pp. 1-30.
- Badaljan, R. S., Smit, A. T., Avetisyan, P. S., 2003, “The Emergence of Socio Political Complexity in The Southern Caucasia”, Archaeology in the boderlands: investigations in Caucasia and beyond, edit by A. T. Smit and K. Rubinson, Los Angeles, the Cotsen Institute of Archaeology at UCLA, pp.144-167.
- Bahşaliyev, V., 1997, Nahçıvan Arkeolojisi, Arkeoloji ve Sanat Yayınları, İstanbul.
- Balkan, K., 1955, Kaniş Karum’un Kronoloji Problamleri Hakkında Müşahedeler, A. Ü. Ankara.
- Ball,  W., 1990, “Tell Al-Hawa and Development of Urbanization in the Jazira”, Al-Rafidan, Vol. XI, 1-28.
- Baxşəliyev, V., 2006, Azərbaycan Arxeologiyası, Vol. 1, Azərbaycan Мilli Elmlər Akademiyası, Naxçıvan Bölməsi, Naxçıvan Dövlət Üniversitesi.
- Belli, O., Bahşaliyev, V., 2001, Nahçıvan Bölgesi’nde Orta ve Son Tunç Çağı Boya Bezemeli Çanak Çömlek Kültürü, Arkeoloji ve Sanat Yayınları, İstanbul.
- Burney,Ch., 1975, “Excavations at Haftavan Tepe 1973: Fourth Peliminary Report”, Iran, Vol. XIII, pp. 149-164.
- Burney, Ch., 1994, “Contact and conflict in north_western Iran”, Iranica Antiqua, Vol. 26, pp.47-62.
- Burney,Ch., 1997, “Hurrians and Indo-Eurropeans in Their Historical and Archaeological Context”, Al-Rafidan, Vol. XVIII, pp. 175-193.
- Burton Brown, T., 1951, Excavation azarbaijan, 1948, Johnmurray.
- Contenau, V. G. & Girshman, R., 1935, Fouilles du Tepe-Giyan 1932-1933, Louvre, Paris.
- Çilingiroğlu, A., 1983, “Van Gölü Havzasında M. Ö. II. Bin Kültürüne ait Bazı Veriler”, Araştırma Sonuçları Toplantısı, Vol. I, pp. 25-30.
- Çilingiroğlu, A., 1988, “Van Gölünü havzasında M.Ö 2 Binyıla ait Boyalı Çanak-Çömlek geleneği”, Arkeoloji ve Sanat Dergisi, Vol.4, pp. 5-18.
- Çilingiroğlu, A., 1990, “Gaziantep Müzesindeki Van-Urmiye Boyalıları”, Arkeoloji ve Sanat Dergisi, Vol. 5, pp. 25-44.
- Çilingiroğlu, A., 1994, “Van Gölünü havzasında üretilen M.Ö İkinci Binyıl Boyalı Çanak Çömleği”, Arkeoloji Dergisi, Vol.2, pp. 1-31.
- Dyson, R. H., 1965, “Problems of Protohistoric Iran as Seen from Hasanlu”, Journal of Near Eastern Studies, Vol. XXIV, No. 3, Erich F. Schmidt Memorial Issue. Part One., pp. 193-217.
- Dyson, R. H., 1969, “Dinkha Tepe”, Iran, Vol. V, 136-137.
- Edens, Ch., 1995, “Transcaucasia at the End of the Early Bronze Age”, Bulletin of the American Schools of Oriental Research, S. 299/300, The Archaeology of Empire in Ancient Anatolia, pp. 53-64.
- Edwards, M. R., 1981, “The Pottery of Haftavan VIB (Urmia Ware)”, Iran, Vol. XIX, pp. 101-140.
- Edwards, M. R., 1983, Excavations in Azerbaijan (North-Western Iran), Vol. 1, Haftavan, Period VI., BAR International series, 182.
- Edwards, M. R., 1986, “"Urmia Ware" and its Contribution in North-Western Iran in the Second Millenium B.C.: a Review of the Results of Excavations and Surveys”, Iran, Vol.  XXIV, pp. 57-77.
- Gerstenblith, P., 1983, The Levant at the Beginning of the Middle Bronze Age, AASOR Dessertation Seriers, Vol. 5.
- Hamlin, C., 1971, The Khabur Ware Ceramic Assemblage od Northern Mesopotamia: An Analysis of its Distribution, Ann Arbor.
- Hamlin, C., 1974, “The Early Second Millennium Ceramic Assemblage of Dinkha Tepe”, Iran, Vol.  XII, pp. 125-154.
- Hrouda, B., 1957, Die Bemalte Keramik des Zweiten Jahrtausends in Nord- Mesopotamien und Nordsyrien, Istanbuler Frosehungeu, Band 19, Berlin.
- Kantor, H., 1958, The Pottery in Soundings at Tell Fakhariyah, OIP. LXXIX, Chicago.
- Kaschau, G., 1999, Lidar Höyük. Die Keramik der Mittleren Bronzezeit. Mainz am Rhein.
- Kupper, J. R., 1957, Les Nomades en Mésopotamie at temps des rois de Mari, Paris.
- Kushnareva, Kh. K., 1997, The Southern Caucasus in Prehistory (Stage of Cultural and Socioeconomic Development from the Eighth to the Second Millenium B.C), The University Museum of Pennsylvania, Philadelphia.
- Mallowan, M., 1936, “The Excavation at Tell Chagar Bazar”, Iraq, Vol. III, 1-86.
- Mallowan, M., 1937, “The Excavation at Tell Chagar Bazar and Archaeological Survey Of the Habur Region”, Second Campaign, Iraq, Vol. IV, 91-177.
- Mallowan, M., 1937, “The Excavation at Barak and Chagar Bazar”, Iraq, Vol. IX, 1-259.
- Mellink, M., 1965, Anatoli Chronology, Chronologies in Old World Archaeology, (e.d.) R. W. Ehrich, Chicago, 363-410.
- Mirzaei, S., 2014, M. Ö. II. Binyıl’da Doğu Anadolu’da Boya Bezemeli Seramik Kültürü ve Çevre Bölgelerle İlişkileri. Yayınlanmaış Yüksek Lisans Tezi, Ankara Üniversitesi, Ankara.
- Narimanischvili, G., 2009, New Research on Trialeti Culture, Tbilisi, Union & Center for Preservation and Studies of Antiquities-Trialeti.
- Oates, D., 1970, “The Excavation et Tell Al-Rimah, 1968”, Iraq, Vol. XXXII, 1-26.
- Özfırat, A., 2001, Doğu Anadolu Yayla Kültürleri (M.Ö. II. Binyıl), Arkeoloji ve Sanat Yayınları, İstanbul.
- Özfırat, A., 2011, “Erzurum Müzes’inde İnsan Figürlü bir Çömlek ”, Kara deniz’den Fırat’a Bilgi Üretimi, Önder Bilgi’ye armağan yazılar, Bilgin Yayınları. pp.312-318.
- Özfırat, A., 2006, Üçtepe II, İstanbul.
- Özfırat,  A., Marro, A., 2007, “2004 Yılı Van, Ağrı ve Iğdır İlleri Yüzey Araştırması”, Türk Arkeoloji ve Etnografya Dergisi, Vol. 7., pp. 1-20.
- Piller, Ch, K., 2004, “The Iranian Highlands in the 2nd and 3nd Millennium BC: the Period of Early History”, Catalouge of Bukhoum. pp. 310-327.
- Porada, E., 1965, The Relative Chronology of Mesopotamia, Part. I, Seals and Trade, Chronologeis in Old World Archaeology, (e.d.) R. W. Ehrich, Chicago, 133-200.
- Reade, J., 1968, “Tell Taya (1967): Summary Report”, Iraq, Vol. XXX, 234-264.
- Rubinson, K., 1991, “A Mid-Second Tomb at Dinkha Tepe”, American Journal of Archaeology, Vol. 95, 373-394.
- Smith, A., 2005, “Prometheus Unbound: Southern Caucasia in Prehistory”, World Prehist, Vol. 19. pp. 229-278.
- Smit, A. T., Badaljan, R. S., Avetisyan, P. S., 2009, The Archaeology and Geography of Ancient Transcaucasian Societies, Volume 1, The Foundat ions of Research and Regional Survey in the Tsaghkahovit Plain, Armenia, Oriental Institute Publıcatıons, Volume 134, The Oriental Institute of the University of Chicago.
- Speiser, E. A., 1933, Ethnic Movements in the Near East in the Second Millennium, Annual of the American School of Oriental Research (AASOR), Offprint Series, No. 1, Baltimore.
- Stein, D., 1984, “A Reappraisal of the Saustatar Letter/from Nuzi”, Zeitschirft für Assyriologie und Vorderasiatische Archäeologie, Vol. 79, 36-60.
- Website of National Musıme of Armenia., (03.08.2014), www.historymuseum.amexpositionshighlights.phpid=1&lang=eng.
- Young, C., 1969, “The Chronology of the Late Third and Second Millennium in Central Western Iran as Seen from Godin Tepe”, American Journal of Archaeology, Vol. 73, 287-291.